پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۲۵۱- پست مطهرۀ۲، تفاوت‌ها و شباهت‌ها

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ب.ظ

پیرو پست قبل نه، قبل‌تر و قبل‌ترش که تصمیم بر این شد پست‌هایی که تو چالش «من به جای تو» شرکت کرده بودن و جای من نوشته بودن رو بررسی کنم، اکنون در خدمت شما هستیم با تحلیل محتوایی پست مطهرۀ۲.

از پستش عکس گرفتم و زیر جملات و کلمات شبیه به سبک خودم خط سبز و زیر جملات و کلماتی که متفاوت با شخصیت من و سبک پست‌های منه خط قرمز کشیدم. مطهرۀ۲ رو از فصل قبل می‌شناسم. اون موقع برای اینکه موقع کامنت گذاشتن با هم‌کلاسیم اشتباه نگیرمش ازش خواستم یه شماره کنار اسمش بذاره. از من کوچیکتره، جغرافی خونده و آدرس وبلاگش نوزده آبانه. ولی بیست‌ونه آبان به دنیا اومده. دو سالی بود که وبلاگش تعطیل بود و خوشحالم که شرکت تو این چالش، روحی تازه به جسم بی‌جان وبلاگش دمید.

[عکس پست مطهرۀ۲]

- اولین چیزی که توجهم رو به خودش جلب کرد، ادامۀ مطلب داشتن پست مطهره بود. نمی‌دونم دقت کردید یا نه؛ من هیچ وقت ادامۀ پستمو توی ادامۀ مطلب نمی‌نویسم. دو دلیل اساسی دارم. دلیل اولم اینه که اینوریدر فقط بخش رویی یا بیرونی پست رو تو آرشیوش نگه‌می‌داره و اگه بخشی از متن توی ادامۀ مطلب باشه، آرشیوم اون قسمت رو نخواهد داشت. دلیل دومم هم اینه که چون بیان، مثل بلاگفا بایگانی پست رو به‌صورت ورد و پی‌دی‌اف در اختیار نویسنده قرار نمی‌ده، مجبورم تعداد پست‌های صفحات رو بذارم روی بیشترین مقدار ممکن (۲۰۰ تا) و صفحه رو با کنترل اس، سیو کنم. در این حالت پست‌هایی که ادامۀ مطلب دارن، ادامۀ مطلبشون ذخیره نمیشه و اونا رو جداگانه باید سیو کنم. برای اینکه پست‌هام یه جا باشن و انسجامشون حفظ بشه هیچ‌وقت پست‌هامو دوبخشی نمی‌کنم که بخش دومشون در ادامه باشه. و اگه یادتون باشه گفته بودم توی عنوان پست‌هام نقطه نمی‌ذارم، مگر یک بار به‌عمد. در این مورد هم یک بار به‌عمد بخش دوم پستمو گذاشتم ادامۀ مطلب. یه پست چالشی بود برای توصیف ده بیست سال بعد. من تصورم از آینده رو نوشته بودم، اما برای اینکه این آینده تو اینوریدرم ذخیره نشه گذاشتمش ادامۀ مطلب.

- عنوان پست مطهره (چرخ بر هم زنم ار غیرمرادم گردد) خیلی پرانرژی بود و قبلاً هم تو بخش عنوان‌ها گفته بودم که چنین قدرتی رو من ندارم و این عنوان مناسب حال و هوای اون روزام و حتی این روزام نیست. بعد یادتونه می‌گفتم بیشتر عنوان‌هام یه ایهام ظریفی دارن که فقط خودم اون ایهام‌ها رو متوجه میشم؟ الان یکی از ایهام‌ها رو رمزگشایی می‌کنم کف همه‌تون ببره قطعه قطعه بشه :)) در زبان ترکی، به شوهر میگن «اَر». البته جزو کلمات عامیانه است. ینی فرامعیار نیست. چجوری بگم... بذارید مثال بزنم. وقتی یکی می‌میره هم می‌تونید بگید فلانی مرد، هم می‌تونید بگید فوت کرد، هم می‌تونید بگید درگذشت، هم به درک واصل شد. معیارش مردن هست و درگذشتن و فوت کردن گونهٔ مؤدبانه‌ترش هستن. حالا من اگه به زبان ترکی بخوام بگم شوهرتون، می‌گم آقاتون. این مؤدبانه‌ترشه. با اینکه آقا به پدر هم گفته میشه و پیچیده می‌کنه قضیه رو، ولی زبونم نمی‌چرخه بگم اَرتون!. هر چند این واژه، واژه‌ای بسیار معمول و عادی و پرکاربرده و زشت هم نیست اصلاً. و در مقابل آرواد (=زن) به‌کار میره. آرواد به زبان ما ینی زن. و من این کلمه رو هم خیلی کم استفاده می‌کنم و معمولاً به جاش می‌گم خانوم. ینی اگه یه زوج ببینم می‌گم آقا و خانوم و نمی‌گم اَر آرواد. بازم می‌گم که زشت و بد نیستن و اتفاقاً معیاره. ولی من چون فرامعیار حرف می‌زنم به‎کار نمی‌برمش. خب؟ حالا برگردیم سراغ عنوان مطهره و اون ایهامی که لابد خودتون الان حدسش زدید. من هر موقع تو پستام، عنوان پست‌ها یا کامنت‌ها یا حالا هر جایی به این شعر اشاره می‌کردم، خنده‌م می‌گرفت. اینجا تو این بیت ار مخفف اگر هست، ولی ذهن منحرف من این‌جوری هم برداشت می‌کرد که شوهر، کسی غیر از مراد باشد چرخ را بر هم می‌زنم :دی و این یکی از صدها ایهام نهفته لابه‌لای پست‌ها بود که رازش رو اکنون بر شما آشکار کردم. ینی من هر بار به این بیت می‌رسیدم با خودم می‌گفتم خوبه خواننده‌هام ترکی بلد نیستن و ترکی‌بلدها هم آدمای دقیقی نیستن :دی

- نحوۀ نگارش و رسم‌الخط پست مطهره شبیه من نبود. مثلاً نیم‌فاصله‌ها رعایت نشده بود، قبل از علائم نگارشی مثل نقطه و علامت سؤال اسپیس یا فاصله زده بود، انتهای جمله نقطه نذاشته بود، مصوتِ «ـُ» رو که بعد از مفعول قرار می‌دیم رو به‌شکل «ـُ» نوشته بود، در حالی که من «و» می‌نویسم، «برای» رو «برا»، «ۀ» رو به‌صورت «ی» و «چیشد» رو چسبیده نوشته بود. من معمولاً یعنی رو «ینی» می‌نویسم، یعنی نوشته بود، اغلب چند «نفر» نمی‌گم و چند «تا» می‌گم و یه ربعی رو هم سعی می‌کنم یه ربع بگم؛ چون «یه» قبل از ربع و «ی» بعدش یه جورایی حشوه و یکیش باشه کافیه.

- آهنگی که لینکشو گذاشته بود جزو آهنگ‌های مورد علاقۀ منه.

- اینکه تهِ پست گفته بود عنوان از کیه، شماره‌گذاری بندها و تو چهار بخش نوشتن پست، اونجا که گفته بود فقط کامنت بذارید و ایمیلی نیستم هم شبیه بود. ولی من تهِ پستم اسممو نمی‌نویسم. دیدم بعضیا می‌نویسنا. ولی نامه که نیست. پسته دیگه :|

- از علامتِ :| به‌جا استفاده کرده بود. ینی دقیقاً جاهایی که من این‌جوری‌ام :| استفاده کرده بود ازش. ولی چند جا علامت تعجب آورده بود که جای تعجب نداشت.

- تو همین چند خط، بسیاری از تکیه‌کلام‌ها و جملات پرکاربرد منو آورده بود. متنش پر از تلمیح بود و این نشون می‌داد مطلع و آگاهه. کلماتی مثل «سیل عظیم»، «مبنی بر اینکه»، «مورد داشتیم»، «نان‌استاپ پلی شدن»، «فکر می‌کردم»، «یه سر به دانشگاه زدن»، «جغد»، «عرشه»، «حداد»، «نونوایی»، «نرگس». این نشون می‌داد به آنچه در وبلاگم می‌گذره اشراف داره و در جریان بوده که چه گذشته قبلاً.

- نحوۀ لینک دادنش یه کم متفاوت با لینک دادن‌های من بود. من معمولاً نمی‌گم اینجا کلیک کنید و اغلب به تغییر رنگ جمله‌ای که لینک کردم به یه پست دیگه اکتفا می‌کنم تا حال و هوای متن با جملۀ کلیک کنیدِ من عوض نشه.

- من پیش‌تر اسم هم‌کلاسی‌های پسرم رو (می‌دانیم که هم‌کلاسی‌های پسرم دو معنی داره و من همیشه درگیر بودم با این ترکیب) به‌راحتی تو متن پست‌ها میاوردم و ازشون اسم می‌بردم. ولی تو یه مقطعی احساس کردم مخاطب یه کم حساس شده یا براش عجیب و غیرعادیه. منم سعی کردم فرکانس تکرار این اسم‌ها رو بیارم پایین و هر جا نیاز بود که ازشون اسم ببرم به میم و الف و سین اکتفا کنم. اون قسمت از پستش که مهدی رو میم نوشته هم برام جالب بود.

- اونجا که نوشته بود یه سر برم دانشگاه «سابقم»، هم جالب بود. من به دلیل اینکه مخاطب روی اسم دانشگاه سابقم حساس نشه و فکر نکنه دارم اسم و رسمشو مدام به رخ مخاطب می‌کشم، سعی می‌کنم تا جایی که می‌تونم از لفظ دانشگاه سابق استفاده کنم و نگم شریف. مطهره به این نکته هم دقت کرده بود.

ممنونم مطهرۀ دوست‌داشتنی و عزیزم.

شما رو نمی‌دونم؛ ولی من از این پست‌ها خوشم اومده. حس خودشناسی بهم دست میده موقع نوشتنش. 

۹۷/۰۸/۱۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

مطهره

مطهره دوست وبلاگی

مه:دی

نرگس دختر مه:دی

نظرات (۲۳)

آخ جون باز غلط املایی و خط کشی
پاسخ:
:)) شما انگار بیشتر از من خوشت اومده

اینقدر ذوق میکنم عکس میزارین با خط کشی که اصلا گفتن نداره

پاسخ:
:) ذوقتون مستدام
حمید معصومی نژاد رم😁
پاسخ:
متوجه منظورتون نشدم :|
آقا آقا آقا
توی پستهای ویراستاران گفتین ! علامت تعجب نیست و عاطفه اس
پس جاهایی استفاده میشه که عاطفه ای منتقل کنه نه لزوما تعجب
الان این ایراد شما نقض همون آموزش ویراستاران نیست؟🤔
پاسخ:
احسنت به شما!
شاید باورت نشه، موقع نوشتنش خیلی با خودم کلنجار رفتم بگم عاطفه یا نه. بعد دیدم اغلب خواننده‌های اینجا نمی‌دونن عاطفه چیه و اونم باید توضیح بدم. فلذا با تسامح رد شدم. ولی حق با توئه. تو پستای بعدی میگم عاطفه.
الان طبق همون آموزش ویراستاران، بازهم استفاده ازین علامت نابجا بوده؟
پاسخ:
آهان. الان متوجه سؤالت شدم. ببین طبق اون پست، همون‌طور که می‌دونی این علامت اسمش فقط علامت تعجب نیست. تعجب یکی از اسماشه و برای احساسات دیگه هم به‌کار میره. برای همین علامت عاطفه صداش کنیم بهتره.
حالا من شخصا تو پست‌هام، نوشته‌هام و حتی توی مکالمات و چت‌هام عاطفهٔ خاصی ندارم. گاهی تعجب می‌کنم و بقیهٔ احساساتو اگه داشته باشم با یه واژه بیانش می‌کنم. ینی جمله رو طوری می‌نویسم که خواننده متوجه بشه تعجب کردم، ناراحت شدم، عصبانی‌ام، غافلگیر شدم یا هر چی. ینی جمله رو طوری بیان می‌کنم که نیازی به این علامت نباشه. و گاهی برای بیان تعجب استفاده می‌کنم. 
وقتی میگم فلانی بیش‌ازحد از علامت ! استفاده کرده، نقدم به استفاده‌شه و کاری به این ندارم برای تعجب استفاده کرده یا حس دیگه‌ای. در واقع من نمیگم اشتباه کرده استفاده کرده. من میگم چون من کم استفاده می‌کنم، متنی که علامت ! زیادی داره شبیه متن من نیست.

ولی در کل استفاده از این علامت برای بیان هر حسی اعم از تعجب و خشم و حسرت و غیره به‌جاست

+ برای دوستانی که نمی‌دونن جریان چیه :))
اول سلام و عرض ادب و احترام و دوست دارم و اینا :)

واقعا چقد متعجب و در عینِ حال خوشحال شدم که انقدر جز به جز و با دقت و خوندی پست هارو و وقت گذاشتی برا نقدشون و این خیلی ارزشمنده

چقد ذوق زده شدم تاریخ تولدمم میدونی ! راستش اون موقع که وبلاگو میزدم ۱۹ سالم بود ، ازش به عنوانِ یه چیزی که یادم بمونه از کی شروع کردم ، استفاده کردم :)

آقا کیبوردم نیم فاصله و اینا نداره و همش تو ذهنم بود که اینارو خیلی رعایت میکنی ...
این علامتِ تعجب هم شده عضوِ جدا نشدنی از من موقع تایپ که به دلیلِ خیلِ زیادِ تذکر ها ، خیییلی کنترل اش میکنم الانا !!

واقعیتش نحوه لینک دادن و اینا تو بلاگفا یادم رفته بود ، برا همین اینطوری شد :)))

و اینکه بازم مرسی که دوباره وبلاگ نویسیُ یادم انداختی ^_^
پاسخ:
سلام و سپاس و خواهش می‌کنم بابا این حرفا چیه و از این صوبتا
پست‌های شما خیلی خیلی ارزشمندتر از نقدهای منه :دی
سال ۹۴ هم تولدتو تبریک گفته بودم :دی
کیبورد بعضی گوشیا نیم‌فاصله داره، بعضیا نداره. می‌تونی نصب کنی. لپ‌تاپ و کامپیوترم نیم‌فاصله‌اش با کنترل و شیفت و ۲ هست.
منم قبلا زیاد استفاده می‌کردم از !. یه وقتایی که خاطرات تورنادو رو می‌خونم حالم به هم می‌خوره دیگه :))) ته هر جمله یکی دو تا علامت تعجب می‌ذاشتم بعد اینتر می‌زدم

شما هم مرسی :)
+ برای اون آشناتونم که فوت کرده فاتحه خوندم. روحشون شاد :)
این قسمتی رو که‌ راجع به نویسنده پست توضیح می‌دی هم‌ دوست دارم:)
پاسخ:
خودمم دوست دارم :دی
سال ۹۴ بود فکر کنم. یه مسابقهٔ وبلاگی بود. مهندس دیوانه برگزار کرده بود. الان وبلاگش تعطیله. مسابقهٔ وبلاگ دلنشین. چهل پنجاه تا وبلاگ بودیم. هر شب یه پست راجع به یه بلاگر می‌ذاشتن و در موردش می‌نوشتن و رأی‌گیری میشد. وقتی نوبت من شد و راجع به خودم خوندم کلی ذوق کردم. نصف ذوقمم از این بابت بود که فهمیدم صاحب وبلاگ هم‌دانشگاهیمه :)) 
خیلِ زیاد اشتباهه نه ؟ خیل به تنهایی زیاد هست آخه :|
پاسخ:
نه اشتباه نیست. از هم‌کلاسیام هم پرسیدم که مطمئن شم. وقتی خیلی رو قبل از زیاد میاریم ینی می‌خوایم شدت زیاد بودنشو بیشتر کنیم.
می‌خوندمش یه مدت. الان که بسته رفته. ارشدو بابل بود. چون کاملا شهر رو و تا حدودی هم دانشگاه رو می‌شناختم برام جالب بود‌
پاسخ:
من اون سال موقع رأی‌گیری کربلا بودم. لحظهٔ تحویل سال بود. گفته بودم هر کی بهم بیست نده تو رأی‌گیری، دعاش نمی‌کنم :))
یکی از به‌یادماندنی‌ترین خاطراتم وقتی بود که فهمیدم علاوه بر اینکه هم‌دانشگاهیمه، هم‌مدرسه‌ای یکی از دوستان هم هست.
جا داره بگم کجایی جوانی که یادت به خیر
۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۰ نیمچه مهندس ...
آرواد،یه کلمه ی جدید یاد گرفتم.
ما میگیم ار و خاتِن.فکر کنم مخفف خاتون باشه.
پاسخ:
آره خاتن همون خاتونه ولی در زبان ما خاتن پسوند برای اسم خاصه. مثلا اسم دوست مامان‌بزرگم سکینه‌خاتن بود. 
ترک کجایی تو؟ نمی‌دونستم ترکی. 
سلام می تونی اریز هم بگی ولی آدم کمی خجالت می کشه بگه اریز 
اریم گفتن اش راحت تره
پاسخ:
سلام :) 
معیار و ملاک من برای مؤدبانه حرف زدن اینه که اگه اون کلمه رو نتونم خطاب به معلمم بگم پس مؤدبانه نیست. مثلاً نمی‌تونی به خانوم معلمت بگی اریز یا ارین دم در ایستاده. بخوای ترکی بگی حتما باید بگی آقاتون دم در ایستاده.
ممنون ، خدا رفتگانتونُ رحمت کنه ..

پاسخ:
:)
درود بر شما
همممم
این طور معلومه خیلی دقیق هستین، یعنی ها اگه استاد یا معلم بشین دانشجو ها از یه نظر خوشحال می‌شن، از یه نظر هم داغون می‌شن.😀
پاسخ:
لازمهٔ معلمی صبر و عشقه که من ندارم. 
آره. مثلاً استاد شماره سه که استاد مشاورم هم هست یه همچین دقتی داره. موقع تحویل دادن کارهام هم خوشحال بودم که می‌خونه و بادقت هم می‌خونه، هم نگران غلطهای املایی و نگارشی بودم، هم نگران نقد محتوای کارم :))
۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۷:۳۲ آشنای بی نشان
من اون مسابقه وبلاگ دلنشین رو یادمه همون که مترسک اول شد توش:)
پاسخ:
یادم نیست امتیازها. همهٔ وبلاگ‌های شرکت‌کننده و حتی وبلاگ برگزارکننده تعطیله، جز وبلاگ من. منم ایشالا تعطیل می‌کنم تا چند ماه آینده :)
۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۷:۴۶ آشنای بی نشان
واقعا میخواید تعطیل کنید؟
پاسخ:
خواستنشو که خیلی وقته می‌خوام. از ته دلم هم می‌خوام. ولی بلد نبودم و نمی‌تونستم. جایگزینی هم براش نداشتم خلأشو پر کنم.
تا خدا چی بخواد و چی پیش بیاد...
۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۹:۳۷ آشنای بی نشان
البته من به صورت کلی پرسیدم و الا بود و نبودت زیاد مهم نیست:دی
پاسخ:
:)))))))))))))))) اونی هم که وقتی پست نمی‌ذاشتم گریه می‌کرد که تو رو خدا برگرد کجایی، من بودم :|
۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۰:۱۴ آشنای بی نشان
توهم تا به کجا:))
پاسخ:
ولی جدی، جزو برنامه‌های بلندمدتمه. نمیگم کوتاه‌مدت، چون ده یازده سال مثل مواد مخدر تو سلول‌های عصبیم نفوذ کرده و نمیشه یهو کنارش گذاشت :دی
۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۰:۵۰ آشنای بی نشان
من بعید میدونم همچین اتفاقی بیفتهظ
پاسخ:
لااقل میشه مهاجرت کرد به یه جای خلوت‌تر
۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۲:۰۲ نیمچه مهندس ...
ترک خراسان رضوی.فکر می کردم گفتم چند بار.
میدونی چیه؟من دوس ندارم ببندی بری.ولی خب میدونم به دل من که نیست.
پاسخ:
آره یادم اومد گفته بودی. من فکر می‌کردم فقط خراسان شمالی به دلیل همسایگی با استان گلستان، ترک داره. الان می‌بینم رضوی هم ترک داره. احتمالاً مهاجر بودین.
مهم‌ترین دلیلم برای اینجا موندن شماهایین به خدا. وگرنه من چند ساله که حرفای دلمو یه جای دیگه می‌نویسم و منتشر هم نمی‌کنم البته.
در احادیث آمده که ترک یکباره حلقه دوستان بلاگی  موجب ضمان است و مرتکب آن ملعون.😁
پاسخ:
یک باره که ترک نمی‌کنم. دو ساله عین پاندول میرم و میام :))
هم‌اکنون در حال تحلیل پست شما هستم :دی فکر کنم تا یه ساعت دیگه منتشرش کنم
هممممممم
آقا نمره من صفر می‌شه، حقیقتا یه جورایی پست رو برا خودم نوشتم، یعنی برام سخت بود که بپذیرم  با علاقه و استعدادی که دارین همه چی تموم شده و دکترا ادامه نمی‌دین، از این روی پستم شباهتی با شیوه نگارشی شما نداشت و بیشتر به سبک خودم بود.😯😃
پاسخ:
:)) نمرۀ همه‌تون بیست بود. همه شبیه من نوشته بودین، بعضیا شبیه‌تر و بعضیا خیلی شبیه‌تر.
۱۹ آبان ۹۷ ، ۲۰:۳۰ آشنای بی نشان
نمیدونید چیه؟
هر چیزی هم خوبی داره هم عیب و ایراد
خوبی وب شلوغی مثل شباهنگ اینه که کلی خواننده داره و این میتونه بهتون انگیزه و هیجان بده بدیشم اینه که همه حرفاتون رو نمیتونی بزنید
خوبی وب خلوت هم اینه که راحت هر چی بخواید میگید ولی خبری از اون همه خواننده و ابراز احساساتشون نیست
باید ببینید خودتون اهل کدومید
راحتی بیشتر و دوستان کمتر یا دوستان بیشتر و راحتی کمتر
پاسخ:
آره دیگه. باید سبک سنگین کنی ببینی کدوم به نفعته
۱۹ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۱ آشنای بی نشان
این گوشی ما همش غلط مینویسه کلمات رو
اول کامنت قبل نوشته بودم میدونید چیه؟
خودش به نمیدونم تغییرش داده:)))
پاسخ:
گوشی منم زیاد دخالت می‌کرد تو کارم. غیرفعال کردم این قسمتشو :))