۱۲۵۰- سرشو به نشانۀ تأسف تکان داد و رفت ۲
فرض بفرمایید موهاتون بلنده. پهنشون کردید روی بالش و کمکم دارید بیهوش میشید از شدت خستگی. بعد احساس میکنید یه چیزی داره روی موهاتون راه میره. وقعی نمینهید بهش. بعد متوجه میشیدید اون چیز داره بهتون نزدیک و نزدیکتر میشه. سرتونو میچرخونید سمتش. اون چیز بغل گوشتونه و داره میاد سمت گردنتون. شش تا هم پا داره. جیغ میزنید، خودتونو به در و دیوار میکوبید و درخواست کمک میکنید. موهاتونو تکون میدید و جیغ میزنید. جیغ میزنید و موهاتونو تکون میدیدید. لباساتونو تکون میدید. خودتونو تکون میدید. جیغ میزنید و یه چیزی از لای گیسوان افشان و پریشانتون سر میخوره و میافته روی تشک. بالشو میکوبید توی سرش و همچنان دارید جیغ میزنید و کمک میخواید. پدرتون وارد صحنه میشه و عنکبوتو برمیداره و آخه اینم ترس داره گویان صحنه رو ترک میکنه.
+ سرشو به نشانهٔ تأسف تکان داد و رفت ۱
+ حشرهشناسان کامنت گذاشتن گفتن عنکبوت هشت تا پا داره :|