1026- مرادُف
اون اوایل وقتی این کتابای فلسفی رو میخوندم، به معنای واقعی کلمه هیچی ازشون نمیفهمیدم (هنوزم نمیفهمم البته). یادمه صفحهی 126 یکی از کتابا نشونه گذاشته بودم که بعداً برگردم و از همون صفحه ادامه بدم؛ حواسم نبود و از صفحهی 80 شروع کردم به خوندن و وقتی رسیدم به 126 و نشونهمو دیدم، اصلاً حس نمیکردم این مطالبی که خوندم تکراری بودن. اصطلاحات جدید، بیان جدید و حتی سبک تفکر جدید. یه جاهایی نمیدونستم فلان کلمه رو با فتحه بخونم یا کسره یا چی؟ خب نشنیده بودم قبلاً و همه چی برام تازگی داشت.
سوم دبیرستان، معلم فیزیکمون توصیه میکرد قبل از درس و قبل از اینکه سر کلاس بشینیم کتابامونو مثل روزنامه ورق بزنیم و حتی اگه متوجه نمیشیم چی میگه، با اصطلاحات و بیانش آشنا بشیم. میگفت همین که این کلمات و معادلات به گوشتون میخوره و یه بار میبینید کافیه و به تثبیتش در آینده کمک میکنه. یادمه مثل این شاگردای جوگیرِ همیشه حرفگوشکن فردای اون روز رفتم جهان در پوست گردوی هاوکینگ و چند تا کتاب کوانتومی گرفتم و حالا بماند که حتی یه سطرشم نفهمیدم.
تو اون کتاب فلسفهی قبلی چند بار کلمهی "مرادف" رو دیدم و اولش یه لبخند زورکیِ رنگ و رو رفتهای روی لبام نشست و بعدشم چون کتابه قدیمی بود و چند تا اشتباه تایپی داشت، با خودم فکر کردم لابد اون "ف" اشتباهی دستشون خورده و الکی تایپ شده. تو این کتاب جدیدی که میخونم هم چند بار این کلمه رو دیدم و فکر کردم لابد میخواستن بعد از مراد شیفت و ف رو بگیرن و ویرگول بذارن و شیفت رو محکم فشار ندادن و فقط ف تایپ شده. دیشب رسیدم به فصلی که پرِ مرادُف بود!!! تازه مثل این اسامیِ شوروی سابق، اُف تلفظش میکردم. وقتی رسیدم این صفحه یهو ارشمیدسوار فریادِ یافتم یافتم سردادم. یافتهها حاکی از آن است که این مُرادِفه نه مرادُف و همون مترادف هست. به نظرم مرادِف از بابِ فاعَلَ یُفاعِلُ مُفاعَله هست و مترادف، بابِ تَفاعُل و اینا هممعنی هستن.
تا کشفی دیگر بدرود.