پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

856- با سحر

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۲ ب.ظ


1: از 3:30 نصف شب تا حالا چشم رو هم نذاشتم و دارم بیهوش میشم.

2: اول رفتیم سه سیخ جیگر زدیم به رگ و سپس سینما.

2.1: چون محتوای فیلم مورد تایید من نبود و نیست، اسمشو نمی‌گم.

2.1.1: ینی صد رحمت به فیلمای امریکایی!

3: این دو هفته‌ای که گذشت، هر روز با یکی از دوستام بودم.

3.1: خدا برام حفظشون کنه.

4. کادوی تولدم هم گرفتم ازش (همون چیزایی که روی میزه)

4.1: اگه می‌خواستم بگم کادوش چی بود می‌گفتم؛

5. وقتی داشتم برمی‌گشتم صدای اذان از یه مسجدی میومد و رفتم تو و نماز گزاردم.

5.1: مسجد میدون ولی‌عصر، که فکر کنم اسمشم مسجد ولیعصره.

6. بعد نماز شیرینی هم دادن؛ ینی وقتی داشتم کفشامو می‌پوشیدم یه خانومه گفت دخترم بیا شیرینی هم بردار و رفتم برداشتم و اول ازش عکس گرفتم و بعدشم خوردمش.

7. شبتون پر ستاره؛ تاریکی به کام! برم یه ذره بخوابم؛ فردا صبح کلاس دارم خیر سرم.

8. خودم می‌دونم روسری‌م چه قدر خوش‌رنگه و چه قدر بهم میاد.


۹۵/۰۳/۰۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

سحر

فیلم

نظرات (۱۹)

۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۱ سرباز جامانده
من نگران خوابتم. من 14-5 ساعت از بیدارشدنم که بگذره چشمام قرمزززز میشه کاسه ی خون.روسریتو رنگشو من پسندیدم. کادوهاتم مبارک
پاسخ:
من جغدم با شماها فرق دارم :))

ممنون
خوبه که زندگیتونو به تحریر درمیارید، آدم از خوندشون حس خوبی میگیره و تجربه خوبی بود. 

درضمن نوشابه میل ندارید براتون باز کنم؟؟! 
پاسخ:
بله، خیلی خوبه :)

نوشابه نمی‌خورم کلا 
تابلوه 50 کیلو آلبالو دیدی که انقد سخیف بوده :دی :-"
پاسخ:
ینی انقددددددددر سخیف بود که دو نقطه با چندین خط صافم :|||||
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۴ ساکن طبقه 40
این کادوهای تولد تموم شدنی نیستند ؟!!!!
پاسخ:
نه هنوز کادوهای تبریز مونده :))))
خدا دوستان رو واقعن برای ما حفظ کنه :)))
پاسخ:
دوستان خوب رو البته :)
lمگه گزارش دارید مینویسید که اینجوری شماره گذاری کردید:))))
اون عکسه الان شیرنیه.بیشتر شبیه آوکادویی میمونه که شما قراره برا مراد دون کنید:)))))
پاسخ:
آره شیرینیه
معلومه پیگیر کامنتام برای پستای همسایه هم هست :))
اینم یادم رفت بگم که خیلی پست پرانرژی ای بود ان شاء الله همیشه به خوشی و شادی:)
پاسخ:
:)
میخواستم بگم این ساعت بیدارم و منتظر جواب کامنتا:))))
پاسخ:
صبح عالی متعالی :)
تو عکس اون که معلمومه جیگره ولی بغلیش سس عه ؟؟ :/ جیگر با سس مایونز؟؟؟
پاسخ:
منم اول فکر کردم سسه
ولی آبلیموئه
ذاکر خدا التماس دعا ...

+
کادوهات هم مبارک :)
پاسخ:
ممنون :)
کادوهات یکیشون کیفه  :)))
یکیشون هم جامدادیه یا ؛ ):دی 

البته اگر همونه که رو میزه ها :))))


پاسخ:
اون که کیف خودمه

نمی‌تونی حدس بزنی :دی
دو تاست
یکیش اصن تو تصویر نیست
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۲ محمد عباسی
عید برشمامبارک.ی کم بخوابید.البته جغدا هم میخوابند.پس شماهم بخوابید
پاسخ:
:) عید شما هم مبارک
من از اونجایی که از جشن تولد بدم میاد ، از کادویی که به خاطر تولدم باشه هم بدم میاد. در نتیجه تو این 17 سال عمرم تا حالا نه تولد گرفتم ، نه تولد رفتم و نه کادو دادم و نه گرفتم!
پاسخ:
عجب!!!
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۷ دختر حــَوا :)
روسریت خیلی خوشرنگه :)) ولی خب این صاعقه هه نمیذاره ببینم بهت میاد یا نه:/
پاسخ:
اون صاعقه لازمه
وگرنه عینهو اونایی که موقع ترنج پوست کندن دستاشونو بریدن، دستتونو می‌برین :دی
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۹ دختر حــَوا :)
نسرین واقعا دارم به حرفت ایمان میارم :)) 
یه ساعته دارم تو عکس با این کیفیت (میدونم احتمالا دستش لرزیده و بخاطر کیفیت دوربین نیست) دنبال سس کنار جیگر میگردم O-o اصن جیگر کوووووو؟ :)))
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۳ دختر حــَوا :)
اییییشت 
(در جوابِ جوابِ کامنت اول)
پاسخ:
:دی
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۴ دختر حــَوا :)
و من بهت افتخار میکنم که تو ایام امتحانا پست میذاری ^_____^
مُردم از بس همه جا رفتم سال ها پیش آپ شده بود :|
پاسخ:
:)))) خاک به سرم
الان یادم افتاد فردا ارائه دارم
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۷ دختر حــَوا :)
بذا منم یکم دقت کنم ببینم چیزی پیدا نمیکنم تو عکسات :)))

ممم یه تسبیح مانند میبینم :/ (حس فال قهوه بم دست داد :)) ) تسبیح میبرین جیگرکی آیا؟ (حس فضولای وبت بم دست داد :|)
کیفتم خوشگله
ساق دستتم نگین داره ^__^
عه عینک آفتابی :)))
بند کیف دوستت با رنگ شالش سِته -___-
پاسخ:
:)))) تسبیحو از مشهد سوغاتی آورده
انصافا چرا پست بالا کامنتدونی رو بستی ؟:)))

اسم کوچکش مراد بود ؟:دی 
پاسخ:
وقتی کامنتا رو می‌بندم ینی دوست ندارم کامنت بذارین :|