856- با سحر
1: از 3:30 نصف شب تا حالا چشم رو هم نذاشتم و دارم بیهوش میشم.
2: اول رفتیم سه سیخ جیگر زدیم به رگ و سپس سینما.
2.1: چون محتوای فیلم مورد تایید من نبود و نیست، اسمشو نمیگم.
2.1.1: ینی صد رحمت به فیلمای امریکایی!
3: این دو هفتهای که گذشت، هر روز با یکی از دوستام بودم.
3.1: خدا برام حفظشون کنه.
4. کادوی تولدم هم گرفتم ازش (همون چیزایی که روی میزه)
4.1: اگه میخواستم بگم کادوش چی بود میگفتم؛
5. وقتی داشتم برمیگشتم صدای اذان از یه مسجدی میومد و رفتم تو و نماز گزاردم.
5.1: مسجد میدون ولیعصر، که فکر کنم اسمشم مسجد ولیعصره.
6. بعد نماز شیرینی هم دادن؛ ینی وقتی داشتم کفشامو میپوشیدم یه خانومه گفت دخترم بیا شیرینی هم بردار و رفتم برداشتم و اول ازش عکس گرفتم و بعدشم خوردمش.
7. شبتون پر ستاره؛ تاریکی به کام! برم یه ذره بخوابم؛ فردا صبح کلاس دارم خیر سرم.
8. خودم میدونم روسریم چه قدر خوشرنگه و چه قدر بهم میاد.