814- یکی از دلخوشیام این بود که بَیان، آیپیِ شریفو یه شهرِ جدا حساب میکنه
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۲۹ ب.ظ
هر از گاهی آمار آیپیارو چک میکردم و ذوق مرگ میشدم از اینکه هنوز هفت هشت ده نفری از اون ور کلیک رنجه میکنن و حالا بماند که آمار شریف، بیشتر از آمار اهواز و حتی تبریز بود (+)؛
چند ماهه که آیپیِ شریف دیگه شهر نیست و غمگینم از این بابت!!!
ولی خب غرض از این پست این بود که بگم یهو همچین ناغافل یاد آخرین اردوی کویری که دو سال پیش با بروبچ رفته بودم افتادم و این عکس و یاد یه صبح تا شبی که هیچی نخوردم تا گذرم به اونجا که توی تصویر میبینید نیافته!
خب آخه با هیشکی هم رو در وایسی اگه نداشتم، با دکتر نون. خعلی رو دروایسی داشتم.
فکر کن! یه درصد فکر کن استاد کنترل خطیت وسط بیابون نشسته باشه و در حال تماشای طبیعتِ بکر و تو آفتابه بگیری دستت و پرش کنی و (بلاگفای بیشعور نمیذاره لینک بدم وگرنه سه پست پشت سر هم خاطرات کویرو نوشتهبودم پست 350 و 351 و 352 و 353 و...)
دیشب خواب دیدم برای این کنفرانس آی دبلیو سی آی تی که هفتهی بعده و دوستام ارائه دارن و قراره برم تشویقشون کنم، رفتم شریف؛ ولی لوکیشن خوابم اصن شبیه شریف نبود! تازه به جای اساتید و دانشجویان، فک و فامیلم اونجا بودن :|
۹۵/۰۲/۰۹