803- شخصیت تاثیرناپذیری دارم، ولی یَک تاثیراتی روی محیطم میذارم اون سرش ناپیدا!
خوابگاه دانشگاه سابق، سوئیت بود.
اتاق خواب جدا، آشپزخونه جدا و هال و سرویس جدا، اونم برای چهار نفر؛
نه مزاحم درس خوندن هم بودیم نه مزاحم خواب و استراحت.
حالا ترقی کردیم و برای ارشد، خوابگاهمون متشکل از یه دونه اتاقه!
دیشب میخواستم روزه بگیرم و در جریان هستید که
اتاق ما تشکیل شده است از 4 نفر؛ یه ترک و سه کُردِ دوتاش سنّی و یکیش شیعه
که از این چهار نفر یکیشون به حجاب اعتقاد داره سه تاشون نه،
دو تا از اون سه تا به نماز اعتقاد دارن یکیشون نه،
یکی از اون دو تا به نماز بدون وضو اعتقاد داره و نمازاشو 5 بار میخونه و عجیب آنکه قضا هم نمیشه!
ولی خب با لاک وضو میگیره و دوست دیگرمون خدا رو شکر با نماز اوکیه
ولی همه رو یه جا به صورت 17 رکعتی میخونه!
تصمیم گرفتم بهشون نگم روزه میگیرم که موقع ناهار خوردن معذّب نباشن و
از اونجایی که کلاً تایم غذا خوردنم باهاشون سینک نیست، شک هم نمیکردن
معضل اولم سحری خوردن بود
ما (خانوادهی ما) هرگز تاکنون بدون سحری روزه نگرفتیم و همیشه هم برنج میخوریم
عوضش شام نمیخوریم و برای افطاری یه کم سوپ میخوریم
با این اوصاف و با این شرایط، یا باید بیخیال سحری میشدم یا بیخیال روزه
چون نمیخواستم صبح با سر و صدام بیدارشون کنم
روز قبلش که دیروز باشه، بچهها کنار غذاشون آش رشته هم گرفته بودن و
برای منم کنار گذاشته بودن و من آش رشته را عاشقم!
نخوردم و گفتم فردا میخوام روزه بگیرم و بمونه برای افطاری
موقع شام نسیم گفت منم میخوام روزه بگیرم، بگیرم؟ ولی صبا نمیتونم برای سحری و نماز بیدار شمااااااااا!
اون یکی هماتاقیم گفت ما سنیها، شب آرزوها نداریم و در نتیجه از این روزهها هم نداریم
گفتم ماه رجب، چه ربطی به شیعه و سنی بودن داره خب
گفت ینی منم میتونم روزه بگیرم؟
گفتم سر کار هم قراره بریا، سختت نشه
گفت نه فکر کنم بتونم
هماتاقی شماره سه: آقا من نمازم نمیخونم و
اندکی تامل کرد و گفت ینی منم بگیرم؟
حدودای 2 خوابیدم و چون بسی بسیار خسته بودم، فرصت نکردم غذا درست کنم
چهار و نیم آبِ جوش گذاشتم و برای سحری بیدارشون کردم و اذان، پنج و 2 دیقه بود.
یه کم از ماکارونی پریشبم مونده بود، اونو خوردم و
بچهها هم نونپنیر و کره عسل و یه همچین چیزایی خوردن
ینی یک چهارم چیزایی که تو خونه موقع روزه گرفتن میخورم هم نخوردم و الان گشنمه :(
و هماتاقیام میپرسن آیا دیدنِ فیلمی که یهو ناغافل توش صحنه داشته باشه روزه رو باطل میکنه یا نه
و من میگم اگه بزنین بره جلو "نه!"
بعد سحری خوابیدیم و البته یه جایی میخوندم که نوشته بود:
خواب پیش از طلوع خورشید و نیز خواب قبل از نماز عشاء، باعث فقر و پریشانی امور میشود.
خوابی که بعد از خوردن سحری دیدم بدین شرح بود که:
با نگار و خانوادهام، یه جلسهای دعوت شده بودیم که قرار بود تو اون جلسه آهنگر دادگر صحبت کنه و به معدل اولِ ترم پیش جایزه بده و عجیب آنکه من معدلِ اول نبودم، ولی جز من دانشجوی دیگهای دعوت نشده بود و عجیبتر آنکه جایزه رو دادن به داداشم. یه امتحانم از من گرفتن که به روباتیک مربوط بود و نگار کمکم میکرد و نکتهی هیجان انگیز این امتحان این بود که اصن برگهی سوالات خالی بود و باس خودمون سوال رو حدس میزدیم! و جواب میدادیم. و همهمون به جای صندلیِ معمولی روی مبل و راحتی نشسته بودیم و مالِ من ارتفاعش بیشتر از همه بود (تعبیرش اینه که من به زودی به عُلُوّ درجات میرسم :دی) بامزهترین قسمتش بخش پایانیِ سخنرانی ایشون بود که نطقش که تموم شد ملت تکبیر گفتن. از این تکبیرایی که دستتو مشت میکنی و با زاویهی 45 درجه در جهت سخنران تکون میدی و مثلاً میگی مرگ بر امریکا و الله اکبر و اینا. و به واقع من تاکنون این حرکت رو انجام نداده بودم و اونجا درگیر این بودم که با کدوم دستم انجام بدم و همزمان با حرکاتِ دست شعارمو بدم یا صبر کنم مشتم به سکون برسه و بعد. و ریز ریز و زیر زیرکی با نگار سر همین موضوع میخندیدم که دیدم ای دل غافل، دوربین مخفی خندههامو ثبت و ضبط کرد و بعداً که ویدئو چک کردن منو به جرم تمسخرِ عملِ تکبیر اخراج میکنن و به این قسمت از این اضغاث احلام که رسیدم از خواب برخیزیدم. و مِن الله شفای عاجل :)))