796- با دروغ میشه خیلی چیزا رو به دست آورد، ولی نمیشه نگهشون داشت
اون روز که با دکتر ب. (رئیس اعظم پروژه) قرار داشتم، به دلایلی یه کم دیر رسیدم سر قرار و
دمِ پلههای مترو بودم که زنگ زد که خانم فلانی کجا موندی و گفتم چند دیقهی دیگه میرسم.
نگهبان دم در ازم کارت خواست و وقتی گفتم با کی قرار دارم کارتمو برگردوند و
زنگ زد به دکتر و اونم گفت بفرستش بیاد تو
رفتم تو ساختمون و
نگهبان دم آسانسور دوباره ازم کارت خواست و گفتم با فلانی کار دارم و گفت نیست!
گفت نیست!!!
سعی کردم به اعصابم مسلط باشم و با عطوفت و ملایمت گفتم همین چند دیقه پیش خودشون تماس گرفتن و
همین الانم با نگهبان دم در هماهنگ کردم اومدم.
خیلی دلم میخواد بدونم اینایی که صاف تو چشای آدم نگاه میکنن و دروغ میگن راجع به خودشون یا منِ مخاطب چی فکر میکنن. من هیچ وقت هیچ اصراری برای شنیدنِ حقیقت نداشتم ولی اگه نمیتونی راستشو بگی حداقل دروغ نگو!
دروغگو دشمن خداست.