پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

صبح (داشتم می‌رفتم دانشگاه

دم پله‌های برقی حقانی دیدم یه موجود کوچولو چادرمو می‌کشه و مامان صدام میکنه

برگشتم دیدم یه خانومه داره میاد سمت بچه و 

کوچولوهه منو با مامانش اشتباه گرفته بود

منو :))))


عصر (داشتم می‌رفتم شرکت)

یه عده آقا اشتباهی اومدن واگن خانوما و 

ایستگاه بعدی مامور مترو ازشون خواست پیاده شن برن اون ور و اونام رفتن

من بودم و

یه خانوم میانسال با مانتو مقنعه مشکی که حجاب کاملی داشت و البته چادری نبود و

یه خانوم پیر، با تیپ اسپورت و از این سانتیمانتالا (دارای ظاهری آراسته و رفتاری همراه با ظرافت) 

و تعداد کثیری در و داف!

خانم پیره هم چادری نبود


به محض پیاده شدن آقایون و منتقل شدنشون اون ور، 

خانوم میانسال: شورشو درآوردن والا!!! همه چی مردونه زنونه!!! ینی چی آخه!!!

خانوم پیره: والا من که راضی ام خانوما جدا باشن

خانوم میانسال: من خودم شش ماه هلند زندگی کردم، اونجا از این چیزا خبری نبود

خانوم پیره: خوبه که جدا باشیم تو این ازدحام

خانوم میانسال: دلت باید پاک باشه! 

بعد رو کرد سمت من و در ادامه افزود:

چیه این چادر آخه! من اونجا تو هلند دخترایی دیدم که نیم متر پارچه تنشون نبود ولی دلشون پاک بود،

رو کرد سمت آقایون و

بعد دوباره رو کرد سمت من و بدین صورت ادامه داد:

امان از چادریای این دوره زمونه! 

دولتم که شورشو درآورده با این گشت و بگیر و ببندش

دلت باید پاک باشه 

این یه تیکه پارچه که مهم نیست

ما بین نطقش از خاطرات شش ماه هلندشم می‌گفت و

بعدشم یکی یکی اعضای قوای سه‌گانه و هیئت دولتو شست و پهن کرد رو میله‌های مترو و

چشم از منم برنمی‌داشت و اعلان برائت می‌کرد از چادریای این دوره زمونه و

چشم از منم برنمی‌داشت و

هر چی از دهنش درومد نثار دولت کرد و

چشم از منم برنمی‌داشت و

لابد اون دَکَلم من تو کیفم قایم کرده بودم

۹۴/۱۱/۲۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)