628- روی سنگ قبرم بنویسید کاراش شبیه کارای آدمیزاد نبود! بنویسید خوددرگیری و خودآزاری خفیف داشت!
دبیرستان، سرِ هیچی با بهناز شرطبندی کردم که یه روزه تستای خیلی سبز ادبیاتو میزنم
هدفم نه روکمکنی بود نه سر چیز خاصی شرط بسته بودم
شاید میخواستم یه کاری کنم که تو تاریخ ثبت شه مثلاً!
تا دو و نیم مدرسه بودم و حدودای سه رسیدم خونه و ناهار و نماز و
سه شروع کردم به تست زنی و خودزنی و تا دو نصف شب هزارتاش تموم شد
مامانم داشت سریال حلالم کنو میدید
سریاله یه چیزی تو مایههای کلیداسرار و اسم یکی از کاراکتراشم مراد بود!
یادمه ویندوز کامپیوترمون به هم ریخته بود و بابا بیدار بود اونو درست کنه
دو نصف شب خوابیدم و گفتم پنج بیدارم کنه که بقیهشو جواب بدم
کلاً 1296 تا تست... وقتی رسیدم مدرسه بیست تا از سوالا مونده بود
نمیتونستم تقلب کنم؛ اون وقت نمیتونستم در چنین روزی به این حرکت حماسیم افتخار کنم
کلاس ما طبقه دوم بود
تو یکی از کلاس های طبقه اول نشستم و اون چندتایی که مونده بودو جواب دادم و
زنگ تفریح نشستیم با بهناز و سایر دوستان جوابا رو بررسی کردیم
بهنازم مثل مهسا و سهیلا از دستاندرکاران و بانیان این وبلاگ بود و
8 سال پیش وقتی اینجا داشت تو سایت مدرسهمون تاسیس میشد حضور داشت
از 1296 تا 63 تاشو اشتباه جواب داده بودم
اینارو نوشتم که برسم به اینجا که بگم شروع کردم دارم روی اون 2790 تا چکیده کار میکنم
علیرغم اینکه به خاطر امتحانام باهام مدارا میکنن ولی خب خودم از تبعیض خوشم نمیاد
الانم تا شعاع صد متریم و تا افقهای دور تا چشم کار میکنه کتاب و جزوه است
ینی یه جورایی یک دست جام باده و یک دست زلف یار!