534- نبودنم، نبودنت، نبودنتان، نبودنمان، این نبودنهای لعنتی
سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ
من کنار مامان و مامان روبه روی بابا و بابا کنار امید و امید روبهروی من
سر میز، هر کدوممون جای مخصوص خودمونو داشتیم
هنوز اسممو تو گوشیش تورنادو سیو کرده
همون اسمی که خودش روم گذاشت
میگه تو همیشه واسه من تورنادویی
میگه جات خیلی خالیه سر میز
خیلی وقته اون صندلی خالیه
خیلی وقته جای من خالیه
امروز ازش یه جزوه خواستم و پی دی افشو فرستاد و تشکر کردم و گفتم همه ی ورودیا یه طرف، شما یه طرف
گفتم همیشه فکر میکنم اگه نبودی دوره کارشناسیم یه چیزی کم داشت
نبودی، فصل قبل وبلاگم یه چیزی کم داشت
هنوز مهندس صدام میکنه
میگه شما همیشه واسه ما مهندسی
میگه جات خیلی خالیه سر همه ی کلاسا
+ من چرا امروز انقدر گریه میکنم!
چشام کور شد خب
بسه دیگه
اه