257- در محضر استاد
يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ
شش و سی دقیقه بامداد از آموزش دانشکده تماس گرفتن که شما هشت و نیم کلاس داری!
گفتم بله در جریانم!
خانومه برگشته میگه زنگ زدم بگم هشت تشریف بیارید، مراسم افتتاحیه داریم
فکر کنم منظورش ورزش صبحگاهیه
حتی فرصت نکردم صبونه بخورم
اصن نون نداشتم که صبونه بخورم
الانم نشستم سر کلاس و
خانومه گفت زین پس سرویس میاد دنبالتون
بعدشم گفت ما پولتو پس میگیریم، ینی چی که شبانه حسابت کردن
بعدشم گفتن صبا بیا اینجا صبونه بخور
بعدشم گفت در مورد خوابگاه به کسی چیزی نگو
شما که میدونی، فک و فامیل و هم کلاسیای سابق و کنونیم هم میدونن و فکر کنم فقط خواجه حافظ شیراز خبر نداره :دی
اون دختر اصفهانیه که موقع مصاحبه دیدمش اونم قبول شده
با گوشیم پست میکنم و بابت پاسخ ندادن به کامنتا، پوزش میطلبم
۹۴/۰۶/۲۹
* امیدوارم تو خوابگاه دوستای خوبی پیدا کنی :)