پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

پریشب بعد نماز, شیخ کنج عزلتی در حیاط مشرف به حرم برگزید و مشغول دعا و نیایش شد

ناگاه قرص نانی از انبان (= ظرفی که در آن زاد نگه دارند) درآورد تا تناول نماید

کودکی از کنار شیخ می‌گذشت و شیخ را می‌نگریست

وی نیمی از نان را به کودک داد و مشغول تناول آن نیم دیگر شد و

لحظاتی بعد ضربات مکرر دستی را بر شانه اش حس نمود

برگشت و دید همان کودک بازم نون میخواد!

نیمی دیگر از نیم قبلی را نیز به کودک داد و کودک رفت

و شیخ غرق در بحر مکاشفت بود که اگر نیمی از نان را بخورد و کودک دوباره بازگردد و نیم دیگرش را بخواهد 

و اگر این تصاعد هندسی تا بی‌نهایت ادامه پیدا کند, چه مقدار از نان سهم کودک و چه قدر از آنِ شیخ خواهد بود



فرمول‌های مربوطه را به یاد آورد و مشغول محاسبه بود که کودک بازگشت

شیخ لبخند زد و قرص نان دیگری از انبانش بیرون آورد و به کودک داد و به محاسباتش ادامه داد

اندکی گذشت

کودک با مادرش برای تشکر آمده بود

ولی تشکرشان لامفهوم بود

زیرا شیخ عربی بلد نبود

حالا این نونا کدوم نونا بودن؟

داشتیم می‌رفتیم برای نماز و زیارت, چند تا نونم با خودم برداشتم

نون صنعتی مخصوص اینجا, شبیه باگته, ولی توش خالیه, شکلشم لوزیه

مامان رفت قسمت تفتیش و منتظر بود منم بگردن برم تو

خانومه پرسید موبایل؟

گفتم نه

یه نگاه به ظرفی که توش نون گذاشته بودم کرد, بعد دوستشو صدا کرد اونم نگاه کرد

بعد رئیسشون اومد گفت نمیشه ببری تو و برگرد بده امانت

خوشبختانه فارسی بلد بود و پیامش مفهوم بود

حالا ملتم پشت سرم صف بستن به چه طویلی و

یه جوری برم گردوندن چنان که گویی بمبی چیزی کشف و ضبط کرده باشن

منم از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون رفتم دور زدم و از یه در دیگه رفتم تو و

اونجا به نونا گیر ندادن

رفتم تو و ظرفی که توش نون بود رو کنار پله‌ها مخفی کردم و رفتم سراغ مامان

چون مامان همون جا کنار خانومای مفتش ایستاده بود و منتظر من بود برم امانت و برگردم

اون نونا که شیخ داشت به کودک می‌داد همین نونا بود


اون خانومه یادتونه؟ همون دوست مشهدی‌مون که دخترش اول دبیرستان بود و لباس مشکی و اینا

خانومه کلی چیز میز بلد بود

مثلاً می‌گفت نمازای مستحبی رو می‌تونی همین‌جوری که راه میری و کاراتو انجام میدی

یا رانندگی می‌کنی یا آشپزی یا حالا هر چی, بخونی, ینی فقط ذکراشو بگی و

موقع رکوع و سجده هم فقط چند ثانیه کافیه چشارو آروم ببندی و ذکرشو بگی

خدایی نمی‌دونستم

صبح بعد نماز با دخترش نشسته بودم, 

خانومه گفت اگه حال و حوصله دارید امین‌الله و آل یاسین بخونید و 

دعای عدیله هم برای قبر و قیامتتون خوبه

اولین بارم بود اسم این دعاهارو می‌شندیم, اون وقت دخترش همه رو حفظ بود

کمم نبودناااا!

اون وقت شیخ!!! هنوز سوره قدر و فلقو حفظ نیست :|


بعد از زیارت مامان برگشته بهم میگه یه چیزی تعریف می‌کنم برو تو وبلاگت بنویس

اینو که گفت خنده‌ام گرفت

بعد تا اومد تعریف کنه خنده‌ام بیشتر شد

حالا هی مامان میخواد بگه

من هی می‌خندم

به زور جلوی خنده‌مو گرفتم که بگو

تا اومد جمله‌شو شروع کنه باز خنده‌ام گرفت

برگشته میگه اصن تو میدونی چی میخوام بگم انقدر می‌خندی؟

من با همون حالت خنده, بریده بریده: نه

ولی لابد خنده داره که قراره 

تو وبلاگم

بنویسم

هیچی دیگه

انقدر خندیدم که الانم یادم می‌افته خنده ام می‌گیره

نکته اینجاست نمی‌دونستم دقیقاً به چی دارم می‌خندم

آخرشم نگفت قضیه چی بوده

آخه تا میاد شروع کنه بگه خنده‌ام می‌گیره


وقتی یه بچه می‌بینم اولین چیزی که به ذهنم می‌رسه اینه که بذارمش تو کیفم و فرار کنم :دی

اصن بچه می‌بینم آب از لب و لوچه ام میچکه یا می‌ریزه (نمی‌دونم می‌چکه یا می‌ریزه)

این پست خاتون را دریابید

۹۴/۰۵/۳۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

خاتون

خانم ت.

مامان

نظرات (۵)

مامانت چی میخواست بگه؟!!! 
دوساعت خوندم...تهشم ننوشتی چی!! ؛)
پاسخ:
نمی دونم والا
انقدر خندیدم که نگفت
عه آقا قبول نیست عکس اون بچه ها رو اول من تو تلگرام واست فرستادم!
پاسخ:
اعتراض وارد است

راست میگی، اول تو فرستادی عکسارو
خواستم خودم بذارم وبلاگم دیدم خاتون گذاشته، لینکشو گذاشتم 
یا شیخ این نونای عربی اسمش صمون .به فتح ص 
به به چه شیخ خوش خنده ای. 
+ اوه پست من ^_^
پاسخ:
:))))
سه روزه صبونه نمیخورم ولی تو این مدت صبونه رو به عشق اینا می‌خوردم
میگم شما این همه عربی خوندین که چی بشه؟ بالاخره باید یه چنین جاهایی به
 دردتون بخوره مگه نه؟ قبول دارم در عربی دبیرستان بیشتر به قواعد پرداخته میشه نه مکالمه ولی لغتهایی که توی همون کتابا هست به اندازه ی کافی دایره ی لغت رو بالا میبره که تقریبا جملات رو نصفه و نیمه بفهمی و البته اگه مکالمه ی عربی رو هم با همون دایره لغات محدود یه کمی تمرین میکردید الآن وضعیتتون یه خرده بهتر بود
و البته بنابر تجربیات خودم عربی عراق و چند تا کشور دیگه با عربی معیار که به ما در مدرسه آموزش دادن فرق داره ولی بازم میشه یه کاریش کرد 
پاسخ:
نه بابا خیلی فرق داره
مکالمه شو مشکل دارم فقط
ینی اگه بنویسن و ببینم می فهمم
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۴ دختر حــَوا :)
ما شیخمان را بدون قدر و فلق و آل یاسین نیز قبول داریم :)))
پاسخ:
شیخ بر خود می‌بالد که مریدانی چون شما دارد