۱۹۴۱- سفرنامه - بخش اول - تنگۀ مرصاد
اولین عکسی که با گوشی جدیدم گرفتم تو تنگۀ مرصاد بود؛ شنبه، ۴ شهریور، صبح روزی که راهی مرز شدیم که بریم کربلا. مرصاد یعنی کمینگاه. از رصد میاد. جایی که آدمو رصد کنن و تحت نظر داشته باشن. کپشنی که تو اینستا برای این عکس نوشته بودم:
اینجا تنگهٔ مرصاد یا تنگهٔ چهارزبره. این تنگه تو جادهٔ اصلی کرمانشاه اسلامآباده که به راه کربلا معروفه.
سوم مرداد سال ۶۷ نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با همکاری و هماهنگی ارتش عراق، از مرزهای ایران عبور کردن و رسیدن اینجا.
ولی ما راهشونو بستیم و اجازهٔ پیشروی ندادیم. اسم این عملیات، مرصاد بود. تو این عملیات منافقین که با شعار امروز مهران فردا تهران وارد کشور شده بودن به هلاکت رسیدن و این آرزو رو با خودشون به قبرشون بردن.
نمای بیرونی یادمانی که اینجا ساخته شده، گنبدیشکله مثل مسجد. داخلشم موزهست و مزار پنج شهید گمنامه.
پ.ن۱: برادرم تو عکس نیست چون رفته یه آبی به دست و صورتش بزنه. پس کی عکسو گرفته؟ یکی از دوستان خانوادگیمون که همسفرمون بودن.
پ.ن۲: روز مصاحبه وقتی ازم اسم چندتا شهیدو پرسیدن، کاش به چهارتا شهید معروف که اسمشون اسم اتوبان و دانشگاهه اکتفا نمیکردم و اسم شاهرخ طهماسبی و محسن میرجلیلی و طالب طاهری رو میاوردم که مصاحبهگر بدونه چقدر باسواد و اهل مطالعهام :| این سه بزرگوارو اعضای همین سازمان مجاهدین به وحشیانهترین شکل ممکن شهید کردن.
یعنیا این مجاهدین فقط آب ندیدن! وگرنه حجم خشونت و سنگدلی و بیرحمیشون به حدی بالاست که داعش و طالبان (البته اگه به بعضی دوستان بر نمیخوره که طالبان توی این لیسته!) و بوکوحرام و القاعده و... در برابرشون سوسول به حساب میان!
همون مدل حذف مجید شریفواقفی خودش به خودی خود یه جنایت تمام عیاره که حتی شبیهش رو هم هیچ کدوم گروههای تروریستی دیگه ازشون سر نزده و نشون میده اگه واقعاً قدرت داشته باشن چه ماشین کشتار تمام عیاری میشن! به قول یه بنده خدایی حاضریم صد سال دیگه هم با همین اوضاع کج و کوله سر کنیم چون حتی یک دقیقه هم با مجاهدین و تجزیهطلبها (که میخوان ایران رو اتحادیۀ اروپای خاورمیانه بکنن) نمیشه سر کرد!
آره خلاصه...