پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

اگر تصمیم دارید یا حتی احتمال می‌دید برید از کتابخونه کتاب بگیرید، کیسه‌ای چیزی بردارید با خودتون که مجبور نباشید تو بغلتون بیارید دوازده جلد کتابو.



دیروز ظهر رفتم کتابخونه چندتا کتاب بگیرم و هر چی فکر کردم دیدم هر دوازده‌تاشو امروز می‌خوام. خاطرنشان کنم که دارم روی نام‌های تجاری تحقیق می‌کنم. و یکی از معادل‌های پیشنهادی به‌جای برند، ویژند است. از اونجایی که بیشتر از هفت‌تا امانت نمی‌دن، پرسیدم میشه به اسم یکی دیگه هم بگیرم یا نه و گفتن آره ولی طرف خودش باید بیاد اینجا. سرمو چرخوندم ببینم از بین آدمایی که اونجان کسی هست که قابلیت اعتماد کردن به منی که یه ماه بیشتر نیست خوابگاه و دانشگاه رو به قدومم متبرک کردم داشته باشه یا نه. یکیو دیدم که قبلاً دو بار با هم‌اتاقیم دیده بودمش. نه اون اسممو می‌دونست نه من اسمشو. همون‌جا سریع، فوری، انقلابی باهاش دوست شدم و شش‌تا از کتابا رو به اسم خودم گرفتم و شش‌تا رو به اسم دوست جدیدم.

شبکهٔ ارتباطات و روابط دوستانهٔ من به این صورته که پریشب کیک درست کردم و اون هم‌اتاقیم که هم‌رشته‌ایمه نبود. اون یکی هم‌اتاقیم که باهاش هم‌رشته نیستم هم نبود. رفتم هم‌رشته‌ایشو که ساکن واحد طبقهٔ پایینه و چند بار اومده بود اتاقمون دعوت کردم که بیاد چای و کیک بخوریم. هم‌اتاقیِ هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیمم دیدم و گفتم اونم بیاد. هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیِ هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیمم اونجا بود. گفتم اونم بیاد. بعد دیدیم این هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیِ هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیم، خودش یه هم‌اتاقی داره. گفتم هم‌اتاقیِ هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیِ هم‌رشته‌ایِ هم‌اتاقیمم بیاد.

سری بعد خواستم کیک درست کنم این دوست جدیدم که برام کتاب گرفت هم دعوته. و دوستاش. و دوستای دوستاش.

اینم کیک. گفتم شاید بخواید بدونید کیک‌هایی که تو خوابگاه به منصهٔ ظهور می‌رسن چه شکلی هستن.



این عکسم دیشب سر نماز مغرب تو نمازخونهٔ خوابگاه در کمال تعجب گرفتم و اومدم ضمن به اشتراک گذاشتنِ بُهت و حیرتم با شما، یادآوری کنم که نه‌تنها دخترها هم فوتبال دوست دارن و دربی رو دنبال می‌کنن بلکه دخترهای مذهبی هم فوتبال‌دوستن و حتی وسط نماز هم دربی (مستحب است که به‌جای دربی بگیم شهرآورد) رو دنبال می‌کنن.



عنوان از نهج‌البلاغه، نامۀ ۴۷

و بر شما باد به ارتباط و بذل و بخشش و دوری گزیدن از جدایی و دوری و قطع رابطه و پشت کردن به یکدیگر

۰۲/۰۳/۱۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

ف. هم‌اتاقی

ن1 هم‌کلاسی دکتری

نظرات (۷)

تسمه تایم پوکوندم چقدر هم اتاقی و هم رشته ای شد :/

حتی گاهی وقتها کیسه هم جواب نمیده باید کارتون ببریم اینقدر حجم بعضی از کتابها زیاده . کتاب خونه عمومی ۵ تا بیشتر امانت نمیدن ولی دانشگاه تعداد بیشتری میشه امانت گرفت . ای کاش کتاب های امانتی رو تر و‌تمیز نگه میداشتن اصلا رعایت نمیشه کتاب سالم میبرن ناقص برمیگردونن .

حواستون رو پیدا کردین؟ :دی  این روزها مشغله های زندگی اینقدر زیاده که حواسی برای آدم نمیمونه .

پاسخ:
بله، مشغله‌ها زیاده

شکل روی کیک رو با چی انداختین؟

پاسخ:
با قاشق. کیک زبرا رو گوگل کنید روش درست کردنشو میاره.

من کلا ادم دوست نشویی بودم. یعنی دایره‌ی ارتباطاتم به اونایی که باهام دوست میشدن محدود میشد و خب اون موقع نمیفهمیدم دقیقا مشکل این روند چیه منتها الان که میفهمم دارم سعی میکنم رویه رو عوض کنم.

پاسخ:
من دوست زیاد دارم. خیلی زیاد. ولی دوست صمیمی ندارم دیگه. اون صمیمیایی که داشتم هم دورن الان. خیلی دور.

نظرات را خدا آزاد کرد

پاسخ:
بله. البته همچنان چندتا کامنت پرت و پلا بین کامنتاتون هست که دیگه تأیید نکردم.

مغزم رگ به رگ شد 😟😟هم اتاقبم هم اتاقیش 😁

پاسخ:
:)) دوست دوست دوستم

سلام.

تو کتابخونه این دانشگاهی که الان هستی و دانشگاه دوران کارشناسیت، میشه دانشجوها بین قفسه های کتاب راه برن و عنوان هارو نگاه کنن کتابارو بردارن ورق بزنن؟ یا نه؟ باید مستقیما اسم کتابو بگی بعد سرچ کنی شماره روشو پیدا کنی بدی کتابدار اون بره بین قفسه ها پیداش کنه واست بیاره؟ و تو نمیتونی ازادانه راه بری بین کتابا؟ کدوم مدل هست؟

پاسخ:
سلام
بله اینجا میشه قدم زد بین قفسه‌ها. شریف هم همین‌جوری بود. فقط کتابخونه ملیه که میگه اسم کتابو بگید بیاریم.

ویژند فارسیِ؟!

پاسخ:
بله ویژند فارسیه. هم‌خانواده با ویژه و ویژگی