۱۸۸۲- روز بیستویکم رمضان (سفرنامۀ مشهد، از هر وری دری ۳۴)
۳۹. تو فرودگاه و راهآهن یه بار و بارها تو حرم از کسایی که حس کردم دلشون میخواد یکی گوشیشونو بگیره ازشون عکس بگیره عکس گرفتم. یا از خانوادههایی که دوست داشتن دستهجمعی عکس غیرسلفی بگیرن و همهشون تو عکس باشن. نتیجه اینکه یه بارم وقتی داشتم سلفی میگرفتم یه دختری اومد گفت میخوای گوشیتو بده ازت عکس بگیرم. گفت من همینجوری میچرخم و به کسایی که تنهان پیشنهاد میدم گوشیشونو بدن عکس بگیرم. #ما_مثل_همیم
۴۰. رواق امام خمینی و گلدانها
۴۱. یه جایی روبهروی مسجد گوهرشاده اینجا. هر کدوم از آدمایی که تو این عکسن آدمای معروف مذهبی و سیاسی تأثیرگذار هستن که اغلب شهید شدن. بعضیا رو میشناختم بعضیا رو نه.
۴۲. لیالی لبنان هم رفتیم. طبعاً قیمتش نسبت به سری قبل (بخش ۷۳ و ۷۴ این پست) بیشتر شده بود (این پستی که لینک کردم خاطرات سال نودوهفته و صدها سوژه توشه).
۴۳. تلویزیون هتل
۴۴. بخش زیارتی سفر مشهد تموم شد ولی یه چندتا خاطره و عکس از بخش دانشگاهی (گردهمایی دبیران انجمنهای علمی) مونده هنوز. بعدشم یه هفته رفتم تهران و خاطراتی که با هماتاقی افریقاییم داشتم. ادامه بدم یا بسه؟ :| هفتهٔ دیگه هم احتمالاً برم تهران و یکی دو ماه بمونم. شایدم بیشتر.
چقدر جالب .
نه ادامه بدید باید جالب باشه مشتاقم بخونم در موردشون .
پس جلو جلو سفرتون بخیر و بی خطر .