پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۳۸- جامعه متکثر است

شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ

اولین روزهای ورودم به دانشگاه و خوابگاه روزهای عجیبی بودن. خوب به خاطر دارم. تازه وارد اجتماع شده بودم و با جماعتی مواجه بودم که علی‌رغم شباهت‌ها کارهای متفاوتی می‌کردن. کارهایی که انتظارشو نداشتم. کارهایی که ازشون بعید بود. تا اون روز فکر می‌کردم اگر دختری حافظ و قاری قرآن باشه نمی‌تونه با پسرها دوست باشه. فکر می‌کردم استادهایی که خارج از ایران درس خوندن و تیپ مذهبی ندارن نماز نمی‌خونن. به فلانی نمیومد که مکه رفته باشه. فکر می‌کردم دختری که روز عرفه خودشو به آب و آتیش زد که دعا رو از دست نده و خودشو برسونه به جماعت، اهل نماز و روزه هم هست. فکر می‌کردم اون‌هایی که اردوی راهیان نور می‌رن و با سهمیه وارد دانشگاه می‌شن نمی‌تونن ضدنظام باشن و علیه رهبر شعار بدن. انتظار داشتم فلانی و بهمانی که خیلی مذهبی هستن و دختره چادریه، ماه‌عسل برن مشهد و قم، نه ترکیه. فکر می‌کردم نمازخون‌ها حجابشونو کنار نمی‌ذارن. از کسی که چادری بود انتظار تقلب و دروغ نداشتم. از کسی که پروفایلش تا هزاروچهارصد با فلانی بود و منتقد و معترض بود انتظار اینکه تو راهپیمایی روز قدس شرکت کنه نداشتم. از شوهر دوستم هم انتظار حضور در راهپیمایی بیست‌ودوم بهمن رو. تعجب می‌کردم. بهشون نمیومد. هم‌خوانی نداشت با بقیۀ ویژگی‌هاشون. از کسی که پدرش سپاهی و رزمنده بود انتظار مهاجرت و بی‌حجابی و مبارزه علیه نظام، از دختری که مادرش حجاب نداشت انتظار اینکه خودش چادری باشه و صدها انتظار بی‌خود دیگه. همۀ معادلاتم به هم ریخته بود با دیدن این‌ها و از تعامل با آدم‌هایی که تازه باهاشون آشنا شده بودم. کم‌کم یاد گرفتم که قرار نیست آدم‌ها یا این‌وری باشن یا اون‌وری. قرار نیست فلان رفتارها رو برای این‌وری‌ها دیکته کنیم و فلان رفتارها رو برای اون‌وری‌ها. یاد گرفتم که هیچ کاری از هیچ کسی بعید نباشه برام. تعجب نمی‌کردم اگر کسی تو مجموعۀ فلان باشه و بهمان کارو بکنه. تذکر نمی‌دادم بهش که چون تو فلانی پس فلان رفتارو داشته باش. نمی‌گفتم حق نداری فلان کارو بکنی یا نکنی چون خانواده‌ت فلانن. تو این ده دوازده سال، با این ویژگیِ جامعه‌م، خوب یا بد، کنار اومدم و آدم‌ها، حتی اقوام و بستگانم رو همون‌طور که هستن با ویژگی‌های ظاهراً متناقضشون پذیرفتم. خودم هم تمرین کردم که در چارچوب‌هایی که دیگران تعریف و تحمیل می‌کنند نگُنجم.

ما باید بتونیم پدیده‌هایی ظاهراً جمع‌نشدنی در یک «انسان» رو بپذیریم و از «تناقض» نامیدنش خودداری کنیم. در مرحلۀ بعد، باید بتونیم در تعامل با انسان‌ها، آنچه «انسجام فکری» یا «انسجام عملی» می‌نامیم، بر اون‌ها دیکته نکنیم. ما همینیم. ما باید بفهمیم که آن وسط‌مسط‌ها انواع و اقسام مدل‌های مختلف از آدم‌ها داریم. آدم‌هایی که دیشب شاد بودند و در عین حال، دو سه ماهه که غصّه دارن. مطلبی رو یکی از دوستان از یک کانال به اشتراک گذاشته بود که به‌نظرم منطقی بود. نوشته بود «بازیکنی را تصور کنید که عمرش را برای فوتبالش گذاشته است. از مسیر صعبی هم عبور کرده است. از نداری و غربت گرفته (قصّۀ زندگی بیرانوند خیلی جالب است در این راستا)، تا هزار جور استرس و مورد توجه توده‌ها بودن و انتظارات یک ملت از آنها برای رسیدن به موفقیت. حالا بعد از سال‌های سال، در نقطه‌ای حساس قرار گرفته‌اند. هم فوتبال شغلشان است (یک لحظه تصور کنید شغلتان را. همان چیزی که حاضر نیستید به‌راحتی با آن شوخی شود. تمام زندگی و معیشتتان بند آن است)، هم عشقشان است، هم امیدشان است. حالا سرود ملی خواندن یا نخواندنشان خودش یک داستانی شده است. نه می‌شود با موضع دوپهلو از کنارش گذشت، نه می‌شود به‌راحتی یک طرف ماجرا را گرفت و طرف دیگر را بی‌خیال شد. آخر آخر هم ممکن است اگر به ته دل او نگاه کنید، با خودش بگوید بابا، من اصلاً به خدا نه با ایناام، نه با اونا. من فوتبالِ خودمو می‌خوام. همین داستان را اگر نخواهید با پیچیدگی‌هایش ببینید، طبیعتاً یا باید ساده‌انگارانه او را «مزدور» بنامید، یا «خائن». یا مزدور حکومت است و برای نظام توپ می‌زند. یا خائن به مملکت است و به سرود رسمی کشورش اهانت می‌کند. خب آخر این چه دو راهی مزخرفی است؟ چرا او باید خود را در این دوراهی قرار دهد. بین این دو راه هزاران راه می‌بیند. که نه بی‌شرفی است، نه خیانت، نه مزدوری، نه هیچ‌یک از این‌ها. بلکه او هم یکی از ماست. و ما همینیم. اگر می‌خواهی وسط‌بازی بنامی‌اش، خوب است.‌ مشکلی ندارم. من با وسط‌بازی منافقانه مشکل دارم نه وسط‌بازی مشفقانه. آنقدر جامعه متکثر است که اگر بخواهی در این میان یک جبهه درست کنی که دو طرف دارد، یک طرفش یک سری طرفدار حکومت که از پیروزی ایران خوشحال‌اند، و یک سری مخالف حکومت، که در اعماق وجودشان دوست داشته‌اند ولز شش گل به ایران می‌زد. این دوراهی احمقانه فقط وضعیتمان را روزبه‌روز بدتر می‌کند. شکافمان را مدام عمیق‌تر می‌کند. چرا همین پیچیدگی را در طرفداران حکومت، که ممکن است فاسد شوند، اختلاس کنند، شل شوند، ریزش کنند، خیانت کنند، و در عین حال اصل نظام ضربه نخورد، می‌پذیرید، ولی همین پیچیدگی را در ابعاد یک ملت نمی‌پذیرید؟ چرا همین پیچیدگی را در جبهۀ مخالفان نظام می‌پذیری و انتظار داری که تفکیک بین رجوی و علی‌نژاد و اسماعیلیون و این و آن بشود، ولی همین حق را به فوتبالیست نمی‌دهی که هم استوری ضد شرایط فعلی بگذارد، هم در ساختار همین نظام کار حرفه‌ای خودش را پیش ببرد؟ مگر خود تو که توی همین دو سه ماهه عروسی‌ها و تولدهایت را رفتی، از تناقض مُردی؟»

۰۱/۰۹/۰۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۳۶)

با این مطلب تا حدودی موافقم . وقتی میگیم فقط دو گزینه داریم و بین آری یا نه به این نظام باید مردم یکی رو انتخاب کنند باز هم اون آری غلظتش برای همه یکی نیست و اون نه هم همینطور .

 

ولی باز هم در نهایت مجبوریم یکی رو انتخاب کنیم . ببین مثلا توی بازی دیروز داور باید بین کارت زرد و قرمز یکی رو انتخاب میکرد . یه خطاهایی هست که کارت نارنجی باید بهش تعلق بگیره . بعضی داورها به این خطاها کارت زرد میدن و بعضی قرمز .

 

میخوام بگم در نهایت مجبوریم انتخاب کنیم . بالاخره یه روزی این اتفاق میفته . من فکر نمیکنم به زودی این اتفاق بیفته ولی در نهایت اگر به این فرآیند 44 ساله نگاه کنی میبینی که انتقادها و مشکلات روز به روز داره بیشتر میشه و محبوبیت حضرات نسبت به اوایل انقلاب کمتر .

 

در نهایت به جایی میرسیم که نمیشه وسط ایستاد و باید انتخاب کرد .

 

شاید باورش سخت باشه ولی الان افراد زیادی رو میشناسم که " نه " ی ملایمشون تبدیل شده به "نه" به این وضعیت حتی اگر ایران تجزیه بشه یا دشمن خارجی بخواد اشغالش کنه .

 

شاید فکر کنی چنین چیزی برای کل جامعه رخ نمیده که باید بگم توی جنگ جهانی دوم این اتفاق افتاد و همچنین همین عراق خودمون واقعا با آمریکا نجنگید . .مردم بعد سقوط صدام شیرینی پخش کردن .

 

به هر حال دو قطب قوی وجود داره و اکثر جامعه در نهایت با یکی از این قطب ها همسو میشن . ممکنه این اتفاق 20 سال دیگه بیفته ولی قطعا همه چیز با خوبی و خوشی و صلح و تعامل جلو نمیره

 

توی جوامعی که آزادی وجود نداشته باشه در نهایت یا نظم حاکم پایدار و قدرتمند میمونه و همه ی مخالفین رو میکشه مثل کره شمالی و چین و روسیه و یا این که سقوط میکنه .

 

وضعیت کج دار و مریز ایران تا ابد ادامه پیدا نمیکنه .

 

تعامل مربوط به جوامعیه که مردم بتونن با رای خودشون قوانین رو تغییر بدن و آزادی بیان وجود داشته باشه . مطبوعات آزاد باشند  رسانه ها مستقل باشند و  خیلی چیزای دیگه که توی ایران اتفاق نمیفته .

 

سرنوشت حکومت ایران یا نابودیه یا نابود کردن تمام مخالفین و یک قطبی کردن جامعه  .

 

جامعه ی متکثر هیچ ربطی به سرنوشت این نظام نداره . اگر الان متکثره به این دلیله که هنوز به اون نقطه ی پایانی نرسیدیم .

 

 

پاسخ:
نظری در این رابطه ندارم.

در واقع در ادامه ی نظر قبلی ام به طور خلاصه اگر بخوام بگم شما نباید از وضعیت فعلی یک سیستم اسکرین شات بگیری و بگی این سیستم این طوری کار میکنه .

 

باید به گذشته اش و مسیری که طی کرده توجه کنی . جامعه الان متکثر هست ولی این تکثر نسبت به قبل کمتر شده و کاملا به سوی دو قطبی شدن حرکت میکنه و در نهایت یکی از اون دو قطب بر دیگری پیروز میشه

پاسخ:
من سیستم رو توصیف نکردم. داشتم در مورد مردم و تفاوت‌هاشون صحبت می‌کردم :)
به‌نظرم اشتباه فکر می‌کنی در مورد دوقطبی بودن/ شدن جامعه.

بسیار عالی. 

۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۴:۰۴ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

گاهی وقت‌ها وسط بودن پیچ تاریخ رو عوض می‌کنه .

مثل کوفی‌هایی که کوفه ماندن و یزید رو قبول داشتن و برای سلامتی حسین دعا می‌کردن.

پاسخ:
من ترجیحم اینه از واژهٔ وسط استفاده نکنم به این دلیل که دقیق هست (طیفی نیست) و همون مفهوم دوقطبی بودنو داره. در واقع وقتی می‌گی وسط، ینی اون دو قطب میشه سه قطب. ولی اعتقاد من بر اینه که ما تو یه فضای چندبعدی هستیم که هر کس تو یه مختصاتی قرار داره. مثلاً اگه تو محور ایکس (فلان ویژگی) من و شما نزدیک هم باشیم تو محور وای (یه ویژگی دیگه) ممکنه از هم دور باشیم و تو محور زد ۱۸۰ درجه اختلاف داشته باشیم. تو یه همچین فضایی نقطهٔ وسط نداریم. اون دوقطبی حق و باطل مد نظرم نیست.

توی کامنت قبلی ام منظورم از سیستم یک سیستم فیزیکی بود که به هر چیزی میتونه تعبیر بشه . منظورم اینه که مثلا وقتی دمای یه اتاق از صفر رسیده به 25 نمیشه فقط به دمای اون لحظه استناد کرد و گفت دما انقدره . احتمالا زیاد میشه .

 

منم منظورم مردم بود . نمیدونم شاید حق با تو باشه . در مورد همین فوتبال میدونی چی جالبه ؟ سال 1998 که با آمریکا بازی داشتن بخش بزرگی از تماشاگرها از طرف مجاهدین اومده بودند و عده ای هم سلطنت طلب ولی در نهایت همه تیم ایران رو تشویق کردند و بردش رو جشن گرفتند  . خودم هم نمیدونستم و توی یوتیوب دیدم .

 

من چون علاوه بر مهندسی به مسائل تاریخی هم علاقه دارم یه مقدار مطالعه داشتم و تا حالا کشوری رو ندیدم که همینجوری بتونه ادامه بده . مگه میشه یه عده ای مخالف باشند ولی هیچ راهی برای تغییر قوانین یا رسوندن صدای خودشون به گوش مسئولین نداشته باشند و هیچ نماینده ای نداشته باشند و همیشه دژمن خطاب بشند و همینطوری وضعیت تا ابد ادامه پیدا کنه ؟

 

فکر میکنم سرنوشت ایران یا شبیه کره شمالی و چین و روسیه میشه یا مخالفین در نهایت غالب میشن ولی به هر حال اینجوری تا ابد ادامه پیدا نمیکنه . 

 

پاسخ:
اشتباهت اینه که تو معادلات اونایی که با تمام وجودشون پشت این نظامن و همه چیشونو فدای اون می‌کنن و بهش محبت و ارادت دارنو در نظر نمی‌گیری بعدش میای می‌رسی چجوری دوام آورده.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۴:۳۵ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

نمی‌خوام با کلمات بازی کنم، ما همیشه درحال انتخاب هستیم جرئی و کلی ، مهم و غیر مهم حالا شما اسمش رو وسط نذارین چیز دیگه ای بگین.

الان هم همین هست مجموعه ‌ای از اطلاعات از

چندین طیف در اختیار ماست وبا توجه به دیدگاهمون و تجربه‌مون انتخاب می‌کنیم و رنگ و بوی اون انتخاب رو می‌گیریم.اگه کسی انتخابی داشت ولی صفت‌های اون انتخاب رو نپذیرفت یا خلاف اون عمل کرد این می‌شه وسط‌باز یا هر اسمی که روش می‌ذارین.

حر هم همین بود ولی در نهایت انتخاب کرد.

چرا فکر می‌کنید انتخاب الان ما انتخاب حق و باطل نیست ؟

اضافه کنم که فضای این مختصات برای همه مشترک نیست مثلا اگه من و شما از فضای دکارتی استفاده کنیم بله  شاید تفکیک سخت باشه و نسبی ولی انتخابهای شما با کسی که مثلا فضای مختصات دیگه ای رو قبول  داره کاملا متمایزه

مثلا من و شما اگه بنیادگرا باشیم دسته‌بندی بین من و شما نسبی و شاید سخت باشه.

اما بین شما و کسی که اصلا خدا رو قبول نداره دیگه انتخاب سخت نیست.

پاسخ:
چرا فکر می‌کنم انتخاب الان ما انتخاب حق و باطل نیست؟ چون حکومتی که می‌بینم شبیه حکومت اسلامی زمان معاویه‌ست. انقدرها هم حق نیست. ناخالصی داره. گروه مقابلشم که کلاً اسلامی نیست. و چون اسلامی نیست نمی‌دونم می‌تونم باطل بدونمش یا نه.

نمیگم چنین افرادی نیستن . منظورم اینه که این افراد اگر بخوان نظام رو نگه دارند باید مخالفین رو در نهایت نابود کنند .

 

کلا منظورم اینه که اون شرایط گل و بلبل و تعامل و تکثر و احترام گذاشتن به نظر هم دیگه توی ایران اتفاق نمیفته . کلا توی کشورهایی که آزادی ندارند اتفاق نمیفته .

 

شما جامعه ی ایده آلت اینه که همه به نظر هم احترام بذارن و این چیزا . من فکر میکنم توی ایران چنین چیزی با این حکومت نمیشه . اگر فرانسه بود نظر دیگه ای داشتم .

پاسخ:
نمی‌دونم. شاید نسل بعدی تونستن با احترام کنار هم زندگی کنن. البته اگه تربیت‌شدۀ همین نسل فعلی باشن همین آش و کاسه رو داریم همچنان.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱ آقای فِلینت

هر جنبش و گروهی رو میشه با شعار هاشون شناخت.

به نظرم اینکه افراد شعار هاشون رو با مرگ و غیره شروع کردند ، نتیجه ش هم مشخص است.

اینکه با دیکتاتوری مخالف هستند ولی همین تکثر و ابراز عقیده مخالف خودشون رو هم تکفیر میکنند. این نشونه خیلی بدی است ، و نشون دهنده این است که به شعار هایی که میدن هم اعتقاد ندارند.

شعار در حمایت از زنان سر میدن و جالب اینجاست در همان منطقه ای که این شعار های زنانه سر میدن ، همون گروه ها میان و لباس زیر زنان رو بعنوان فتح خودشون بالا سر خودشون می چرخونن. و این سقوط همون شعار در ظاهر زیبای خودشون است.

در مورد خوشحالی مردم هم با دیکتاتوری میخوان که مردم شاد نباشند و ...

 

پاسخ:
بله، شعارها هم مهمن.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۶:۰۲ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

نظر من هست و تحمیل نمی‌کنم، برای کسی که مختصات زندگی اسلامی رو پذیرفته عدم تشخیص یا تظاهر به عدم تشخیص باطل بودن طیف مقابل با این همه دلیل روشن و واضح عین وسط باز بودن هست.

اما  حق ندانستن یا دانستن حکومت حاضر رو حق می‌دم سخت بدونید. ابن عباس پسر عموی امام حسن و سردار سپاهش بود که به معاویه پیوست.دیگر مردم عادی بماند.

و اینکه گاهی وقتها باید دید انتخاب آدم های مصلح چیست و بعد انتخاب کرد.

 

پاسخ:
یه نقطه‌ای هست (تو همون مختصات nبعدی) که من اسم اون نقطه رو می‌ذارم حد اعلای سبک زندگی اسلامی. تا یه حاشیه‌ای از اون نقطه هم بازم اسلامی محسوب میشه که البته حد اعلا نیست. مشکل اینجاست که یه عده نمی‌خوان تو اون مختصات باشن. همونایی که ادعا دارن اونجان هم واقعاً اونجا نیستن و تظاهر می‌کنن.

یه نفر توی کامنت ها نوشته بود لباس زیر یه چیزی یادم افتاد. واقعا مشکل مذهبی ها با لباس زیر چیه ؟ :)))))) من اصلا کاری با این اتفاقات اخیر ندارم ولی یادمه توی ایران که بودم مغازه هایی که لباس زیر زنونه میفروختن جلوی درشون یه پرده نصب میکردن که انگار دارن مواد مخدر میفروشن  :))) یه ورود آقایون ممنوع هم میزدن روی شیشه .

 

تازه همین اخیرا یکی از همین مذهبی ها میخواست بگه اینایی که روسری رو به چوب میزنن پس فردا شورتشون رو هم به چوب میزنن که شورت رو خیلی آروم گفت .

 

شورته دیگه :| شورت :| شورت :|

 

حالا رساله رو که باز کنی میبینی همش در مورد مسائل جنسیه و میگه بچه ی 9 ساله میتونه ازدواج کنه ولی همین مذهبی ها شورت و سوتین و نوار بهداشتی رو سانسور میکنن و آموزش مسائل جنسی در مدارس رو جرم میدونن .

پاسخ:
صحبت سر ناموس و غیرت و آبرو و یه همچین مفاهیمیه. یه سری از واژه‌ها تابو هستن و محترمانه نیست تو جمع یا تو فضای مختلط به زبان آورده بشه. من با تابوشکنی موافق نیستم. هر چند دلیلی برای احترام گذاشتن نمی‌بینم ولی بشخصه احترام می‌ذارم و بیان نمی‌کنم. به بحث ادب هم مربوط میشه. اینا همه‌شون یه سری مفاهیم اجتماعی هستن که من و شما تخصصشو نداریم.

الان مغازه‌ها این‌جوری نیستن. از بچگیم هم ندیدم همچین مغازه‌هایی، حتی تو شهرهای مذهبی هم ندیدم.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۷:۱۲ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

صحبت سر حد اعلا نیست در حرکت بودن سمت اون نقطه هم برای من یکی قابل قبوله ولی حرکت کاملا مخالف اون نقطه رو ببینم و تشخیص ندم که در مقابل اون نقطه قرار گرفتم مشکل از من هست.

کسی کامل نیست ( منهای معصومین) ولی راضی نگه‌داشتن همه (وسط باز بودن از نظر من)کار منافق گونه‌ای هست به گفته امام علی. انسانی که مکتبی رو پذیرفته با توجه به اون دارای جاذبه و دافعه هست.

پاسخ:
احساس می‌کنم تو یه موضعی قرار گرفتم که ناخواسته دارم از حد وسط بودن دفاع می‌کنم. من قصد دفاع ندارم. من توصیف کردم که این‌جوریه، شما دارید تجویز می‌کنید که چجوری باشه. الان ما دوتا رویکرد متفاوت (توصیفی و تجویزی) داریم و این بحث فایده‌ای نداره.

https://www.upsara.com/do.php?img=30449

 

منظورم از این مغازه ها بود . زیادن که . من از اینترنت همینجوری رندوم پیدا کردم یکی رو . امیدوارم عکس بیاد

پاسخ:
من مانکنی که روسری سرش کردن هم دیدم.
اینا به‌ندرت پیدا میشن. قرار نیست روی نمونه‌های نادر بحث کنیم که. 

راستی در مورد واژه ناموس از نظر زبان شناسی هر موقع وفت داشتی خوشحال میشم اطلاعات بدی . آیا این هم از اون چیزاییه که میگن مثلا عرب ها به ما آموختن یا قبل اسلام بوده ؟ ریشه اش کجاییه و آیا معادلی توی زبان های دیگه داره ؟ آیا این که خیلی هامون میگیم ما بی ناموسیم از نظر معنایی بد محسوب میشه ؟

پاسخ:
نه خیالتون راحت به عرب‌ها ربطی نداره. از اوسِ آخرش معلومه که یونانیه. به اخلاق افلاطونی مربوطه و با «نام» هم‌ریشه‌ست. توضیحات بیشتر هم طلبت. 

هرچند موافق اینم که هیچ کس این اجازه رو نداره که تعریف خاصی رو از یک سبک/تفکر و... خاصی تحمیل کنه به شخص دیگه.

اما

بنظرم این چندتا نکته داره،

یک چیزهایی قرداد های ذهن خود ماست.  ممکنه به عنوان مثال من از طیف افرادی با شغل ازاد یا اصطلاحا کاسب (تفکر و سبکشون) یک انتظاری رو داشته باشم،شما یک انتظار...و این قرارداد ذهن اشخاصه، هیچ جا هم مرام نامه یا چیز مشابهی براش نیست که همشون امضا کرده باشن.

یعنی یک حق نداشتن دیگه هم اضافه میشه😅 نه تنها ب من مربوط نیست که فلان شخص حق داره اینطور رفتار کنه یا نه، بلکه اصلا معلوم و مشخص نیست اونچه من «حق»تعبیر میکنم از رفتار یک کاسب واقعا حق باشه!!

اما یک چیزهایی هم هست که قواعد مشخصی داره، وقتی من «ادعای» شهروند «مطیع قانون» دارم، این «انتظار» و«مسئولیت» رو به دنبال میاره که عامل باشم.(البته فرض هست  دیگ. کار نداریم کسی هست در واقع ک چنین ادعایی داشته باشه یا نه)

و ایراد از جایی شروع میشه ک ما اولا فکر نمی‌کنیم این گروهی که طرف مقابل رو داخلش قرار دادیم ایا مرام نامه ای ، چیز مدون و ثابتی داره؟یا صرفا گروه بندی ذهن ماست،

و دوما «ناگفته» ها رو بر حسب ادعا میذاریم...

 

و بعد اینکه فکر میکنم

درمورد «خودمون » ولی خیلی باید مواظب باشیم جمع نقضین نباشیم.

 

پاسخ:
آره. موافقم. به‌نظرم همه‌شون قراردادهای ذهنی خودمونه.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۸:۴۳ فاطمه ‌‌‌‌

بسیار با این پستت موافقم. متاسفانه صدای این‌وری‌ها و اون‌وری‌های مطلقی که همه رو مثل خودشون می‌خوان از همه بلندتره و هر چی هم بگی برچسب وسط‌باز می‌خوری. در حالی که به قول تو آدم‌ها مدل‌های خیلی مختلفی دارن که نمی‌شه اینطور راحت ساده‌شون کرد.

منم مدت زیادی با تناقض‌هایی شبیه اینایی که گفتی درگیر بودم. هنوزم گاهی درگیر می‌شم. بخشیش فکر کنم به ساختار ذهنمون برمی‌گرده، انگار تو همه‌چیز دنبال الگو می‌گرده تا پدیده‌ها رو دسته‌بندی کنه. ولی باید حواسمون بهش باشه دیگه.

پاسخ:
بعد از انتشار پست کلی مثال دیگه هم یادم افتاد :))
پاسخ:
آره واقعاً یه همچین وضعیتیه
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۹:۳۰ اقای ‌ میم

به نظرم اگر اصولی برای خودمون داشته باشیم دچار این حجم از تناقض نمیشیم.

فوتبالیست های ما اگر واقعا دنبال فوتبال بازی کردن هستند نباید تو مسائل سیاسی اجتماعی کشور دخالت کنند

تنها بازیکنی که دیدم واقعا کاری به سیاست نداشت و فوتبالش رو بازی کرد مهدی طارمی بود فقط فوتبال بازی کرد تو این دوران

پاسخ:
چرا نباید؟ همین باید و نباید شما هم اشکال داره. بذارید مردم هر جوری راحتن زندگی کنن خب.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۹:۳۲ آشنای غریب

دقیقا.

من به دلیل اینکه دانشگاهم تو شهر خودم بود، اغلب نمازم رو میومدم خونه میخوندم. زمان امتحانات بود، و ماه رمضان، یکی از دوستامون به نام مهران اومد و ازم در مورد روزه مسافر سوالی پرسید. که آیا من امروز روزه‌ام رو باید بشکنم و یا بگیرم و این حرفا. راستش فکر کردم که منو مسخره می‌کنه، چون تقریبا تو اون جمع کسی روزه نبود، و به قیافه مهران نمی‌خورد روزه باشه. پسری بود که زیر‌ ابرو برمی‌داشت و اینا. در جوابش گفتم نمیدونم. و واقعا هم نمیدونستم. اما چون نمیدونستم واقعا براش سواله، اهمیتی هم ندادم. رفت و از چند نفر دیگه پرسید. گفتم واقعا روزه‌ای؟

گفت آره خب.

ترم دوم‌مون مهرماه بود، و روزها کوتاه و هر وقت رفتم نماز خونه، دیدم مهران‌ هم نماز میخونه. برعکسش رو هم دیدم.

 

مثالتون در مورد محور‌ x,y,z زیبا بود، واقعا همین‌طوره. و پیدا کردن فردی که در هر محور به آدم نزدیک باشه خیلی سخت شده واقعا.

 

 

مطالب اون کانال‌نویس هم زیبا بود. دوست داشت و دوست داشتین کانال رو معرفی کنین. ممنون

پاسخ:
اسم کانال پِلیسه هست. پرمخاطب نیست و فقط همین یه پستو ازش خوندم. جوین هم نیستم و بقیۀ پستاشم قرار نیست بخونم. نویسنده‌شم نمی‌شناسم. ولی حس می‌کنم یکی از بچه‌های شریف باشه یا یه ارتباطی به اونا داره.
pelisehnevesht@
۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۹:۴۸ اقای ‌ میم

چون تخصص می خواد چون سطح سواد فوتبالیست های ما پایینه مگه بازیکن های ما مطالعات سیاسی دارن که میان درباره مسائل سیاسی اجتماعی نظر میدن منم معتقدم مردم باید راحت باشن تا جایی که به دیگران آسیب نزنن اینجوری که هر کس بخواد راحت باشه و درباره هر چیزی نظر بده که نتیجه اش میشه همین جامعه ما که سنگ رو سنگ بند نیست ضمن اینکه در متن قرمز رنگ داره به مخاطب القا میکنه که فوتبالیست های ما دنبال فوتبال بازی کردن هستند در حالی که در واقع اینطور نبوده قبل از بازی های جام جهانی گل میزدن سکوت میکردن و این یعنی فقط به دنبال فوتبال بازی کردن نبودند خیلی هاشون پست و استوری میذاشتن درباره این اتفاقات

متن قرمز رنگ با واقعیت تناقض داشت

پاسخ:
اون متن گفته یه بازیکن فرضی رو تصور کنید. فرضی.
اگه قرار باشه هر کسی فقط راجع به تخصصش نظر بده، شما الان با کدوم تخصص و مطالعه داری راجع به اینکه فلان قشر حق اظهار نظر داره یا نداره نظر می‌دی؟
۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۰۶ اقای ‌ میم

اصلا من هم دارم اشتباه میکنم به نظر خودتون عقلانیه هر کسی راجع به هر چیزی اظهار نظر کنه؟ 

پاسخ:
بله. اظهارنظره دیگه. می‌تونه بی‌پایه و اساس باشه ولی به هر حال نظره :| بی‌ارتباط به زندگیشم نیست. 
۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۱۷ اقای ‌ میم

اگه این نظرات اثرگذار نبود اشکالی نداشت

پاسخ:
شنونده باید عاقل باشه. 
ولی در کل این فضای سرشار از انگ و تهمت و تحمیل شیوۀ اعتراض و هزینه، راه به جای نمی‌بره متأسفانه یا خوشبختانه.
۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۱ اقای ‌ میم

خب متاسفانه ما اثرش رو دیدیم

همین الان کافیه برید تو پیج اینستاگرام علی کریمی و ببینید چه قدر از مردم دارن از نظرات یه آدم بی سوادی مثل همین فوتبالیست پیروی میکنن و براش به به و چه چه میکنن و پیش خودشون نمیگن این اصلا کجای حرف هاش منطقیه؟

نگران نیستم 

پاسخ:
درسته. ولی این‌ورم هستند کسانی که تخصص ندارن و راجع به مسائلی که تحصیلات دانشگاهی مرتبط ندارن اظهار نظر می‌کنن. مثلاً کسی که فیزیک و فلسفه خونده چرا باید رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشه؟

یکی توی توییتر نوشته بود اون دختر بچه ای که توی اردبیل فوت کرد سوادش از رئیس جمهورتون بیشتر بود :)

 

یه جوری میگن کسی که متخصص نیست نباید نظر بده که اصلا آدم باورش نمیشه رئیس جمهورشون همونیه که تازه داره میره هفتم :|

 

همش حرفای پروپکانی :|

پاسخ:
الان من نمی‌دونم جدی می‌گی یا شوخی می‌کنی ولی تو رو خدا منو نذارید تو موضعی که مجبور شم از کسی دفاع کنم :| ایشون تحصیلات حوزوی دارن؛ مثل همۀ روحانیان که به‌جای دبیرستان و دانشگاه، یه سری دروس رو تو حوزه می‌گذرونن. انصافاً هم درساشون آسون نیست و بی‌سواد نیستن. دلیل اینکه قدیما به اینا ملّا می‌گفتن هم همین سوادشون بود. ملّا این معنی رو می‌ده.

نه . من نمیخوام توی این وضعیت باشی . وبلاگ خودته . هر کامنتی رو خواستی پاک کن یا جواب نده . من سعی میکنم با توجه به شرایط ایران بنویسم ولی بازم اگر خواستی پاکش کن . مثلا توی همین کامنت قبلی نوشتم فوت کرد به جای چیزی که نویسنده ی اصلی نوشته بود . نمیخوام به خاطر نظر من شرایط برات سخت بشه

 

متاسفانه شوخی نبود . تحصیلات حوزوی (اگر بشه اسمش رو تحصیلات گذاشت) ربطش به اقتصاد مدرن و علوم سیاسی همون قدره که رشته ی تربیت بدنی یا بازیگری به اقتصاد مدرن و علوم سیاسی  مربوط هستن . پس نمیشه از سلبیرتی ها ایراد گرفت .

 

فکر کن از کسی مثل  دکتر بنی صدر ( من اصلا بهش علاقه ای نداشتم ) که به فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت و از سوربن دکترای اقتصاد گرفته بود این حضرات رسیدن به کسی که فارسی رو نمیتونه درست حرف بزنه و حتی نمیتونه یک عدد اعشاری رو بخونه .

 

ولمون کنید بابا :|

پاسخ:
منظورم این نیست که نظرت به خطر می‌ندازه منو. منظورم اینه که یه چیزی راجع به یکی می‌گی که اگه سکوت کنم عذاب وجدان می‌گیرم. 
الان بی‌سواد دونستن یه نفر یه بحثه، مرتبط ندونستن کار و تخصصش یه بحث دیگه. من الان با مدرک برق و زبان‌شناسی، اگه برم نسخه بپیچم برای مریضا، تو نمی‌تونی بگی بی‌سوادم. سواد پزشکی ندارم ولی بی‌سواد نیستم.
حکومت ما چون بر پایۀ قوانین اسلامیه، مدرک حقوق و فقه و هر چی که تو حوزه تدریس میشه بی‌ربط نیست به مملکت‌داری.
در رابطه با بنی صدر هم سواد اقتصادی یه بحثه، تسلط به فلان زبان یه بحث دیگه. 
+ آره، تپق زیاد می‌زنه و اینم برمی‌گرده به فن بیان نه سواد. الان منم بخوام تو یه جمع حرف بزنم شاید تپق بزنم.

حرفی ندارم . من که نظر یک متخصص که به ویژه روحانی هم باشه برام حجته چون هم حرفاش تخصصی و عملیه و هم این که دروغ نمیگه و خلف وعده نمیکنه

 

نذر کردم وقتی یکی از اون 4 میلیون خونه ای که داره میسازه رو بهم داد تبدیلش بکنم به حسینیه و هر سال مراسم بگیرم 

پاسخ:
:)))))))))
۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۱:۴۰ اقای ‌ میم

فرقی نداره منم دنبال اینوری و اونوری کردن نیستم معتقدم اگر نظرات رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم در زندگی مردم اثرگذار باشه واقعا اهمیت داره که تو حوزه تخصصی خودش اظهار نظر کنه

پاسخ:
به‌عنوان مثال، اینکه این رشته رو اونجا ارائه بدن بعدشم دانشجو رو رها کنن به امان خدا، یه‌جور تأثیرگذاری تو زندگیه.

از همینجا شما و همه ی کسانی که این کامنت رو میخونن رو به برای مراسم به خونه ی آینده ام دعوت میکنم . از شیخ بوطی بزرگوار هم  باید دعوت کنیم و فامیلیش رو توی مراسم درست تلفظ کنیم که بدونه که ما میدونیم که اون یه طوطی نیست

۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۲:۴۸ اقای ‌ میم

این بده:))) 

۰۶ آذر ۰۱ ، ۱۱:۱۱ حامد سپهر

یه دوستی داشتم که خصوصیات آدما رو توی ذهنش از روی اسمهاشون دسته بندی کرده بود مثلا میگفت به محمدها و علی‌ها میشه اعتماد کرد، نرگس‌ها اکثرا خوشکلن، مریم‌ها وفادارن، حسن‌ها خوش‌قول میشن و ....

دسته بندی آدمها توی ذهن اتفاق میوفته، اینکه ما فلان تیپ پوششی یا فلان گروه کاری یا فلان طبقه‌ی اجتماعی رو توی ذهنمون طبقه بندی میکنیم یکی از خطاهای ذهنی ماست چون هیچ کاری از هیچ کسی بعید نیست، ما انسانیم و بنا به موقعیتهایی که دراون قرار میگیریم عکس‌العملهای متفاوتی از خودمون بروز میدیم و برای اکثرشون هم دلیل قانع کننده حداقل برای خودمون داریم 

من دیروز زیر یه پستی کامنت گذاشتم که نمیشه به فوتبالیستها زیاد خرده گرفت چون اونا هم توی این شرایطی که قرار گرفتن دچار چندگانگی تصمیم گیری شدن، اینکه سرود بخونن یا نخونن، شادی بعداز گل بکنن یا نکنن، پست اعتراضی بذارن یا نذارن و هزار جور فکرو تصمیم مختلف که میتونه در یک لحظه اونا رو در ذهن مردم تبدیل به موافق یا مخالف بکنه 

یه ورزشکار عمر و جوونی خودش رو میذاره تا به سطح از ورزش برسه و شاید توی عمر ورزشی خودش یکبار این اتفاق بیوفته حالا همون یکبار هم خورده به این شرایط، چیکار باید بکنه که حرف و حدیث نشه؟

 

پاسخ:
شبیه چیزایی که راجع به متولدین فلان ماه و سال می‌گن.
خلاصه اینکه رومخ‌ترین و رواعصاب‌ترین جمله‌ها در نزد من «تو دیگه چرا» و «از تو بعیده» هست.
۰۷ آذر ۰۱ ، ۱۲:۱۰ اقای ‌ میم

تو کامنت ها دیدم که نوشتید استاندارد دو گانه تو جامعه زیاده واقعا همینطوره

مثلا تو سطح جامعه خیلی از مذهبی ها سعی میکنن با جنس مخالف کمتر برخورد داشته باشن یا یه حد و حدودهایی دارن ولی تو مجازی همه خیلی راحت برخورد میکنن

پاسخ:
یه نمونهٔ دیگه اینکه صدوسیما نسبت به حجاب حساسه ولی نزدیک انتخابات و تو راهپیمایی، بی‌حجاب‌ها رو راحت نشون میده. این ینی استاندارد دوگانه.
یا اینایی که می‌گن با برد تیم ملی شادی نکنین ولی خودشون با برد انگلیس یا باخت ایران شادی کردن.
۰۷ آذر ۰۱ ، ۱۲:۲۴ حاج‌خانوم ⠀

سلام دردانه جان 

تقریبا موضعت برام مشخص بود، اما نتیجه‌گیری‌‌ای که میگی شبیه اسلام زمان معاویه‌است، به نظرم...

ولش کن نظر نمی‌دم، اطلاعات بهتره.

الغارات رو حتما بخون.

کتاب صعود چهل ساله را هم بخون. اصلا شعار نیست. صرفا وضعیت ایران رو نسبت به سایر کشورهای جهان، بر اساس آمار جهانی بررسی کرده و تمام. همه‌اش هم آدرس و ارجاع دارد.

شاید تصورت رو تغییر بده.

پاسخ:
سلام
الغاراتو دارم ولی فرصت نکردم بخونم.
وجه شبه این تشبیه من زندگی مرفه مسئولینه. رئیس و نماینده و وزیر و هر کی که یه سِمَتی داره تو این مملکت ظاهراً اسلامی.
۰۷ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۶ اقای ‌ میم

یه سری چیزهام به خاطر اطلاع نداشتنه

مثلا من سخنرانی های حاج آقا پناهیان رو گوش میکردم تو چند تا از کلیپ هاشون دیدم که میگفتن کارمندی نکنید بعد تو یه برنامه گفتن خیلی از مردم به من میگن چرا خود تو که این همه میگی کارمندی نکنید کارمندی و حقوق بگیر فلان ارگانی برگشت گفت من دارم میگم راه درست اینه و الا شاید خودم به خاطر شرایطم نتونم برای خودم کار کنم

اینجا فهمیدم که ما از شرایطش آگاه نیستیم

صعود چهل ساله :|

 

به نظرم کتاب تخیلی باید تا اندازه ای به واقعیت نزدیک باشه . هری پاتر و ارباب حلقه ها از این نظر نسبت به کتاب صعود چهل ساله برتری دارند 

پاسخ:
الان باز بحث میشه من دیگه نمی‌تونم جمعش کنم. امتحان دارم چند روز دیگه :|

اوپس نمیدونستم ‌‌. حرفم رو پس میگیرم فعلا ‌‌.     ‌

پاسخ:
آزمون جامع :|
۰۸ آذر ۰۱ ، ۱۳:۵۲ آشنای غریب

سلام

یا موقع تایپ کانال پلیسه، اشتباهی رخ داده،  یا ایشون کانال رو خصوصی کردن.

چون من نیافتمشون🥲

پاسخ:
سلام. اشتباه از من بود. اچِ پلیسه رو نذاشته بودم:
pelisehnevesht@

۰۸ آذر ۰۱ ، ۱۵:۲۵ آشنای غریب

خیلی ممنون🙏🤞