۲۰۳۶- کیکِ بِهلیمو و رساله
از اونجایی که وظایفی که تو فرهنگستان داشتم رو انجام دادم و دیگه باید منتظر بقیه میموندم که کاراشونو تحویلم بدن که پروژه رو ادامه بدم، از رئیس اجازه گرفتم که دو سههفته نرم. ساعت کاری این ماهمم به لطف تعطیلی مدارس زود پر کردم و دیگه اگه میرفتم و کاری میکردم هم حساب نمیشد. بهشون گفتم میخوام بمونم خونه روی رسالهم کار کنم. حالا با اینکه خونه بازدهیم کمتره و خوابم بیشتره و هی میرم سر یخچال و سر گاز و برق میره و اینجا برق اضطراری نداره و اونجا داره، ولی بازم خونه رو ترجیح دادم. اونجا برم سیزده چهارده ساعت پشت میز و پای لپتاپم و خسته میشم واقعاً.
شنبه عصر وقتی برمیگشتم خونه از اسنپ شیر و یه سری خرتوپرت گرفتم و چون سوپرمارکت سر راهم بود تحویل حضوریو زدم که هم هزینۀ پیک ندم! هم بابت تحویل حضوری جایزه بگیرم! شیرِ ماهشام و دامداران گرفته بودم. داداشم ماهشام دوست داره. آقاهه گفت دامداران انقضاش تا فرداست. گفتم اشکالی نداره تا فردا میخورم. راستش دلم برای فروشنده و کارخونهدار و دامدار و حتی گاو سوخت که اگه من نمیخریدم تا فردا میترشید و مرجوع میکردن و اسراف میشد. جالبه حتی یه درصدم تخفیف نزده بودن، در حالی که من اگه فروشنده باشم و ببینم تاریخ انقضای کالا نزدیکه تخفیف میزنم سریع فروش بره. خلاصه گرفتم و آوردم گذاشتم تو یخچال. شب برداشتم بخورم (یه قُلُپ! هم خوردم) دیدم ترشه. به پشتیبانی اسنپ پیام دادم و نوشتم تاریخ انقضای شیری که گرفتم تا فرداست. فروشنده خودشم گفت یه روز وقت داره ولی گفتم اشکالی نداره امروز استفاده میکنم. ولی الان که باز کردم ترشیده و بو میده. قابل استفاده نیست. لطفاً مبلغشو به کیف پولم برگردونید. یه کم بعد مبلغش برگشت ولی دیگه نیومدن شیرو پس بگیرن. چند روز پیش مادر معلم عربی مدرسه فوت کرد. دیروز تو مسجد نزدیک خونهمون مراسمش بود. شیرو با خودم برداشتم و سر راه که میرفتم مسجد به فروشنده پس دادم که اگه خواست، مرجوع کنه به کارخونه. چون اینا پول منو پس داده بودن، منم شیرو پس دادم. گفتم شاید بابت شیرِ تاریخگذشته هم یه چیزی از کارخونه بگیرن. بعد دوباره یه سفارش جدید ثبت کردم و یه دامداران دیگه با تاریخ جدید گرفتم.
یه شربت بهلیمو هم از قبلِ جنگ! تو یخچال مونده بود و کسی گردن نمیگرفت این شربته رو. آوردم باهاش کیک درست کردم و دیگه چون شربت خودش شیرین بود شکر کم ریختم. خیلی هم خوشمزه شد. چکیدۀ فارسی و انگلیسی رسالهم هم نوشتم و حالا باید برم سراغ فصلهاش. برقمونم رفته و الان همهش نگرانم قبل از ذخیره و انتشار، باتری لپتاپم خاموش بشه و پستم به فنا بره.
این خامههای سفیدِ روی کیکیزدی هم سفیدۀ تخممرغه. روی همزن اندازۀ دو قاشق سفیدۀ تخممرغ جا مونده بود؛ بعد از ریختن موارد تو قالب دیدم. نمیدونستم چی کارشون کنم. ریختم روی کیکها ببینم اگه بره تو فر آب میشه تو حرارت یا چی. آب نشد و یه چیزی شبیه پفکِ بیمزه شد.
شیر فاسد و اینا رو باهاش پنیر درست میکنن!
اگر سلیقه ی داداشت در انتخاب زن هم مثل سلیقه ش در انتخاب شیر باشه پس معلومه عروستون خوبه:دی واقعا فکر نمیکنم در عرصه ی کنونی چیزی بهتر از ماهشام باشه. علی الخصوص پر چریش.
حالا در اینجور مواقع اگر به کارخونه هم زنگ بزنی که پشت بسته بندی شماره ش هست؛ اونا معمولا کارشناس میفرستن بیاد محصول رو بگیره ببره ببینه چرا این اتفاق قبل از تاریخ انقضا افتاده و برای عذرخواهی هم معمولا یسری چیزمیز برات هدیه میارن. من یه بار سر لازانیا که کپک زده بود این تجربه رو دارم. اومدن محصول رو بردن یه بسته هدیه مثل چیزهای نمونه هم آورده بودن. البته که شیر و ماست به دلیل گرمای هوا هم هست. ولی خب اگرم نیان سریال محصول رو ثبت میکنن تا بررسیش کنن. من معمولا به خود کارخونه هم اطلاع میدم تا کارشناساش بررسی کنند تا اینجوری کمکی بهشون کرده باشم.