۲۰۳۵- لواشک و رساله
یه بطری آب زرشک گوشۀ یخچال افتاده بود و از شدت ترش بودن نمیشد خوردش. پارسال با ترشیِ آلبالو که با سرکه درست شده بود و اونا رم از شدت ترشبودگی نمیشد خورد، لواشک درست کردم و تو فریزر بود. لواشکا رو درآوردم با این آب زرشک مخلوط کردم. یه کم گرم کردم حل بشن و بعد پهنشون کردم. با این آفتابی که این روزا میتابه سریع خشک شدن. الان با دوتا چیزی که از شدت ترش بودنشون نمیشد خوردشون یه چیزی درست کردم که PHاش با اسید معده که قویترین اسیده برابری میکنه و از شدت اسیدیّت! نمیشه حتی نگاش کرد. بعد حالا استاد راهنمام عاشق چیزای بهشدت ترشه و موقع درست کردن هی یادش میافتادم. ولی رابطهمون رسمیتر از اینه که حتی عکسشو بفرستم بگم یادتون بودم چه برسه به اینکه خودشو ببرم! ولی رابطۀ همکلاسیام با استادشون اینجوری نیست. بهعنوان مثال بخوام عرض کنم، دو سال پیش، همین موقعها خوابگاه بودم. یه روز با همکلاسیا هندونه گرفتیم و موقع خوردن، آخرای شب! این ایده به ذهنشون رسید که برای استاد راهنماشون که استاد یه درس دیگۀ منم بود بفرستن. زنگ زدن آدرس گرفتن واقعاً با پیک فرستادن! حالا این استادشون انقدر با همه صمیمیه که منم یه بار تو دانشگاه بهش لواشک دادم ولی با استاد خودم اینجوری نیستم. حتی با اون استاد چند بارم رفتیم رستوران و یه بارشم همه رو مهمون کرد.
چند روزه شروع کردم به نوشتن رساله. خدا شاهده یه پاراگرافش یه صبح تا عصر طول میکشه. این که وسط نوشتن یهو برق میره و مجبوری پاشی یه کار دیگه بکنی، جای خود، ولی انقدر روی انتخاب کلمات و جملات وسواس دارم که میبینی تو اطلاعات فایل ورد نوشته شده که این فایل دویست ساعت باز بود و دویست ساعت مورد ویرایش واقع شده، ولی محتواش بیست صفحه هم نمیشه.
از چت جی پی تی کمک بگیر برای رساله. اگه زمان ما بود من تو یک دهم زمان مینوشتم