پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۳۰- تورنادو پیر می‌شود

شنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۰۰ ب.ظ


یک. امروز به‌مناسبت تولد نیما یوشیج می‌خواستم یه شعر ازش پست کنم. گوگل کردم و رسیدم به شعرِ فریاد می‌زنمش. مجموعه‌اشعارشو ندارم. از یکی از دوستان که احتمال می‌دادم داشته باشه خواستم عکس این شعرو برام بفرسته. که هم مطمئن شم از نیماست هم عکسو پست کنم. الساعه گرفت و فرستاد. پست کردم. در پیج انجمن هم پست کردم. البته با این تفاوت که در پیج خودم اول شعرو نوشته بودم بعد به مناسبت فلان رو، در پیج انجمن اول به مناسبت فلان بعد شعرو. که از چینش متن کمک بگیرم و از میزان شوک وارده بر معاونت بکاهم.  

فریاد می‌زنم

من چهره‌ام گرفته

من قایقم نشسته به خشکی

مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:

«یک دست بی‌صداست

من، دست من، کمک ز دست شما می‌کند طلب.»

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر

فریاد من رسا

من از برای راه خلاص خود و شما،

فریاد می‌زنم.

فریاد می‌زنم!

به‌مناسبت زادروز نیما یوشیج (۱۲۷۶ – ۱۳۳۸ش)

نیمایوشیج، بنیان‌گذار شعر نوِ فارسی، در ۲۱ آبان‌ماه ۱۲۷۶ (۱۳۱۵ ق.) در یوش، از بخشِ نورِ شهرستان آمل، به دنیا آمد. نسبش به اسفندیار پسر کیاجمال‌الدین، حکمران نور و لاریجان در دوره‌های اسلامی، می‌رسد؛ و جزو خاندان اسفندیاریِ مازندران به شمار می‌آید. اوّلین شعرش را با نام نیما نوری یوشی منتشر کرد. چندی بعد به‌جای یوشی، صورت طبری آن، یوشیج، را نهاد. شناسنامۀ خود را نیز با نام نیما یوشیج گرفت. محیط طباطبایی بر آن است که «علی نوری گویا در آغازِ شاعری می‌خواست مانی تخلّص کند و بعد به قلبِ مانی که نیما باشد اکتفا کرد» (محیط طباطبایی، ص۲۱۴). امّا نیما، در نخستین مجموعه‌شعر خود، قصۀ رنگِ پریده، خونِ سرد (۱۳۰۰ش.) دربارۀ نام خود می‌نویسد: «نیماور اسم دو سه نفر از اسپهبدان غربی مازندران بوده است... و مرکب است از نیما= قوس (برج نهم از بروج در زبان طبری) کمان + ور، به‌معنی کماندار یا کماندار بزرگ». پدر نیما، میرزاابراهیم اعظام‎السلطنه از هواداران نهضت مشروطه بود و بعدها زندگی را به کشاورزی و گله‎داری می‎گذراند. نیما می‌گوید: «زندگی بدویِ من در بین شبانان و ایلخی‌بانان می‌گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور، ییلاق قشلاق می‌کنند و شب‌ها بالای کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دورِ آتش جمع می‌شوند. از تمام بچّگیِ خود، من به‎جز زد و خوردهای وحشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچ‌نشینی و تفریحات سادۀ آن‌ها در آرامش یکنواخت و کور و بی‎خبر از همه‌جا، چیزی به خاطر ندارم» (زندگی‌نامۀ نیما یوشیج، ص۲۷). نیما حسرت بازگشت به فضاهای طبیعی را در شعر خود بازتاب داد. برادر کوچکتر او، رضا که سپس نام لادبن اسفندیاری بر خود نهاد، چپ‌گرایی بود که در دورۀ رضاشاه به شوروی گریخت و از تصفیه‌های استالینی جان به در نبرد. از نیما نامه‌های متعددی خطاب به لادبن به جا مانده است (← نامه‌های نیما یوشیج).

دو. تعدادی از دوستان بیانیه‌ای صادر کرده‌اند مبنی بر این که «ما جمعی از استادان، دانش‌آموختگان و دانشجویان زبان‌شناسی به برگزاری کارگاه‌ها، سخنرانی‌ها و همایش‌های مرتبط به حوزه‌های گوناگون زبان‌شناسی اعتراض داریم و چنین رویدادهایی را بی‌توجهی به شرایط حاضر، اعتراضات مردمی و وقایع تلخ اخیر می‌دانیم و شرکت در آن‌ها را تحریم می‌کنیم.». یکی از استادان استوریش کرد و بعد از او هم دو سه نفر از دانشجویان. این استاد این بیانیه رو برای من هم فرستاد که اگر تمایل داشتم من هم استوری کنم. تمایل نداشتم و نکردم. برای پیج انجمن هم فرستاده بود. با استاد مشاور و یکی از اعضا مشورت کردم و قرار شد انجمن زبان‌شناسی واکنشی نشان ندهد. به هر حال ما تابع قوانین دانشگاهیم و چارچوب‌هایی داریم که ملزم به رعایت آن هستیم. به مسئول بخش روابط عمومی گفتم هر کس نسبت به برگزاری دورۀ اخیرمان اعتراض کرد از طرف من بگه تعدادی از دانشجوها درخواست دادن و اعلام نیاز کردن که فلان دوره رو براشون برگزار کنیم. خودشون مدرس رو معرفی کردن و روز و ساعت تعیین کردن. مدرس خودش با ما تماس گرفت. می‌تونستم نپذیرم و بگم ما هم اعتصاب کرده‌ایم. یا حتی اینم نگم و بهانه‌ای بیارم که برگزار نشه. چه بهانه‌ای بهتر از این که دست‌تنهام و آزمون جامع دارم؟ اما من نخواستم نظر شخصیمو، یا حتی نظر اکثریت رو تحمیل کنم روی اقلیت. حتی اگر این اقلیت یک نفر باشه من چنین حقی ندارم. نمی‌تونم گروهی که با من هم‌عقیده نیستن رو نادیده بگیرم. انجمن برای همهٔ دانشجوهاست، با هر عقیده‌ای. هم برای دانشجوهاییه که به نشانهٔ اعتراض اعتصاب کردن، هم برای دانشجویان معترضیه که با اعتصاب موافق نیستن و هم حتی برای دانشجویان غیرمعترضه. پس وقتی درخواست شده، برگزار می‌کنیم. اما خودمون خودجوش برنامه‌ای نداریم. ما وقتی مسئولیت مجموعه‌ای رو بر عهده می‌گیریم، باید همۀ اعضای مرتبط با اون مجموعه رو در نظر بگیریم نه فقط اون‌هایی که با ما هم‌عقیده هستن. قرار نیست همهٔ افراد باهم، هم‌نظر باشن و حتی قرار نیست حتماً نظر همدیگه رو عوض کنن. آزادی ینی همین. هر کسی عقیده‌ای داره و ما به عقایده هم احترام می‌ذاریم. احترام هم از نظر من یعنی توهین و تحمیل نکنیم.

سه. سیدعلی صالحی در کانال تلگرامیش خبری منتشر کرده بود تحت عنوانِ تورنادو منتشر و توزیع می‌شود. مرتبط با نیما یوشیج بود. یکی از دوستانم که اون پستِ اینستامو دیده بود و از اسم وبلاگی اسبقم هم اطلاع داشت با خوندن خبر یادم افتاده بود و برام فورواردش کرده بود. احتمالاً تورنادو استعاره از نیماست. چرایَش را نمی‌دانم :|

خبر. «تورنادو… پیر می‌شود». فصلی در زندگی و شعر نیما یوشیج، از آغازِ شعر پیشرو تا زمان وداع با واژه، به‌زودی منتشر و توزیع می‌شود. این گزارشِ ویژه، گشتی عاطفی در جهانوارهٔ حیات و کلماتِ پیرِ بزرگِ شعر نو پارسی است: نیما یوشیج به روایت سیدعلی صالحی. به اهتمامِ مدیریت مؤسسه فرهنگی انتشاراتی چشمه، سراسرِ مراکزِ معتبرِ جهان نشر و کتاب در ایران، پخش و در دسترس قرار خواهد گرفت. به گفتهٔ بهرنگ کیائیان کتاب «تورنادو» به مرحلهٔ صحافی رسیده است.

۰۱/۰۸/۲۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

الهام

ر1 هم‌دانشگاهی دکتری

م. ف.