۱۷۳۹- Topic Persistence (TP)
دیشب تو صفحۀ چهارصدوپنجاهوششِ یکی از سه کتابی که برای امتحان باید بخونم! مطلب جالبی راجع به معرفگی و ارجاع دیدم که چون به سبک وبلاگنویسی خودم هم مربوط بود دوست داشتم اینجا با شما هم به اشتراک بذارمش. فیالواقع جای مناسب دیگهای نداشتم که اونجا به اشتراک بذارم و پیشاپیش عذر میخوام که قراره سرتونو درد بیارم! سعی میکنم ساده توضیح بدم که پستو نصفه رها نکنید و متوجه عرایضم بشید. اگر هم احیاناً علاقه داشتید که بیشتر بدونید میتونید کتاب Syntax. An Introduction تالمی گیون (Givón, T) رو گوگل و دانلود کنید و فصل دهمشو بخونید. من نسخۀ 2001 کتاب رو دارم.
احتمالاً بحث اسم معرفه (اسامی خاص و نشانۀ «الـ» عربی) و اسم نکره (یای نکره فارسی و تنوین عربی) و حروف تعریف معین و نامعین (a/an و the انگلیسی) رو یادتونه. وقتی گوینده تشخیص میده که یه مصداقی برای شنونده قابلتشخیصه از اسم معرفه استفاده میکنه. مثلاً در جملۀ دیروز در خیابان یک دختری دیدم، دختری نکرهست. دختره لباس قشنگی پوشیده بود. اینجا دختره معرفهست. هر زبانی هم ابزار دستوری خاص خودشو برای نشون دادن معرفه و نکره داره. یه بحث دیگه هم هست که خیلی نزدیکه به این بحث معرفگی (Definiteness) و اونم بحث ارجاع (Reference) هست. اسمهای معرفه غالباً ارجاعی هستن. ولی نکرهها میتونن ارجاعی باشن یا نباشن. قسمت هیجانانگیزش همینجاست. اینکه نکرهها میتونن ارجاعی باشن یا نباشن.
من وقتی یه اسم (نه لزوماً اسم خاص) رو تو جملهم میارم، اون اسم برای شمای خواننده یا شنونده، یا معرفهست یا نکره. البته این معرفه و نکره بودن انقدرها هم دوقطبی نیست و روی یه پیوستاره. حتی ممکنه یه اسم از نظر گوینده معرفه باشه از نظر شنونده نکره باشه. ولی حالا اگه معرفه باشه، ارجاعیه و شما میدونی در جهان خارج از جمله، مصداقش چیه یا کیه. ارجاعی بودن ینی اینکه مصداقش معلومه. ولی وقتی اسم نکره تو جملهم میارم دو حالت داره. یا ارجاعیه یا غیرارجاعیه. پس اسم ارجاعی ینی اینکه اون اسم یه مصداقی اون بیرون، تو جهان! داشته باشه، چه شما بشناسید، چه نشناسید.
حالا اینا چه ربطی به وبلاگ داره؟ الان میگم. فرض کنید تو یه متنی، کلمۀ book یا کتاب بهکار رفته. اگر گوینده در ادامۀ صحبتاش یا تو پستای بعدی بخواد راجع به اون کتاب صحبت کنه، یه نشانه کنار اون اسم میاره که نشون بده اون اسم ارجاعیه، و قراره بعداً دوباره راجع بهش صحبت کنه. ولی اگه اون نشانه رو نیاره باید بفهمیم که غیرارجاعیه و دیگه برنمیگردیم بهش. حالا یا مهم نبوده یا نویسنده خودش عمداً نمیخواد که بهش برگرده و تکرارش کنه. و مایی که شنونده یا خوانندهایم باید متوجه این موضوع باشیم و راجع به اون چیز غیرمهم یا چیزی که نویسنده نمیخواد بهش موضوعیت بده سؤال نپرسیم! تو همین فصل ده، یه مثال از زبان عبری (عربی نه ها، عبری) آورده که book توی مثال a (صفحهٔ ۴۵۶) ارجاعی بوده و بعد از اولین باری که نویسنده book رو تو جملهش آورده، در ادامه چند بار با it در مورد اون کتاب صحبت کرده. با اینکه این کتاب برای خواننده یا شنونده نکرهست ولی چون ارجاعی بوده یه نشانه در کنار کتاب آورده که متوجه باشیم که قراره بهش برگردیم (اون نشانه در عبری xad هست که معنیش میشه one). ولی در مثال b نشانهای کنار book نیست و غیرارجاعیه. اگر به جملات بعدی تو همین مثال b دقت کنیم، گوینده در ادامۀ صحبتاش دیگه راجع به اون کتاب حرف نزده.
بعد متنهای انگلیسی و صحبتهای چندتا انگلیسیزبان رو بررسی کردن و دیدن در زبان انگلیسی هم با ابزار this میشه این کارو کرد. وقتی یه اسمی با this میاد، خواننده میتونه منتظر باشه که بعداً هم به اون اسم اشاره بشه ولی اگه اسم با a/an بیاد، احتمالش کمه که بعداً به اون اسم برگردیم. متنهای گفتاری و نوشتاری زیادی رو بررسی کردن و آمارِ اسمهایی که قبلشون this اومده رو گرفتن و دیدن افرادی که تو صحبتاشون این نشانۀ ارجاع رو استفاده کردن، بعداً راجع به اون اسم صحبت کردن ولی اسمهایی که a/an داشتن بهشون پرداخته نشده و انگار مهم نبودن.
راجع به ارجاع در زبان فارسی زیاد کار نشده و نمیدونم چه ابزارهایی تو متنهای فارسی وجود داره که ارجاعی و غیرارجاعی بودن اسم رو نشون میدن. این متنی هم که میگیم یکیدو پاراگراف نیست. باید یه چیزی باشه که انسجام داشته باشه و بیسروته نباشه. مثلاً آرشیو وبلاگ من از ابتدا تا الان میتونه یه متن باشه. بعد با اینکه منِ نویسندهٔ فارسیزبان این ابزارها رو نمیشناسم، ولی همیشه تو ناخودآگاهم پستامو یه جوری نوشتم که وقتی یه اسم نکره رو بهکار بردم، حواسم به این بوده که بعداً بهش برخواهم گشت یا نه. نمیدونم از چه ابزارهایی استفاده میکنم ولی همیشه تو ناخودآگاهم حواسم به این ارجاعی و غیرارجاعی بودن بوده. و پیش اومده وقتی یه پستی رو منتشر کردم، خواننده دست گذاشته روی یه اسم غیرارجاعی که احتمالاً دلم نمیخواسته بهش برگردم و فقط همون یه بار دوست داشتم تو متنم بیاد. یا عمداً بسامد تکرار یه اسم (بازم میگم نه لزوماً اسم خاص) رو توی پستام کم کردم یا نخواستم که تو جملاتم بعضی از اسمها رو بهکار ببرم و وقتی خواننده در کامنتش به اون اسم موضوعیت داده یا در موردش پرسیده حس ناخوشایندی بهم دست داده. یه دلیل اینکه گاهی کامنتا رو میبندم هم همینه. چون گاهی دست گذاشته میشه دقیقاً روی موضوعی که نمیخوام موضوع باشه یا دلم نمیخواد ادامهش بدم یا بهش برگردم.
حالا اینا رو نگفتم که موقع کامنت گذاشتن استرس بگیرید که وای الان یه چیزی میگم این ناراحت میشه، نه. فقط خواستم بدونید که این زبانی که برای ایجاد ارتباط انقدر راحت ازش استفاده میکنیم چه ظرافتهایی داره.
اتفاقاً دچار استرس شدیم🙄🙄😶😶