۱۶۱۵- جان سالم به در بردن
هشدار!
چون اینجا خوانندهٔ کودک و نوجوان هم دارم لازم میدونم اخطار بدم که محتوای این پست برای افراد زیر ۱۸ سال مناسب نیست :))
امروز وقتی داشتم ضربالمثلها رو بررسی میکردم، یاد یه خاطرهٔ قدیمی افتادم گفتم بیام تعریف کنم براتون. سال سوم دبیرستان، من تو المپیاد ادبی شرکت کرده بودم. مدیرمون هر سال دوتا معلم که دانشجوی دکتری ادبیات بودن و مدال المپیاد داشتن از تهران دعوت میکرد بیان بهمون گلستان و بوستان و شاهنامه و تاریخ بیهقی و کتابای انسانیا رو درس بدن. چون رشتهمون ریاضی یا تجربی بود، اطلاعات ادبیمون کمتر از رقبای انسانی بود و لازم بود این کلاسا. منم چون عاشق مباحث ادبی بودم، علاوه بر سال سوم که خودم آزمون داشتم، سال اول و دوم و پیشدانشگاهی هم تو کلاسای المپیاد در نقش مستمعآزاد شرکت میکردم. البته مدال و مقام نیاوردم ولی کلی چیزمیز یاد گرفتم از این کلاسا و الانم یاد یکی از اون چیزمیزا افتادم.
یه بار یکی از این معلما (یادم نیست کدومشون) داشت در مورد حروفی که برای زبان فارسی نیست صحبت میکرد. میگفت ث و ص و ض و ظ و ط و ع و ق و ح فارسی نیستن و هر کلمهای اینا رو داشته باشه یا از عربی وارد فارسی شده یا از ترکی یا حالا هر زبان دیگهای. میگفت اون کلماتی که ق دارن بیشترشون از ترکی اومدن. من اینا رو خودم قبلاً از مقدمهٔ فرهنگ لغت عمید خونده بودم و برام تازگی نداشت. ولی همچنان دوست داشتم و کلاسا برام کسلکننده نبود. بعد یادمه این معلم (که همچنان یادم نیست کدومش) یهو چندتا استثنا یادش افتاد و گفت چندتا کلمه هستن که ق دارن ولی فارسیان. که البته دلیلش میتونه تغییرات آوایی باشه. یعنی تو اون کلمهٔ فارسی در ابتدا مثلاً خ بوده بعد به مرور تبدیل شده به ق و با ق نوشته شده. چندتا از این استثناها رو گفت که متأسفانه الان یادم نیست چیا بودن و فقط یکیش یادم مونده که موضوع پست هم همون کلمهست. اون کلمه قِسِر بود. این کلمه رو که گفت ضربالمثلِ قسر در رفتن رو مثال زد و معنیشو توضیح داد. و من از اون روز تا حالا دیگه هیچ وقت از این ضربالمثل استفاده نکردم. وقتی هم میشنوم یکی تو فضای رسمی ازش استفاده میکنه، آب میشم میرم زیرِ زمین و روم هم نمیشه آگاهش کنم که استفاده نکنه. و همیشه از خودم میپرسم آیا طرف میدونه چی میگه و میگه یا نمیدونه و میگه؟ داستان اینه که انسانها، تو یه فصلی که حالا دقیقاً نمیدونم کِی هست، گاو و گوسفند و اسب و کلاً حیوونای نر و مادهشونو توی طویلهای جایی رها میکنن که در کنار هم تولیدمثل کنن. حالا ممکنه این گاو یا گوسفند یا اسب ماده دلش نخواد فعلاً بچهدار بشه. به اون حیوان مادهای که از دست حیوان نر فرار کنه که باردار نشه میگن قسر. و هر موقع یکی بتونه از اتفاقی که قرار بوده براش بیافته فرار کنه میگن طرف قسر در رفت. مثلاً یه روز که امتحان داشتی و درس نخونده بودی ماشین معلم پنچر شده یا پاش شکسته و نیومده مدرسه یا سؤالا رو تو خونه جا گذاشته یا معلم پرورشی صدات کرده برای تمرین گروه سرود یا زنگ آخر بوده مامانت اومده دنبالت از معلم اجازه گرفته برین مهمونی و خلاصه موفق شدی که امتحان ندی. تو یه همچین موقعیتی میگن فلانی قسر در رفت که البته میشه به جاش گفت فلانی شانس آورد یا فلانی جان سالم به در برد.
با اجازهتون من این کامنتا رو ببندم که سکوت کنیم و بعدشم از خجالت آب شم برم زیرِ زمین با این نکات ادبی (در واقع بیادبی). شما هم زین پس ضربالمثلی که معنی دقیق کلماتشو نمیدونینو به کار نبرین :|