۱۶۱۴- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ
امروز ظهر مقالۀ تعارف رو با دوونیم روز تأخیر برای استادم ایمیل کردم و بابت دیرکرد هم عذرخواهی کردم. تشکر کرد و قرار شد بخونه و نظرشو بگه. اون روز که بهش پیام داده بودم و گفته بودم تا فردا که اون فردا آخر مرداد باشه ایمیل میکنم تخمین زده بودم که یهروزه تموم میشه و استادم هم گفته بود این مهلت برای اوناست که قبولیشون منوط (فکر کنم اولین باره مینویسم منوط) به ارسال مقالهست. برای گذروندن هر درس معمولاً سهتا کار باید انجام بدیم. یکیش امتحانه یکیش ارائه و آخر سر هم مقاله. حالا من اون روز دیدم در دیزی بازه، گفتم دو روز دیرتر تحویل بدم و به جاش چندتا متغیر دیگه هم به کارم اضافه کنم. یعنی علاوه بر اینکه داشتم از بین سیصدهزار جمله دنبال تعارفها میگشتم، انواع جملات رو هم مشخص میکردم که ببینم پرسشیها بیشتره یا خبری یا امری یا دعایی که بهش تقاضایی هم میگن. بعد چون استادم دوست داره تو هر مقالهای متغیر جنسیت رو هم لحاظ کنم، فراوانی انواع تعارف رو در گفتوگوهای زنانه و مردانه و مختلط هم بررسی کردم و فهمیدم تو جمع مختلط تعارف بیشتر از جمع تکجنسیه. البته من بهشخصه هیچ وقت این متغیر جنسیت رو دوست نداشتم تو مقاله بیارم و ترجیح میدادم فرض کنم که زنان و مردان مشابه هم عمل میکنن و فرقی قائل نشم بینشون. ولی خب زبانشناسان بر این عقیدهاند که فرق دارن.
حالا از این ور برای مقالۀ بعدیم دوونیم روز وقت کم میارم. مقالۀ بعدی رو باید تا شنبه تموم کنم و بفرستم برای استاد نحو. این استاد نحو همون استاد فلسفۀ ترم اول هست. همون استادی که گفته بود تا آخر بهمن مقالۀ فلسفهتونو بفرستید و من مقاله رو نوشته بودم و مونده بود مرتب کردن منابعش. عدل همون روز آخری که داشتم ویرایشش میکردم و به منابع سروسامون میدادم سردرد و حالت تهوع گرفتم و رفتیم نزدیکترین اورژانس. بعد که از زیر سرُم برگشتم تا صبح بیدار موندم و صبح مقاله رو فرستادم و دلیل تأخیرم هم گفتم که حالم خوب نبود و بیمارستان بودم و عذرخواهی کردم. انتظار داشتم استاد یه واکنشی به حالم نشون بده و مثلاً بگه الان بهتری؟ ولی خب در جوابم فقط نوشته بود مقالۀ شما با تأخیر دریافت شد. تهشم اون درسو با هفده و هفتادوپنجصدم پاس کردم. امتحان کتبی هم نداشت و به جاش دو بار ارائه داشتیم.
حالا دارم برای همین استاد نامهربان مقالۀ نحو رو مینویسم و موضوعی که انتخاب کردم ترتیب سازهها هست. مثلاً تو انگلیسی ترتیب بهصورت SVO هست. یعنی اول فاعل میاد بعد فعل بعد مفعول. تو عربی این ترتیب یه جوره، ترکی یه جوره و فارسی هم یه جور. ولی شواهد نشون میده ترتیب سازهها در فارسی، مخصوصاً فارسی گفتاری که با نوشتاری متفاوته داره تغییر میکنه و داره یه جور دیگه میشه. اول میخواستم از همون پیکرهای که تعارفها رو ازش استخراج کردم استفاده کنم، ولی بهلحاظ قانونی باید اسم اون یکی استادم هم میآوردم و اسمش اول هم باید میومد. موضوع رو با این یکی استادم که همون استاد نامهربان باشه مطرح کردم و گفت از نظر من مشکلی نیست اسم ایشونم بیاد و تازه من چون استاد تمامم اصلاً نیازی به اومدن اسمم تو مقاله ندارم که باهاش ترفیع بگیرم. بعد قضیه رو با اون یکی استادم که پیکره مال اونه مطرح کردم و گفت چون مقالهت برای درس من نیست جالب نمیشه اسم من تو مقاله بیاد و چون بدون آوردن اسمم نمیتونی از پیکره استفاده کنی و چون این ترتیب سازهها تو گونۀ گفتاری موضوع بسیار جالبیه نگهشدار بعداً باهم روش کار کنیم. و چون استاد راهنمای پایاننامهم هست بعداً قراره باهم کلی مقاله بنویسیم و از الان موضوع یکی از اون کلی مقاله مشخص شد. ولی از اونجایی که برای درسِ نحو موضوع دیگهای که بلدش باشم به ذهنم نمیرسه میخوام همین ترتیب سازهها رو فعلاً روی یه پیکرۀ نوشتاری کار کنم و بعداً با اون یکی استادم که استاد راهنمامه گونۀ گفتاریشم بررسی کنم. حالا این پیکرۀ نوشتاری میتونه روزنامه یا رمان و حتی شعر باشه. باید بگردم ببینم روی چیا تحقیق شده و روی چیا نشده. حدس میزنم تا حالا کسی ترتیب سازههای ضربالمثلها رو کار نکرده. میتونم چندصدتا ضربالمثل از امثال و حکم دهخدا انتخاب کنم و اونا رو بررسی کنم.
برای مقالۀ واجشناسی هنوز ایدهای به ذهنم نرسیده. مشکلم با این درس اینه که انقدر توش تخصص ندارم که به خودم اجازه بدم که مقاله بنویسم براش. ولی خب مجبورم. شاید روی واجهای ترکی کار کنم. برای مقالۀ کاربردشناسی هم باز به پیکره نیاز دارم. استادم میگفت برنامۀ نود یا همرفیق یا کتابباز خوبه. اول باید ببینم چی رو قراره بررسی کنم بعد پیکرهشو انتخاب میکنم. کلاً این پیکره تو زبانشناسی چیز مهمیه. یادمه تابستونِ نودوپنج داشتم برای یه شرکتی که نرمافزار تبدیل صوت به متن درست میکرد پیکرهشونو تقطیع میکردم. پیکرهشون اخبار ساعت نمیدونم چند شبکۀ یک بود. فکر کن اخبارِ چند ماهو به یه آدم خبرگریز بدن بگن تقطیعش کن.
+ مکالمۀ من و رئیس، سال نودوپنج: [کلیک]
+ عنوان: آیۀ ۷ سورۀ ۹۴ (پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری بپرداز)
+ ردهشناسی هم درس ترم بعدمونه که از الان طرح درس و برنامه و موضوع ارائهها و مهلت تحویل مقالهشو ابلاغ کردن :|
یه سوال بیربط:
چرا دو و نیم رو سر هم مینویسی؟ درسته که یه ترکیب به حساب میاد ولی اینطوری خوندنش سخت نمیشه؟
حالا که اینو پرسیدم، چند وقته تو ذهنمه اینو هم بپرسم که ترکیبهایی مثل «در این باره» رو هم باید دراینباره نوشت؟
با تشکر :)