۱۵۷۶- داشی گَتی
در زبان ترکی یه فعل داریم که مصدرش «داشیماخ» هست. صورت امریش هم میشه «داشی». بهمعنی حمل کردن و جابهجا کردن چیزی از جایی به جای دیگر. یه مصدر «داشنماخ» هم داریم که برای اسبابکشی کردن و نقلمکان به کار میره و احتمالاً این دوتا همخانواده باشن. یه «داش» هم داریم که اسمه و بهمعنی سنگه. این داش (=سنگ) ربطی به داشیماخ (حمل کردن) و داشینماخ (اسبابکشی کردن) نداره. مثل خر و خریدن که ربطی به هم ندارن و یکیش اسم حیوان و یکیشم گرفتنِ چیزی در ازای یه مبلغه. حالا اگه این داش (=سنگ) مفعول واقع بشه، بهصورت داشی (=سنگ را) و شبیه صورت امریِ مصدر داشیماخ تلفظ میشه. مثلاً سنگ را بنداز میشه داشی آت، سنگ را ببوس میشه داشی اُپ، سنگ را بخور میشه داشی یه، و سنگ را بیاور میشه داشی گَتی.
امروز قرار بود ناهارو تو حیاط بخوریم. میزبان ظرفا رو از تو کابینت درآورد و گذاشت روی میز. منم تو آشپزخونه بودم. میزبان دوم از تو حیاط صدام کرد و گفت داشی گَتی. «گَتی» ینی بیار. منم همینجوری که داشتم به این فکر میکردم که طرف سنگو برای چی میخواد و از کجای آشپزخونه سنگ پیدا کنم ببرم براش، دور خودم میچرخیدم و دنبال سنگ میگشتم :| وی درخواستشو تکرار کرد و من با قیافۀ گیج و مبهوت پرسیدم هانچی داشی گتیریم؟ (=کدوم سنگو بیارم؟). و ایشون هی میگفت میگم داشی! نه داشی! داشی گتی :|
+ یه کم طول کشید تا دوزاریم بیفته و بفهمم منظورش اینه که [ظرفا رو (مفعول جمله هست که به قرینۀ حضوری حذف شده بود)] حمل کن بیار :|
+ «سنگ را حمل کن» هم میشه داشی داشی! :|
+ در این زبان «اوزوم» یعنی «انگور»، «اوزوم» یعنی «شنا کنم»، «اوزوم» یعنی «صورتم»، و «اوزوم» یعنی «قطع کنم». «او» رو «اُ» تلفظ کنید هم معنی اوزوم میشه «خودم.»
+ حالا بازم از جذابیتهای ترکی میگم براتون :|
با اینکه خودم ترکم ولی نفهمیدم منظورش از داشی چی بود اخر :)))
انصافا زبان پیچیدهایه واقعا