پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۵۶۹- تحمّل بایدش

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ ب.ظ

یکی هست که تا حالا سه‌تا کامنت برام گذاشته و تو هر سه کامنتش هم نوشته پست‌هات طولانیه و نمی‌تونم بخونم. جالبه تو یکیش گفته کامنت‌های پست‌هات هم طولانیه. ینی هم دوست داره من کوتاه بنویسم هم شما کوتاه نظر بدید. می‌دونم که سلیقۀ غالب در فضای مجازی متن‌های کوتاهه، ولی من دوست دارم مقدمه‌چینی کنم، فضاسازی کنم و به جزئیات هم اشاره کنم. می‌دونم مؤدبانه نیست که بگم اینجا مال خودمه و اختیارشو دارم، ولی واقعاً وبلاگ هر کس مال خودشه و اختیارشو داره که چی بنویسه و چطور بنویسه و چقدر بنویسه. اونایی که پست کوتاه دوست دارن چرا جمع نمی‌کنن برن توییتر؟ چرا وقتی یه جایی رو دوست نداریم جمع نمی‌کنیم و از اونجا نمی‌ریم؟ :| یکی از دلایل اینکه هم‌اتاقی‌های متعددی داشتم این بود که وقتی با مشاهدۀ برخی رفتارها یا ویژگی‌هاشون اذیت می‌شدم یا اگر برخی ویژگی‌های من اذیتشون می‌کرد، نه سعی می‌کردم اون‌ها رو تغییر بدم نه خودم تغییر کنم و نه بسوزیم و بسازیم. اگر حضور و عدم حضورم براشون مهم بود دلیل رفتنم رو توضیح می‌دادم و اگر نه بدون بحث و درگیری ترک و رهاشون می‌کردم. همین خصلت رو در رابطه با وبلاگ‌ها و کانال‌ها و سایر شبکه‌های اجتماعی و فضاهای حقیقی و مجازی هم دارم. البته این ترک کردن‌ها گاهی هزینه داره. گاهی هم باید از سهمت بگذری. ولی اگه حقی تو اون فضا نداشته باشی، اجازه نداری تغییرش بدی. چون مال تو نیست.


شما در مقام نویسندۀ وبلاگ یا خوانندۀ وبلاگ، چه ویژگی‌هایی دارید که بقیه رو اذیت می‌کنه یا کدوم ویژگی‌های بقیه شما رو اذیت می‌کنه؟

۰۰/۰۳/۱۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۲۵)

چه جالب بود نظرشون، خب برای من هم بعضی پست‌های شما یا پست‌های اینستا و یا ..... طولانیه اما میزارمشون سر فرصت و اوقات بیکاری یا به عنوان جایزه و یا استراحت بین درس خوندن‌ها و کار کردن‌ها و..... میخونم. به هر حال جالب بود.

 

پاسخ:
عزیزم... خوشحالم که جایزۀ درس‌ خوندناتم ^-^ حس شکلات و لواشک بودن بهم دست داد :)) آخه من به‌عنوان جایزه بین فصل‌های جزوه‌هام لواشک و شکلات می‌ذارم :دی

تندخوانی رو واسه همین وقتا گذاشتن خب.

پاسخ:
آره دیگه هر کی یه‌جوری با این پدیده کنار اومده :))
۱۵ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۰۱ °○ ‌‌‌‌‌‌‌‌نرگس

به منم گفتن که پستام طولانیه، یا قبلاً که سرعت پست‌گذاشتنم بیشتر بود و هر روز پست می‌ذاشتم به همین انتقاد داشتن.

خودم با این موضوع که این انتقادا رو بیان کنن مشکلی ندارم. به هر حال بعضیا حوصله‌ی خوندن متنای طولانی رو ندارن؛ اما اینکه یکی بیاد بگه «نخوندم» واقعاً حرصمو درمی‌آره :))) نه که با نخوندن بقیه مشکل داشته باشم، نه. ولی به نظرم واقعاً نیازی به اعلامش نیست :)))

 

خودم یادمه یه وبلاگو می‌خوندم، نویسنده‌ش زیادی از نیم‌فاصله استفاده می‌کرد. بین کلماتی که واقعاً لزومی نداشت، نیم‌فاصله می‌ذاشت و خوندن متناش به‌شدت برام سخت می‌شد. با اینکه خیلی قلمشو دوست داشتم اما تصمیم گرفتم نخونمش دیگه. به‌جز یادم نمی‌آد از چیزی اذیت شده باشم.

پاسخ:
بعضیا گاهی به منم می‌گن طولانی بود نخوندم :| 
دیدی بعضیا به کسی که چاقه یا موهاش می‌ریزه می‌گن چقدر چاقی یا موهات می‌ریزه؟ انگار که طرف خودش آینه نداره و نمی‌دونه. این تذکر طولانی بودن پست‌ها هم همینه. نویسنده موقع تایپ متن، متوجه طولانی بودنش هست دیگه. اولین کسی هم هست که طولانی بودن پست رو می‌فهمه :| گفتن نداره که :|
۱۵ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۷ شارمین امیریان

سلام.

من نه از هر پست طولانی، نخونده رد می‌شم نه هر پست کوتاهی رو می‌خونم!

 

 

 

فکر کنم چیزی که تو وب من برای بقیه آزاردهنده‌س،نبود امکان کامنت خصوصیه :)

پاسخ:
سلام به روی ماهت ^-^
آخ آخ... آی گفتی. این بسته بودنِ امکان کامنت خصوصی منم اذیتم می‌کنه. من چون اغلب سعی می‌کنم کامنت خصوصی بذارم حرص می‌خورم از دست تو و چند نفر دیگه. دلیلم هم برای کامنت خصوصی گذاشتن اینه که فکر می‌کنم این نظر مخصوص نویسنده هست نه سایر خوانندگان! و لزومی نداره بقیه بخونن. ولی خب خودت و وبلاگت انقدر خوبی و قشنگی دارید که این یه قلم ویژگی توش گمه و به چشم نمیاد.

یکی از وبلاگ‌های پرطرفدار رو به‌خاطر نگاه از بالا به پایین نویسنده ول کردم. یعنی واقعاً لحن نویسنده و نوع برخوردش با خواننده برام خیلی مهمه. 

متأسفانه توی حروف تعداد کسایی که به‌صورت کلی دربارهٔ وبلاگم بازخورد می‌دادن از انگشت‌های یه دست هم کمتر بود. خودم فکر می‌کنم یکی از ویژگی‌های منفی‌اش این بود که توش زیاد نک‌ونال می‌کردم. البته امیدوارم به عقبم برنگردم. ⁦ಠ‿ಠ⁩

بعد یه چیزی، خب مگه یه بار کافی نبوده؟ چرا سه بار؟ خواستن حجت رو تموم کنن؟

پاسخ:
نگاه از بالا به پایین خیلی بده. من یکی از هم‌اتاقیامو به این دلیل (نگاه از بالا به پایین) ترک کردم. یه مدت تو اینستا دنبالش می‌کردم. دیدم دارم حرص می‌خورم فقط :| همچنان نگاهش نگاه از بالا به پایین سابق بود. دنبالش نکردم دیگه :|
نک‌ونال هم خوب نیست زیاد، ولی وبلاگ خودته. اختیارشو داری. البته من چندین تن از فک و فامیل رو به دلیل پست و استوریای ناله‌شون میوت کردم تو اینستا :| ولی نوشته‌های تو رو دوست دارم. ناله نبودن به‌نظرم.
۱۶ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۵ شارمین امیریان

هر وقت اول کامنتت بنویسی خصوصی، تاییدش نمی‌کنم :)

پاسخ:
خب مرد مؤمن (البته می‌دونم شارمین اسم دختره :|) اینو زودتر می‌گفتی :)) چه کامنت‌ها که درونم نگفته ماند. خوشا به حال آنان که این روشو بلد بودن. من فکر می‌کردم کلاً بدت میاد خصوصی حرف بزنیم باهات. آخه یه بلاگر آقا بود که چون خانومش وبلاگشو تحت نظر داشت اجازه نداشتیم کامنت خصوصی بذاریم براش. بدش میومد.
۱۶ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۸ شارمین امیریان

من دوس ندارم کسی که نمی‌شناسمش یا هیچ صنمی یا هم نداریم بهم کامنت خصوصی بده! بعضی خصوصی هام واقعا عجیب غریبن! ولی با کامنت خصوصی دوستام مشکلی ندارم :) تو خصوصی بنویسی مشکلی ندارم.

پاسخ:
به‌نظرم لازمه که آدما باهم حرف بزنن و به هم بگن چیا اذیتشون می‌کنه. ما تو خوابگاه این کارو می‌کردیم ولی بازم بعداً کلی دلخوری پیش میومد. تو فضای مجازی هم لازمه این گفت‌وگوها اوایل دوستی‌ها صورت بگیره تا دوستی تداوم داشته باشه.
۱۶ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۵ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

از وبلاگ‌هایی که توش از فحش‌ و دشنام و بد دهنی استفاده شده باشه ، خوشم نمی‌آد.🙄

فکر کنم خودم زیادی  تلخم.🤦🤦

پاسخ:
این تلخی‌ها اقتضای شرایطه. کاریش نمیشه کرد.

سلام‎(:‎

اتفاقا من پست طولانی دوست دارم، آخه یعنی چی دو خط بنویسی پست بکنی؟ قشنگ بشینین توضیح بدین حرف بزنین معاشرت بکنیم‎(:‎ انقدر من پست طولانی دوست دارم😍 یعنی این پستهایی که میذاری بعدش ملت میان میگن چه طولانی بود رو من اصلا نفهمیدم طولانیه😅 بعدش برگشتم نگاه کردم دیدم عهههه چه خبر بوده😁

فقط در صورتی که نویسنده فاز فلسفی بنویسه یا زیادی توصیفی و شاعرانه یا ناله اصلا نمیخونم و دنبال هم نمیکنم، اگه احیانا خیلی قلمشو دوست داشته باشم گاهی سر میزنم چون واقعا توانایی خوندن عواطف و احساسات قلمبه شده رو ندارم و حوصله ام سر میره ولی روزانه نویسی رو خیلی پیگیر میخونم، حتی توی توییتر رشتوی چندین و چند حلقه ای رو به تک توییت ترجیح میدم. 

خودمم فکر میکنم همین نظر طولانی نوشتنم و اگه احساس راحی با صاحب وبلاگ یا کامنت گذار بکنم دیگه ول کن کامنتدونی نمیشم و هی نظر میذارم یا جواب طولانی میدم رو اعصاب باشه، اون قسمت وبلاگمم که روزانه نویسی میکنم همینجوری طولانی مینویسم و هی حس بیخودی بودن و اذیت بقیه دارم ولی چون تخیله روحیه برام اهمیت نمیدم و مینویسم.

بلاگرهای رمزگذار، یکی در میون رمزگذار و هی اگه رمز میخواین کامنت بدین، بلاگرهای نظر بسته، بلاگرهای وابسته به نظر دادن که اگه نظرندی برات نظر نمیذارن، بلاگرهای حساس به لایک و دیسلایک پستهاشون و بلاگرهای بددهن و حمله کننده به کامنت گذار روی اعصابمن ولی لزوما به این دلایل قطع دنبال نمیزنم، شاید بیخیال رفاقت باهاشون بشم فقط یا اگه حس کنم نرود میخ آهنین در سنگن و چیزی ازشون یاد نمیگیرم.

 

فکر کنم این نظرمم طولانی شد😅

پاسخ:
چقدر شبیه منی تو!
تمام اون ویژگی‌هایی که گفتی، به‌علاوۀ بلاگرهایی که تندتند پستاشونو پاک می‌کنن، آدرسشونو عوض می‌کنن یا کلاً وبلاگشونو پاک می‌کنن. اینا هم اذیتم می‌کنن.

آخخخخ این موردی که گفتی رو خواستم بنویسم گفتم شاید دوست و آشنا رد بشن، ناراحت بشن

ولی واقعا بلاگرهایی که پاک کردن و رفتن خیلی خیلی.... آخه نامسلمون ما تو پست و کامنتهای شما زندگی میکردیم، دوست شدیم، معاشرت کردیم، خاطره داشتیم، اصلا همه اینها به کنار، مفید بودن! چرا؟ چرا؟ چرا؟

اینا بیشتر از رو اعصاب بودن ناراحتم میکنن

و انقدر حذف چندتا وبلاگ خاص ناراحتم کرده که دیگه برای موندن یا دوباره نوشتن کسی تلاش نمیکنم:) میگم همه رفتن اینم رفت دیگه چه باک؟ هعی

پاسخ:
من نه‌تنها پست‌های خودمو پاک نمی‌کنم و با جان و دل ازشون مراقبت می‌کنم بلکه تو فیدخوان‌ها از پست‌های بقیه هم نگهداری می‌کنم. و در همین راستا، با وبلاگ‌هایی که فیدشون بسته هست و تو فیدخوان ذخیره نمی‌شن یه کوچولو مشکل دارم. بعد وقتی می‌بینم بعضیا خودشون پستاشونو یا وبلاگشونو حذف می‌کنن بیشتر اذیت می‌شم. ولی همچنان معتقدم وبلاگ خودشه و اختیارشو داره. ولی وقتی پای یه پستی کامنت می‌ذارم و پسته پاک می‌شه شدیداً ناراحت می‌شم. اینجاست که دیگه منم اختیار دارم کامنت نذارم و حتی اختیار دارم نخونم اون وبلاگ رو، و جمع کنم برم.
۱۶ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۰۹ فیلو سوفیا

من اینکه تو یه سری از وبلاگا باید بعد نوشتن کامنت، شماره موجود در کادر رو وارد کنی تا نظرت ثبت بشه، میره رو مخم!! خب چه کاریه؟

رعایت نیم فاصله و یا استفاده از کلمات فارسی هم رعایتش بد نیستا ولی وقتی در اولویت بالاتری از خود متن قرار میگیره و بلاگر ملانقطی یا نغطی یا لغتی یا همون میشه، حرصم می‌گیره...به قول شاعر: هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هر چه می‌خواهت دل تنگت بگو طور؛)

البته به طور کلی بیان نمی‌کنم، به من چه اصن؟:)))

پاسخ:
ببین بسیاری از این بلاگرا نمی‌دونن از کجای تنظیمات این عدد نوشتن رو غیرفعال کنن که از کامنت‌گذار! عدد نخواد. باید بگی بهشون که بردارن. وگرنه خودشونم خبر ندارن که همچین چیزی هست.
حالا من برعکس تو، اول یه دور چک می‌کنم ببینم چقدر طرف ویرایسته و تروتمیز می‌نویسه، بعد شروع می‌کنم به خوندن :| غلط‌های املایی رو هم قبلاً تذکر می‌دادم الان تو همون فاز به من چه اصلنم. مگر اینکه مطمئن باشم طرف استقبال می‌کنه از این غلط‌گیری و خوشحال میشه.

چرا پس یسریا متوجه نمیشن که ادم میتونه انتخاب کنه که نبیندشون، نخوندشون و در ارتباط نباشه باهاشون؟

+دلم میخواد این پستو با کامنتاش همه جا بذارم که ملت بخونن منتها دوست ندارم کسی اینجارو پیدا کنه

پاسخ:
من خودم قبلاً از رفتن و غیب شدن خوانندگانم غصه‌دار می‌شدم. ولی حالا می‌گم حق انتخاب دارن که برن یا بمونن.
مشکلی نیست اگه پیدا کنن. فقط به فک و فامیل و هم‌کلاسیام نده آدرسمو، بقیۀ مردم ایران مشکلی ندارن :دی

خانم اجازه 

اجازه خانوم؟!

اجازه هست از ایرانم بریم ؟!:)))))

#شوخی

 

 

+

سلام 

خوبی عزیزم ؟!:)

من بعضی از پست های طولانی تو اگر حالم بر وفق مراد باشه (گفتم مراد ها ببخشید اسمشو بردم :دی یکی دوستی دارم اسم شوهرش با جملات ما همیشه برخورد داره بعد میگه اسم شوهر من نبر :دی البته به شوخی بهمون میگه ولی خب میگه دیگه الان یاد اون افتادم :)))  ) میخونم ها :)

ولی حالم بر وفق مراد نباشه یا میذارم بعدا میخونم تو فرصت مناسب یا متاسفانه گاهی وقتا هم شده که فرصت پیش نیومده نخوندم !

حالم خوب بوده ها ولی فرصت پیش نیومده !

البته من چون بر خلاف بقیه آدم های اینجا و کلا همه جا تو دلم و چشمام نمیخونم و 

با دهانم متاسفانه میخونم هر مطلبی رو نه فقط وبلاگ کتاب همه چی برای همین سخت میشه برام !

ولی هیچوقت نشده یعنی بیاد ندارم اعتراض کنم بخاطر متن طولانی! البته نمیدونم در مورد خودت مستقیم خدای ناکرده اعتراض داشتم یا نه ؟!:)

ولی با دوستام اگرم اعتراض کردم بخاطر متن طولانی دوستان اعتراض نداشتم بلکه بخاطر عدم فاصله گذاری وسط متن ، آره اعتراض داشتم اونم بخاطر خطای دیدی که معمولا برام پیش اومده بخاطر چشمام شده به نویسنده گفتم کاش یه فاصله وسط متونی که مینویسین داشته باشین.

 

 

++

پست های رمزدارم بقیه رو اذیت کرده و میکنه !!

تا جاییکه میدونم این مورد دوستانم رو اذیت کرده ! 

و پست های که مینویسم و دوباره منصرف میشم عدم نمایش میزنم حتی شده حذف میکنم ! 

مثلا کامنت گذاشتن بعد میان میبینن کامنتدونی پست و خود پست پریده و من شرمنده شون شدم :)

پست های که تو صفحه اول وبلاگ نمایش داده نمیشه آره اینم دوستان رو اوایل اذیت میکرد و بهم میگفتن الان فکر کنم عادت کردن به این روند پست گذاریم :))

و پست های که اندازه خطوط شون با پست های قبلی یکی نیست ! معمولا عجله ای پستی میذارم و میرم برای همین به اندازه پست توجه نداشتم ولی تا حدودی جدیدا توجه میکنم 

و برای نظر دوستانی که این مورد رو بهم گفتن رعایت میکنم !

یه  مورد آخر هم دارم که اگر عمری بود خصوصی میام میگم !

 

 

+++

مورد بعدی هم  ایشالا فردا اگر عمری بود به شرط حیات میام جواب میدم :)

 

 

وقتتون بخیر :)

 

 

 

پاسخ:
سلام
این جزو همون مواردیه که گفتم هزینه داره. تازه سهم هم داری و می‌تونی بمونی و تغییرش بدی. در واقع حق تغییر داری تو این موضوع.
جالبه عدم فاصله‌گذاری بین متن‌ها تو رو اذیت می‌کنه و فاصله‌گذاری هم منو. مثلاً تو وبلاگ خودت، به‌ازای هر جمله می‌بینم یه اینتر زدی. آی حرص می‌خورم من :))) البته خودم در ایام نوجوانی این‌جوری بودم و آرشیو بلاگفای خودمو که می‌خونم حرص می‌خورم و می‌ذارم می‌رم :)))
اگه رمزش همیشگی باشه اشکالی نداره ولی تو به‌ازای هر پستت یه رمز جدید داری. انصافاً مخاطب به زحمت می‌افته.
من تو وبلاگ‌هایی که پستاشونو تندتند برمی‌دارن به‌ندرت کامنت می‌ذارم. قشنگ مجموعۀ کامل ویژگی‌های رومخ منو داریا. ولی بس که خودت گلی و مهربونی نمی‌ذارم برم :))

واقعا نیاز به داشتن چنین پستی داشتی! دلشون نمیخواد نخونن. 

شاید عادت رو مخی که من دارم همین باشه: اینجا رکم! رک بی ترییت نه ولی صریحم. نهایت تلاشم اینه کسی ناراحت نشه از دستم ولی اولویت خودمم. 

مورد دیگه ای که چند بار شده بیان غر بزنن اینه که نوشته هامو دوست دارن از طرفی میترسن و چندششون میشه ولی خاطرات هوپ و بیماران رو میخونن! خب منم رک گفتم میتونی نخونی این طور پست ها رو. والا!

پاسخ:
به‌علاوۀ عدم امکان کپی شدن پست‌هات :)))

سلام

با این اوصاف، باید منم رو مخت رفته باشم و بساطتو از وبلاگم جمع کرده باشی :)

در راستای اون حرفی که گفتی آدما باید با هم حرف بزنن و بهم توضیح بدن، خب ماهایی که هر یکی دو سال وبلاگمونو مسکوت می‌کنیم و پست‌ها رو عدم نمایش می‌زنیم، شاید احساس عدم امنیت گرفتیم از خوانندگان یا نخوانندگان، یا نیاز به تمدد اعصاب داریم، یا کلا ویژگی شخصیتیمون اینه که یکباره بذاریم بریم :)

پاسخ:
سلام
ببین هیچ وبلاگی صد درصد دلخواه نیست. بالاخره هر کی یه ویژگی‌ای داره که ممکنه بقیه دوست نداشته باشن. تا وقتی نویسنده و محتوا رو دوست داری این چیزا به چشم نمیان و همون‌طور که به شارمین گفتم توش گم میشه. ولی یه وقتی ممکنه اخلاقت هم دوست‌نداشتنی بشه. اون موقع مخاطب همۀ این عوامل رو می‌ذاره کنار هم و می‌گه خب دیگه اینجا جای من نیست و باید برم. برعکسشم هست. ممکنه اخلاق نویسنده خوب نباشه ولی محتوا خوب باشه. مخاطب میگه حالا چون محتوا دلنشینه بخونم. اینجا فعلاً اخلاق به چشم نمیاد. ولی وقتی ببینه محتوا هم باب میلش نیست میگه چرا بمونم.

اهان ینی قبلیا رو قبول داشتی؟ :-\\
 

اون بهترین کاریه که توی وبلاگم کردم. اعصابم خرد میشد میدیدم هی خاطرات و پست هام رو کپی میکنن. ولی اره واسه کپی یه لینک یا کلمه اذیت کننده است.

پاسخ:
:))) چندش بودن رو بله. روز دندان‌پزشک، یه پست تو اینستای دانشگاهیم خطاب به هم‌مدرسه‌ایای دندان‌پزشک نوشتم و تا مرحلۀ ارسال پست پیش رفتم ولی منصرف شدم و برای خودم نگه‌داشتم. محتوای پستم این بود که پستای دندان‌پزشکا (مخصوصاً پستای مهسا (اگه بخوای آدرس پیجشو می‌دم)) به‌قدری چندشناکه که هر بار هزار بار خدا رو شکر می‌کنم که دندان‌پزشک نشدم. و به‌قدری دلم ریش می‌شه که پیجشو دنبال نمی‌کنم :| همه‌ش عکس دهن مردمو می‌ذاره و حالت تهوع می‌گیرم :((

بفرست ببینمش. میگم بهت چندشه یا خاطره واس من!

پاسخ:
تو جست‌وجوی اینستا بنویس: 
dr.alavi_namvar

من البته بیشتر ادمهای دنیای واقعی منظورم بود.

+ :))) باگ داستان اینجاست که اگه اینجارو بخونن ممکنه منم پیدا کنن

++ اووه من الان دیدم تصویر پس زمینه هندونه ای شده.چه بامزه اس

پاسخ:
آره اینم معضلیه
دیدم هوا گرمه گفتم یه پس‌زمنیۀ خنک بذارم. هر کدوم یکی یه قاچ هندونه بردارید دلتون خنک بشه.

دیدمش :-))))

خب چون متخصص بیماری های دهانه. :-))) حق داری.

پاسخ:
بالاخره آدم سالم با دهن سالم که نمیاد سراغ شما. هر کی بیاد بیماره دیگه. خدا اجرتون بده :))

😁😀

نه دیگه الان همیشگی شده دیگه عوض نمیکنم پارسال حالا عوض شد ولی قول قول دیگه عوض نمیکنم خانوم :)

 تازه میخوام یکی از رمزهای که همیشه رمزی نوشتم حذف کنم :))

 

++

اونو بخاطر خطای دیدی که دارم و البته چون با گوشی مینویسم یه اینتر میخوره :)

برای همه موارد عذر تقصیر 

بوخشنمه و حضرت عباس :))

ببخشینم به حضرت عباس :))

 

 

+

مرسی عزیز دل 

لطف داری 

ممنونم ❤❤

 

 

++

من گوشیم شارژ برقی نداره برمیگردم :))

 

این کامنتا رو هم که میگم برمیگردمم گاهی وقتا دوستان رو اذیت کرده :))) 

خدایا منو ببخش :))

ولی خب خداییش شرایط گاهی وقتا ایجاب کرده من برم بعد دوباره برگردم اگرم نوشتم برمیگردم برای اینکه فراموش نکنم برگردم :))

یه برنامه ای بود قدیم ها میداد طنز بود اگر اشتباه نکنم اسم برنامه ساعت خوش بود یک قسمت داشت اینجوری بود :)

مثل من بود میگفت میرم ،  برمیگردیم :)

یا همین برنامه خندوانه یه زمانی میگفت میریم میایم :))

 

حالا من گوشیم شارژ بشه برمیگردم :)

 

 

 

پاسخ:
عذرخواهی لازم نیست اصلاً. راحت باش. هر کی هم خوشش نیومد یه گوشه می‌شینه حرصشو می‌خوره دیگه. والا :))
من اون رمز اصلی و نهاییتو ندارم. در واقع نمی‌دونم کدومشونه.

نشستم فکر کردم، یادم اومد دو تا مورد دیگه هم هست که باعث می‌شه نسبت به خوندن محتوای کسی بی‌رغبت یا کلاً بی‌خیال بشم: اول اینکه آثار غیررایگان دیگران رو به‌رایگان توی فضای خودش منتشر کنه (مثل اتفاقی که بعد از مرگ شجریان بسیار دیدیم)؛ دوم هم اینکه حرفی رو از دیگری نقل کنه، اما ارجاع نده؛ البته این دومی اگه عمدی باشه، به نظرم با اولی خیلی فرق نداره. 

 

+ خوشحالم احساست نسبت به نوشته‌هام چنینه. :)

 

 

پاسخ:
آره، شما چون احتمالاً با متن‌های این مدلی بیشتر سروکار داشتی حساس‌تری به کپی‌رایت. من بیشتر، وبلاگ‌هایی رو می‌خونم که طرف خودش محتواشو تولید کرده. این مدل وبلاگا رو بیشتر دوست دارم تا وبلاگ‌هایی که ارجاعی هستن. انگار که فصل دوم پایان‌نامه‌ان :|

سلام

این بنده خدا پست‌های قدیمی شما را ندیده، علاوه بر طویله بودن، از بین محتوای پست 10 الی 12 پست برون متنی هم پیدا می‌شد و تازه بعد از خواندن آنها و تماشای تصاویر و کلیپ‌های آپلود شده، می‌توانستی به مضمون پست اصلی پی ببری.

من در حذف بلاگ و تغییر پروفایل تبحر دارم و به نظرم چیز چندان خوبی نیست و برای دیگران اذیت کننده هست. افرادی هم که خیلی دیر به کامت جواب می‌دهند یا اصلا جواب نمی‌دهند، دوست ندارم. به نظرم بستن کامنت بهتر از پاسخ ندادن هست.

 

پاسخ:
:)))))))))))))))))))))))) سلام. کلی خندیدم به این کامنت و اون کلمۀ برون‌متنی. راست می‌گین. 

چند وقت پیش پرسیدم هر کی وبلاگمو می‌خونه بگه که منم بخونمش. نزدیک دویست نفر دستشونو بلند کردن گفتن حاضر. دیروز داشتم آدرساشونو اضافه می‌کردم به فیدلی متوجه شدم بالغ بر بیست نفرشون حذف کردن وبلاگشونو! 
۱۷ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۵ مترسک هیچستانی

حس می‌کنم منم به خاطر طولانی بودن مطالبم روی اعصاب خیلیا باشم :|

رعایت نکردن هکسره و نیم‌فاصله با فاصلهٔ خیلی زیاد روی مخ‌ترین چیزیه که از جماعت وبلاگ‌نویس تجربه می‌کنم :|

پاسخ:
کلاً این طویله‌نویسان رومخن :))
من سعی می‌کنم چشم‌پوشی کنم از این خطاها. ولی اگه رعایت کنن بیشتر دوستشون می‌دارم.

منم طولانی نویسم و همین خیلی‌ها رو اذیت می‌کنه. ایراد دیگه‌ای که شاخص باشه تا حالا ازم نگرفتن و شایدم من یادم نمیاد.

چند تا چیز کوچولو هم بود که تغییرش دادم چون برای خودم چندان اهمیتی نداشت ولی برای مخاطب مهم بود. مثل ترتیب کامنت‌ها که از بالا به پایین باشه یا پایین به بالا.

پاسخ:
من خودم طولانی دوست ندارم ولی طولانی‌های تو رو می‌خونم. بستگی داره کی نوشته باشه اون طولانی رو.
آره منم اون مواردی رو که برام مهم نیستن رو تغییر می‌دم. مثلاً همین هندونۀ پس‌زمینه رو. یکی کامنت گذاشت گفت ستاره‌ها باعث میشه صفحه دیر لود بشه، منم هندونه رو گذاشتم درست شد.

سلام:)

اتفاقا من عاشق پست‌های طولانیت هستم چون کم باشه زود تموم میشه خوب نیست، زیاد دوست دارم.

بعد واقعا برام سواله خب چرا میخونه جزوه‌ی کلاسی نیست که حتما باید بخونه، بر حسب علاقه آدم میخونه دیگه. تا حالا همچین چیزا ندیدم البته من کلا کم چیز میز دیدم از اکثر چیزها تعجب میکنم=))) ندیدبدید اجتماعیم انگار:/

پاسخ:
سلام
منم عاشق خواننده‌های باحالی مثل شمام :)