۱۵۰۹- چرا وقتی نشون میداد درصدو، آی فردوسیپور میخند؟
استادِ مهارتهای پژوهش، وقتی همسنوسال ما بوده، یه استاد مهارت پژوهش داشته که از این به بعد اینجا ایشونو استادِ استادِ شمارۀ ۲۱ صداش میکنیم. هر جلسه چند بار از استادش اسم میبره و گویا بهش ارادت فراوان داره. اسمشو گوگل کردم فهمیدم محقق هست و کرورکرور مقاله و کتاب داره. خود این استاد ما هم کرورکرور مقاله نوشته و یه بار موقع تدریس وسط صحبتاش گفت پارسال بیستتا مقاله نوشتم. حالا چون من مقالهها رو ندیدم و نخوندم و به تخصصش اشراف ندارم نظری نمیدم، ولی برداشتم اینه که این حجم مقاله شبیه غذای حاضری و فستفود و نودالیته. مقاله باید مثل کوفته و دلمه و قرمهسبزی و فسنجان و حتی آش! طول بکشه حاضر شدنش و انقدر روش کار کنی و فکر کنی که خوب جا بیفته. بیستتا واقعاً زیاده. حالا هر هفته هم یه سری تمرین و تکالیف بسیار وقتگیر و نامفهوم طراحی میکنه که ما با انجام اونا مقاله نوشتن رو بهصورت حرفهای یاد بگیریم. مثلاً تکلیف سری اولش پختن کلمات کلیدی بود که یک فرایند بسیار توانفرسا و وقتگیر داره و تهشم هیچ نتیجۀ مفیدی به دست نمیاد. ینی تئوریش خوبه ولی در عمل به درد نمیخوره. تمرین این هفته هم اینه: مایندمپ تولیدشده را بارگذاری کنید. چارت پایاننامۀ پیشنهادی را بارگذاری کنید. همین دوتا جملهٔ نامفهوم و گنگ بود، بدون هیچ توضیحی. اول رفتم فیلم جلسهٔ قبلو دیدم که شاید اونجا گفته باشه شرح تکلیفو. بعد رفتم سراغ دوستام که دوستان، منظور استاد از مایندمپ چیه؟ چارت چی؟ پایاننامۀ پیشنهادی کی؟
هر هفته موقع تدریس یه تعداد از مقالههای خودش و استادشو نشونمون میده که ما ایده و الگو بگیریم. یه همچین جدولی تو یکی از مقالههای استادش بود و گویا تو تکلیف این هفته منظورش این بود که ما هم از این جدولها بکشیم. وقتی تازه منظورشو متوجه شدیم، رفتم گروه پرسیدم استاد، این جدول توصیفیه یا تجویزی؟ و از اونجایی که من متوجهم که این اصطلاحِ تجویزی و توصیفی مخصوص ماست و ممکنه استاد متوجه نشه جملهمو اینجوری ادامه دادم که استادتون این جدول رو با بررسی تعدادی پایاننامه کشیده یا توصیه کرده که صفحات پایاننامهها این تعداد باشه؟ گفت یه تعداد پایاننامه رو بررسی کرده و شما هم تو حوزۀ تخصصی خودتون همین کارو بکنید. پرسیدم خب حالا ما چندتا پایاننامه رو بررسی کنیم که چنین آماری به دست بیاد؟ گفت سه چهارتا رو بررسی کنید خوبه.
جدول استادِ استادِ شمارۀ ۲۱
گنج و سیمرغ که در دسترس نبودن پایاننامۀ فارسی بگیرم. رفتم چندهزار پایاننامۀ خارجی تو حوزۀ صرف و ساختواژه از پروکوئیست برداشتم و بررسی کردم دیدم از صد صفحه داریم تا پونصد صفحه. یکیش پنج فصله یکیش ده فصل. تنوع بیداد میکرد. مگه میشه با انتخاب و بررسی سه چهارتا پایاننامه به همچین جدولی رسید؟ میانگین گرفتن از سه چهارتا داده چه فایدهای داره خب؟ دوستام گفتن بیخیال!، فقط انجامش بده که رفع تکلیف بشه. منم دیدم سه چهارتا واقعاً کمه و دهتا رو بررسی کردم. نصفهشب بالاخره بررسیهام تموم شد و دیدم نتیجه منطقی نیست. چرا باید درصد ماکسیمم کمتر از درصد مینیمم باشه؟ جدول استادِ استاد رو هم بررسی کردم و دیدم اونم همینشکلیه. تمام محاسبات رو از اول انجام دادم. گفتم شاید اشتباه کردم. نتیجه تغییر نکرد. یه کم فکر کردم و دیدم آقا! این روش از بیخ اشتباهه، برای همین نتیجۀ اشتباه به دست میاریم. همون نصفهشب، تو گروه پیام گذاشتم که «من همچنان با این جدول درگیرم. ببینید اینجا، ماکسیمم کمتر از مینیمم هست. ماکسیمم ۲۵ هست مینیمم ۳۳. تو پایاننامههایی که خودمم بررسی کردم هم همین نتایج به دست اومده. دلیلشم اینه که اساساً چنین آمارگیریای اشتباهه.». استاد چه جوابی داد؟ گفت این ۲۵ و ۳۳ جابهجا نوشته شده. جاشونو عوض کنید درست میشه. خب حالا باید توضیح میدادم که جابهجا نیست و درسته و مجموع درصدها باید ۱۰۰ باشه و اگه جابهجا کنیم ۱۰۰ نمیشه. از اینکه یه صبح تا شبم سر یه همچین جدول بیخاصیتی هدر رفته بود عصبانی بودم. نوشتم «۳۵ صفحه مینیمم هست. تقسیم بر ۱۰۷ میشه ۳۳. و ۵۰ صفحه هم ماکسیمم هست. تقسیم بر ۲۰۰ میشه ۲۵. تا اینجا کاملاً درسته. ولی نتیجهای که مشاهده میکنیم اینه که درصد ماکسیمم ۲۵ شده و درصد مینیمم ۳۳. دلیلشم اینه که از ابتدای کار، چنین روش محاسباتیای اشتباه بوده. چون که درصد، مجموعش ثابته. مجموعش صده. ولی وقتی ما درصد ماکسیمم و مینیمم رو حساب میکنیم انتظار داریم ماکسیمم هر بار بیشتر از مینیمم باشه. انتظار بهجایی هست، ولی بهلحاظ محاسباتی و ریاضی چنین چیزی ممکن نیست.». استاد چه پاسخی داد؟ گفت هدف از این کار فقط دونستن اینه که شما بدونید چند فصل و با تقریب، چند صفحه پایاننامه بنویسید. با درماندگی نوشتم «ممنونم از راهنماییتون. ولی روش درستی نیست استاد. من از صبح کلی جستوجو کردم و دهتا پایاننامه رو یکییکی با همین روش بررسی کردم که تهش بفهمم فصل یک پایاننامهها بین ۱۳ تا ۳۱ صفحهست و درصدشونم حداکثر ۷! و حداقل ۱۰؟». گفت فقط جدول شما اینجوریه یا جدول دوستاتون هم؟ و برای چندمین بار داشتم توضیح میدادم که با این روش، از نظر ریاضی حداقل یکی از ماکسیممها کمتر از مینیمم میشه. فرقی هم نمیکنه جدول من باشه یا جدول دوستام یا جدول استادِ استاد. چون تو هر فصل انتظار داریم صفحات ماکسیمم و درصد ماکسیمم بیشتر از صفحات و درصد مینیمم بشه و چون باید مقدار درصد ثابت (۱۰۰ درصد) باشه، تو حداقل یکی از فصلها، روند رشد یا بیشتر شدن ماکسیمم، معکوس میشه تا این زیاد بودن رو جبران کنه و با کسریش مجموع ۱۰۰ رو به دست بده. و یهو وسط عصبانیت و خستگی یاد اون هوادار تراکتورسازی افتادم که میگفت ۱۳ درصد بود درسته؟ پس چرا دوباره شد ۱۱ درصد؟ همهش میومد پایین. به جای اینکه بره بالا میومد پایین :))
همچنان نتونستم استادو قانع کنم که از ماکسیمم و مینیمم درصد گرفتن اشتباهه :)
همکلاسیام امتحان میانترم رو هم یک هفته عقب انداختن که مشکلات فنی رو رفع کنن و بعدشم فرصت داشته باشن تمرین کنن :|
جدولی که کشیدم و بهعنوان تکلیف این هفته آپلود کردم
قلبم درد گرفت.
من با همکلاسیهای سبکشناسیم از این مشکلات دارم. درکی از عددها و نسبتها ندارند. حرص میخورم، حرص میخورم. قرار بود این ترم هرکدوم نمونهای از هر دوره انجام بدیم که تقریبی بتونیم تغییرات سبکی رو دنبال کنیم در دورههای مختلف. نصفششون اصلاً آمار ارائه ندادند. اومدند سر کلاس، استاد میگه خب، چی در اومد از تحلیلتون؟ شروع کردند بیت به بیت توضیحدادن که تو این بیت استعاره داره، تشبیه داره... بقیه هم اومدند میگن ۱۱ درصد تشبیه داشت این قصیده. میگم ۱۱ درصدِ چی؟ کل چی بوده؟ میگه نمیدونم. از چی پس درصد گرفتی؟ خودزنی میکنم پشت لپتاپ.