پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۴۷۳- خودمتضاد

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۸ ب.ظ

این هفته از استاد معنی‌شناسی یه مطلب جالب یاد گرفتم گفتم بیام باهاتون به اشتراک بذارم. گروهی از واژه‌ها هستن، در برخی زبان‌ها، که بهشون میگن autoantonymous. این کلمه‌ها بیش از یک معنی دارن (چندمعنا هستن) و یکی از معنی‌هاشون مقابل معنی دیگرشون هست. برای همین بهشون میگن خودمتضاد. مثل sanction در انگلیسی که هم میشه «تحریم کردن» هم «اجازه دادن». در انگلیسی، نمونه‌های دیگه‌ای هم داریم:

sanction: 1) to approve; 2) to censure

temper: 1) to harden; 2) to soften

cleave: 1) to stick together; 2) to force apart

enjoin: 1) to prohibit/ to issue injunction; 2) to order/ to command

fast: 1) moving quickly; 2) fixed firmly in place

stay: 1) remain in a specific place, postpone; 2) guide direction, movement

استادمون می‌گفت از زبان فارسی فقط دوتا مثال پیدا کرده. اون دوتا کلمه، «پس» و «پیش» هستن. «پس» دوتا معنی داره: «پس» تو بافت مکانی به‌معنی عقب هست؛ و «پس» تو بافت زمانی به‌معنی بعد هست. «پیش» هم دوتا معنی داره: «پیشِ» مکانی به‌معنی جلو هست و «پیشِ» زمانی به‌معنی قبل. به‌واقع تا پیش از این به این ویژگی این دو واژه دقت نکرده بودم و اون لحظه که استاد داشت توضیح می‌داد به وجد اومده بودم از شدت ذوق!. فکر کن یه نفر تو مختصات چهاربعدی مکان و زمان بایسته و به زبان فارسی به پس و پیشش اشاره کنه. تصور کنید چیزی که از نظر زمانی هنوز نیومده از نظر مکانی پشت سر گذاشتیمش و چیزی که مربوط به گذشته بوده پیش رومونه. هیجان‌انگیزه!. شبیه نوار موبیوس. انقدر ذوق دارم الان که گر از ذوق بمیرم رواست. شما هم اگر احیاناً ذوق نکردید کژطبع‌جانورید :دی

واژۀ فارسی دیگه‌ای به ذهنتون می‌رسه که دوتا معنی متضاد داشته باشه؟

۹۹/۰۹/۱۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 19

نظرات (۱۹)

آقای سرندیپ هم اخیرن تو یک پست به واژه‌های خودمتضاد اشاره کرده بودن. من یه مقدار گشتم انگار بهش «اضداد» هم می‌گن.

راستش من چیزی به ذهنم نمی‌رسه اما می‌خوام اعتراف کنم که از بچگی با اصطلاح‌های جلو و عقب انداختن مشکل دارم*. آخه چه‌جوری می‌شه چیزی رو جلو بندازیم و از نظر زمانی به ما نزدیک بشه؟ عقب بندازیم و از ما دور بشه؟ به همین دلیل همیشه از مخاطب می‌پرسم: یعنی زودتر (یا دیرتر)؟

الان که این رو گفتید یک چراغی بالای سرم روشن شد! پس به خاطر این تداخل بین زمان و مکانه که من قاطی می‌کنم!

 

*: قبل از ارسال کامنت برای این‌که مطمئن بشم باز هم جلو و عقب رو اشتباه نکردم، مجبور شدم توی گوگل بگردم. (ایموجی facepalm)

پاسخ:
این آقای سرندیپ چه پستای خوبی داره. به‌واسطۀ نمی‌دونم کی با وبلاگش آشنا شدم و چند ساله جسته‌گریخته بهش سر می‌زنم. ولی ندیده بودم این پستشو. جالب بود.
۱۲ آذر ۹۹ ، ۲۱:۵۸ فیلو سوفیا

http://serendipity.blog.ir/post/%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF

پاسخ:
ممنون!!! به‌واقع کفم برید و به رادیکال شصت‌وسه قسمت نامساوی تقسیم شد از شدت حیرت :))
۱۲ آذر ۹۹ ، ۲۲:۲۲ عرفان‌‌ ‌‌‌‌

خوشحالم که امروز چیز جدیدی یاد گرفتم :)

پاسخ:
اگه فرصت داشتم هر روز کلی چیز جدید یادتون می‌دادم
۱۲ آذر ۹۹ ، ۲۲:۵۸ عرفان‌‌ ‌‌‌‌

منم همین نظرو رو در موردم خودم دارم :)(

پاسخ:
بله، وبلاگ شما هم مفید و جالبه ^-^
۱۲ آذر ۹۹ ، ۲۳:۰۶ عرفان‌‌ ‌‌‌‌

💙🌹

دارم فکر می کنم چقدر جالب می شد اگه از استفاده ی کلمات خودمتضاد در شعر، آرایه ی جدیدی ساخته می شد. در واقع در یک بیت، دو بار اون کلمه به کار می رفت، در دو معنی متضادش.

سرودنش تست هوشی می شد برای خودش:)

 

پاسخ:
آره

ولی شباهنگ

من حس می کنم یه چیزی توی این مقایسه ی" پس مکانی-زمانی "و "پیش مکانی-زمانی"ایراد داره.

 

مکان تابعی از زمان هست و بخاطر همین وقتی که می گیم پس از او حرکت کن(بعد زمان) نتیجه ش اینه که از پس او حرکت کن(بعد مکان). یا وقتی میگیم پیش از او حرکت کن، نتیجه ش جلوتر بودن از لحاظ مکانی هست.

در واقع به نظرم کلید نامانوسی این مقایسه اینه که داریم یک لفظ رو در دو بعد متفاوت مقایسه می کنیم و تضاد رو بهش نسبت می دیم.

 

 

 

پاسخ:
ایراد که نداره. یه کلمه دو تا معنی داره و این دو معنی باهم متضادن. به همین سادگی.

منظورم رو بهتر بیان کنم:

وقتی قراره مقایسه در دو بعد متفاوت صورت بگیره، ناگزیریم که نتیجه و مفهوم اونها رو مقایسه کنیم. پس وقتی که پس مکانی، نتیجه ی پس زمانی و پیش مکانی، نتیجه ی پیش زمانی هست، چطور می تونن تضاد داشته باشند؟

پاسخ:
نمی‌دونم چی میگی :)) فکر کنم معنی درون‌زبانی و برون‌زبانی رو قاطی کردی ^-^
۱۳ آذر ۹۹ ، ۰۸:۴۰ هیـ ‌‌‌ـچ

خود متضادی فقط اون‌جاش که توی کشوری زندگی می‌کنیم که گذشته‌مون شبیهِ آینده‌مونه :|

پاسخ:
روند پیشرفت ما مثل نوار موبیوسه. می‌ری می‌ری می‌ری، می‌رسی سر جای قبلی، با این تفاوت که در نقطۀ مقابل قبلی، ولی همون جای قبلی. به این صورت.
۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۰:۳۱ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

کریستوفر نولان هم قطعا از این واژه‌ها ذوق‌زده میشه:-)))

 

پاسخ:
:)) نمی‌دونم دقیقاً به چه دردش می‌خوره ولی بیاد ببره باهاش فیلم درست کنه
۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۰:۳۲ کلمنتاین ‌‌

سلام.

اتفاقا من بعد از اینکه اون پست وبلاگ سرندیپ رو خوندم هی داشتم فکر می‌کردم که دیگه توی فارسی چی داریم که خودمتضاد باشه و به نظرم توی خواب به یه نتیجه‌ای رسیدم و هی داشتم به خودم می‌گفتم اینو یادت نره! ولی یادم رفته الان. هرچند خیلی نمی‌شه اطمینان داشت واقعا درست بوده باشه ولی جالب بود اگه یادم می‌موند.

 

نکته‌ی بعد در مورد این پیش و پس.

دو نوع فراموشی داریم تحت عناوین «پیش‌گستر» و «پس‌گستر» که براساس اینه که اختلال باعث می‌شه اطلاعاتی که قبل از ضربه داشتی یادت نیاد یا اینکه اطلاعات بعد از ضربه رو‌ نتونی به خاطر بسپری.

من وقتی می‌خواستم اینارو یاد بگیرم هی قاطی می‌کردم که الان مثلا فراموشی پیش‌گستر یعنی فراموشی گسترش پیدا می‌کنه به اتفاقات پیش رو، یا پیش از حادثه. یا فراموشی پس‌گستر به سمت پس از حادثه پیش می‌ره یا به قول خودمون پس‌پسکی(!) می⁦‌ره سمت اتفاقات قبلی :دی

 

خلاصه اینم درگیری من بود با کلمات خودمتضاد :دی ضمن اینکه الان با توضیحات شما درباره بافت زمانی و‌ مکانی فکر می‌کنم اشتباهه نامی که برای این فراموشی‌ها گذاشتن.


 

پاسخ:
سلام.
یکی از دوست فراز کردن رو گفت. درسته که الان به کار نمی‌ره ولی قدیم‌ها هم معنی بستن داشت هم باز کردن


منم اون سال که کنکور علوم شناختی داشتم با این پیش‌گستر و پس‌گستر درگیر بودم :))
۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۰:۴۳ مهندس خانوم

چه جالب. تو این زمینه چیزی به ذهنم نرسید اما اصطلاح متضاد داریم که یه معنی داشته باشه مثل "کلاه سر کسی گذاشتن" و "کلاه برداری کردن" جفتشون یه مفهوم رو می رسونن!

پاسخ:
آره اینم جالبه!
۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۲:۱۵ هلن پراسپرو

وای وای چه جالــب!!! (هیجان شدید) 

تو ناخودآگاهمون همه می‌دونیم که مثلا پیش یه وقتیایی واسه عقبه، یه وقتایی برای جلو، پس چرا همه این نکته طلایی بعدها رو کشف نمی‌کنن؟!!

پاسخ:
مثل قانون جاذبه یا چگالی که همه درکش می‌کنن ولی نیوتن و ارشمیدس کشفش می‌کنن
۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۸ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

جالب بودن

نه تا الان برخوردی نداشتم

فکر کنم کلمه انگلیسی ویرچوال هم این جوری باشه هم به معنای مجازی هم واقعی  :|

پاسخ:
آره، اینم مثال خوبیه. شماها الان خوانندگان ویرچوال اینجا محسوب می‌شید

شما رشته زبان شناسی فارسی می خونید؟ 

پاسخ:
زبان‌شناسی فارسی؟! نداریم همچین رشته‌ای.
زبان‌شناسی خالی می‌خونم. Linguistics. تو دفترچه کنکور تو زیرشاخهٔ زبان‌هاست (منظورم اینه که علوم انسانی نیست).
۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۱:۲۰ حاج خانوم

سلام

بحث جالبی بود

تو عربی، خیلی امثال این کلمات، فراوانه. اگر خودمتضاد بودن رو توی ریشه فرض کنیم، وقتی یه فعل، به باب می‌ره، خیلی اتفاق می‌افته معناش متضاد بشه.  یکی از معانی مشهور باب افعال، متضاد معنای ثلاثی‌مجرد است. الان واقعا حضور ذهن ندارم.

بهش برخوردم، برات می‌فرستمشون

پاسخ:
سلام
آره موقع خوندن باب‌ها معلممون می‌گفت. 
ینجا منظور استادمون یه کلمه هست، قبل از اینکه بره تو باب

سلام

«سَر» چی؟ چون یه «سَر» داریم به معنی ابتدا یا اولی یا شروع. مثلاً وقتی میگیم «سَر‌تیتر» یعنی تیتر اول. یا مثلاً وقتی میگیم «شما سرِ پیازی یا تهِ پیاز» اینجا هم سر به معنی ابتدا یا اوله. یا وقتی میگیم سر و ته قضیه معلوم نیست، یعنی ابتدا و انتهای مشخصی نداره داستان.

یه «سَر» هم داریم به معتی انتها یا اتمام. مثلاً وقتی میگیم «قصه ما به سَر رسید» یعنی قصه‌مون تموم شد.

یا وقتی شاعر میگه «سَر اومد زمستون» یعنی زمستون تموم شد، رسید بهارون، گلِسرخِ‌خورشید دراومد و شب شد گریزون.

یه کلمه هم داریم که این دو سر رو با هم داره. «سراسر» یا سر تا سر. یعنی از اول تا آخر. از ابتدا تا انتها.

پاسخ:
سلام!
آره، آفرین!!! شنبه این مثال رو به استادم می‌گم سر کلاس.

سلام!

خب وقتی میگیم به سر رسید، مگه اینطوری نیست که انگار یه لیوان داریم مثلا، این از اول لیوان شروع کرده به پرشدن بعد رسیده به سر لیوان! تموم شده یعنی. مثلا سراومد زمستون. یعنی پر شد بازه‌اش! نمیشه؟!

پاسخ:
سلام
باید بپرسم از استادم. مثال‌هایی که تو کامنت قبلی زده شد هم درستن البته. این دوتا کامنت منو یاد قضیۀ پشته (Stack) و صف (Queue) تو برنامه‌نویسی می‌ندازه. اینکه وقتی یه چیزی رو پر می‌کنیم، موقع خالی کردن از آخرین چیزی که توش ریختیم شروع کنیم یا از اولین چیز. حالا شاید ربطی به سر و ته نداشته باشه ولی من یادش افتادم.

+ پرسیدم. درسته. سر هم دو معنی داره.

@فاطمه حالا من نمیدونم واقعاً درستش چیه ولی به نظرم حتی با این استدلالی هم که مطرح کردی هم در نهایت مفهوم جمله عوض نمیشه. باز هم سر اومد زمستون اینطور معنی میده که زمستون به انتها رسیده و این با اون سری که در جای خودش معنی ابتدا میده در تضاده.

ولی الاّن تو اینترنت که جستجو کردم، می‌بینم که انگار چیزی که تو معنی تعیین کننده‌ست اینه که «سر» با چی همراه بشه.

لغت‌نامه دهخدا و فرهنگ فارسی عمید.

پاسخ:
می‌پرسم از استادمون

+ پرسیدم. درسته. سر هم دو معنی داره.