عید تا عید ۴ (رمز: د****) پلمبیر
به همکارم پیام میدم که اگر فلانی نمیخواد ورژن جدید نرمافزارو بده... لحنم عصبانی و تنده. جملهام رو پاک میکنم و دوباره مینویسم: اگر ورژن جدید نرمافزار به این زودیها آماده نمیشه من به روال سابق برچسب بزنم. این جمله بهتره. جمله که مجهول باشه، یعنی فاعلش مهم نیست. مهم نرمافزاره که کار همهمون لنگ اونه و بهروز نمیشه. میگه اتفاقاً آماده است؛ الان میفرستم. میفرسته. میگم ممنون؛ تا آخر هفته کارو تحویل میدم. شروع میکنم به برچسب زدن فایل. آقاهه داره تو قنادی راجع به تجربههای دوران جوانیش میگه. باید جملهبهجمله آوانویسی کنم. میگه اون موقع فقط تهران، پلمپی لیوانی میزدن. شهرستان نمیدونستن پلمپی چیه. املای پلمپی رو بلد نیستم. نمیدونم اصلاً درست میشنوم و درست مینویسم یا نه. نمیدونم چیه و چی کارش میکنن. لابد چون شهرستانیام. احتمالا برچسب وامواژه میخوره. گوگل میکنم پلمپی. نتیجه چند تا ظرف و مغازۀ پلمپشده هست. مینویسم پلمپی لیوانی. نتیجه همون قبلیاست. مینویسم پلمپی لیوانی، قنادی. هنوز چیزی دستگیرم نشده. پلمپی لیوانی خوشمزه رو امتحان میکنم. مینویسه آیا منظور شما پلمبیر است؟ بله؛ لابد درستش همین پلمبیره. میشینم پای سایتهایی که عکسهای این دسرو گذاشتن و طرز تهیهشو نوشتن. مواد اولیهشو یادداشت میکنم تو گوشیم. میرم آشپزخونه و هر چی که لازم دارمو میچینم روی میز. عکس میگیرم. تخممرغو میشکنم. زرده رو از سفیده جدا میکنم. شکر و وانیلو میریزم روی زرده و هم میزنم. همزنو میزنم به برق و سفیده رو انقدر هم میزنم که کف کنه. با خامه مخلوطش میکنم و بازم هم میزنم. کفش میخوابه. ژلاتینو میریزم توی آب جوش و صبر میکنم حل بشه. نگاه به بستهش میکنم. تو تا همین چند ماه پیش چهار تومن بودی. چجوری آخه یهو سیزده و پونصد؟ شیرو میجوشونم و زرده و شکرو میریزم توش. بعد سفیده و بعد ژلاتینو. هم میزنم و میرم سراغ لیوانا. یادم میافته مامان و داداشم ژلاتین نمیخورن. به حلال بودنش مشکوکن. دو تا از لیوانا رو برمیگردونم تو کشو. بابا ولی دوست داره. بابا من هر چی درست کنمو دوست داره. لیوانا رو پر میکنم و میذارم تو یخچال. چی بود اسمش؟ پُلُم... پلمپ... برمیگردم سراغ لپتاپم. روشنه. صفحات آشپزی رو یکییکی میبندم و میرسم به نرمافزار تگر. یادم میافته که باید تا آخر هفته کارمو تحویل همکارم بدم. میشینم پای لپتاپ.