1085- دیگه از خورشتم نگم برات، خودت از چشام بخون نگم برات
يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱ ب.ظ
برنجای سحری دیشبم جدید بود. با قبلیا فرق داشت. هنوز قلقش دستم نیومده. و نه تنها شفته شد، بلکه نمک و روغن هم نداشت. در واقع نه تنها روغن و نمک، بلکه حتی زعفران هم داشت، ولی خب توش ریخته نشده بود. ینی اونی که باید اینا رو توش میریخت سرش گرمِ وبلاگ و کامنتا و اتو کردن لباساش میشه و یادش میره علاوه بر برنج چیزای دیگهای هم توی قابلمه بریزه. نمیدونستم انقدر سریع میپزه. یه جوری اجزای سازندهش در هم تنیده شده بودن چنانکه گویی آرد ریخته باشم توی آب و صد رحمت به خمیر و هلیم. خلاصه دیشب برای سحری غذایی خوردم که مسلمان نشنود، کافر نبیند.
۹۶/۰۳/۲۱