1065- سیگارهای بهمنش را دوست دارم
یه اصلی هست تو منطق که بهش میگن گذرایی. تو ریاضیات هم داشتیم این بحثو. که اگه A با B برابر باشه و B با C، میتونیم نتیجه بگیریم که A با C برابره. دیروز سر کلاس معنیشناسی استادمون چند تا مثال برای گذرایی و ناگذری زد و گفت مثلاً رابطهی کمتر بودن گذراست. الف از ب کمتر باشه و ب از ج، الف از ج هم کمتره. بعد گفت کتابتونو باز کنین چند تا مثالم از کتاب بخونیم. تو کتاب نوشته بود:
Are the following predicates transitive, intransitive, or neither?
loves
respects
to the north of
lower than
the immediate superior of
کتاب نوشته بود عشق و احترام نه گذراست نه ناگذر. ینی اگه من عاشق فلانی باشم و فلانی عاشق بهمانی، لزوماً نمیشه گفت من چه حسی نسبت به بهمانی دارم (لابد از بهمانی متنفرم :دی). ولی من پامو تو یه کفش کرده بودم که عشق اگه عشق باشه گذراست. ینی اگه من واقعاً کسی رو دوست داشته باشم، چیزی یا کسی که اون دوست داره رو هم دوست دارم. کلاس که تموم شد و استاد که رفت برای بچهها این شعرها رو خوندم:
عطر خوش پیراهنش را دوست دارم
گلهای روی دامنش را دوست دارم
گفتند دیوانه ندیدی شوهرش را؟
دیوانه هستم شوهرش را دوست دارم
سیامک کیهانی
سیگارهای بهمنش را دوست دارم
بوی بد پیراهنش را دوست دارم
گفتند دیوانه! شنیدی زن گرفته؟
دیوانهام، حتی زنش را دوست دارم
نفیسه بالی
فکر کنم دستورزبان رو اونایی نوشتن که تو عمرشون نه کسیو دوست داشتن نه میدونن دوست داشتن چیه. به نظرشون این فعل هم یه فعلیه مثل بقیهی فعلها.