پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1018- مثلِ خوردَیی

چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۲۲ ق.ظ

موقع خداحافظی، خاله‌ی 80 ساله‌ی بابا تو راه‌پله‌ها محکم دستمو گرفت و فشار داد و مادربزرگ‌وارانه گفت بستی دا! نه قدر درس اوخیه جاخ سان. خوردَیی کیمین سووا گتمیسن. گوتار گَ گِت عَرَ (بسه دیگه، چه قدر درس می‌خونی. مثل "خوردَیی" آب رفتی. تموم کن درسو بیا شوهر کن) و من با نیشی تا بناگوش باز پرسیدم خاله مثلِ چی آب رفتم؟ گفت خوردَیی دیگه. خوردَیی. برگشتم سمت داداشم گفتم خوردَیی؟ داداشم شونه‌هاشو بالا انداخت. ینی نمی‌دونم. پرسیدم خاله اینی که میگی چیه؟ و در حالی که دستم هنوز تو دستش بود گفت یه چیزی تو مایه‌های پارچه‌ی نخی. قدیما ما به این پارچه‌های نخی خوردَیی می‌گفتیم. مثل تو هی آب می‌رفتن. یه کم به خودت برس جون بگیر دختر. و تا برسیم دم در (خونه‌مون دو طبقه است، ما طبقه‌ی دومیم، آسانسور نداریم)، انواع، جنس و اسامی پارچه‌ها و تأثیر آب و مضرات درس خوندن و فواید شوهرو توضیح داد (دو تا نوه‌ش کوچکتر از منن، پارسال شوهر کردن، سه ماه دیگه یکی‌شون قراره مامان باشه حتی) و منم تأیید و تصدیقش می‌کردم و در حالی که داشتم زیر لب خوردَیی رو تکرار می‌کردم که یادم نره، قول مساعد دادم که در اسرع وقت شوهر کنم و خداوند منّان رو صدها هزار مرتبه سپاس می‌گزاردم و شکر می‌کردم که خاله بلاگر نیست و وبلاگ خانم ف. رو نمی‌خونه و کامنتایی که من برای پست اخیرش گذاشتم رو ندیده.

+ یکیو نداریم بشینیم هی نگاش کنیم بعد بهمون بگه چته چرا انقد نگام می‌کنی؟
مام بگیم: سیر نمی‌شوم زِ تو ای مَهِ جان فزایِ من

+ کامنت‌هایش: khanoomefe.blog.ir/1396/01/05

۹۶/۰۱/۰۹

نظرات (۳۴)

۰۹ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۱ گمـــــــشده :)

من فقط 19 تومن عیدی گزفتم

خدایا نعماتت را شکر

:))

پاسخ:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
یا مثلا بگی: سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری...
پاسخ:
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی

شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی

در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی

مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی

حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
یه حسی بهم میگه قبل از تموم شدن ارشد دومی مراد رو پیدا میکنید . 

البته ما که اصلا خوشحال نیستیم از یه نظر

از این نظر که شما شاید نشناسید ولی یه یوزپلنگ توی بلاگفا زندگی میکرد که خیلی خنده دار می نوشت

بعد که ازدواج کرد منقرض شد متاسفانه . دیگه ننوشت . 

اینه که ممکنه اینجا تعطیل یا نیمه تعطیل بشه به واقع :(
پاسخ:
همممم خب خودمم به این قضیه فکر کردم. خیلی‌م فکر کردم. راه حل این مشکل اینه که با یه بلاگر ازدواج کنم :دی
به هر حال آقامون اگه اجازه نده بنویسیم ما دیگه نمی‌نویسیم :))))
یعنی یدونه از این مادر بزرگا من نداشتم که مسیر زندگی باحال رو نشون بدن
خدا بیامرز مادربزرگم میگفت الهی استاد دانشگاه بشی و منم میگفتن خدا نکنه
و دعاش مستجاب نشد خداروشکر!
پاسخ:
:)))) مادربزرگ منم دوست داشت درس بخونم کار کنم و پله‌های ترقی رو درنوردم!
ولی خواهرش که همون خاله‌ی 80 ساله‌مون باشه اولویتش شوهره :)))
خاله ۸۰ساله بابات چقدر عیدی داد بهت؟
پاسخ:
هیچی :دی
ایشون عیدی نگیرن، عیدی دادن پیشکش :)))
برای اولین بار در تاریخ زندگانیم یه میلیون عیدی گرفتم :) که البته فعلا ضبط شده و قراره برم مذاکرات برای آزادسازی :دی
شما که میتونین خب درس نخونین :)) والاع من از خدامه درس نخونم، روزگار نمیذاره :/ :دی
مراد هم زودتر برسه دیگه، مرسی اه :|
پاسخ:
:)))) 
یک میلیون؟ من یه پیشنهاد دارم. بدید اون یه میلیونو بکاریم درخت یه میلونی دربیاد. :دی [آیکون گربه نره و روباه مکار پینوکیو]
با این عشقی که تو به شریف داری در ناصیه ات می بینم که مرادت هم شریفی باشه..

پاسخ:
:)))))) والا ما به دانشگاه آزاد علی آباد کتولم راضی ایم :دی
توی منابع این رشته فلسفه‌ی علم، فیزیک در حدِ دبیرستان هم هست :)) من که فیزیکو میبینم میگُرخم :دی 
پاسخ:
نوشته دبیرستان ولی سوالاش فیزیک هالیدی و کوانتومه :(
هر قدر می خوای درس بخون ولی نذار مثل خوردیی بشی ;)
من هی هربار از بعضی مدل غذا خوردن هات می نویسی واست غصه میخورم! و حرص هم میخورم :)

پاسخ:
به عنوان مثال چون چهارو دوست دارم وزنمو روی 44 نگه داشتم :))))
به دانشگاه علی اباد کتول راضی نباشید . 

دلم برای امیرحسین و نسیم میسوزه . تجربه ی من ثابت کرده پدر و مادر ها میخوان بچه هاشون از خودشون بهتر باشن 

من خدا رو شکر بچه ندارم اگر نه به خودم بهش درس میدادم از 15 سالگی میفرستادمش دانشگاه

یعنی دلم برای امیرحسین و نسیم میسوزه چون شما حتما میخواید اونا هم برن شریف ولی ممکنه به مراد رفته باشن و برن علی آباد کتول :دی

بعد شما کتکشون بزنید حتی . 

با دمپایی :)
پاسخ:
:)) من از دو سالگی میخوام خوندن نوشتن یادشون بدم
در مورد زبون باز کردنشونم قراره تحقیق کنم
میخوام همزمان ترکی و فارسی و انگلیسی و عربی هم یادشون بدم
دیگه دعا کن مراد کُرد نباشه :))) اون وقت کردی هم باس یاد بگیرن
تازه معلم خوبی هم نیستم و بیشتر از یه بار اعصاب توضیح دادن ندارم
عیدی خوب هست
مخصوصا اگه کتاب باشه.
فلسفه ی علم همووووم، چی بگم والو.
باید دختر خاله هشتاد ساله بابا رو ببینم بهش بگم زهی خیال باطل:)))
پاسخ:
دخترخاله نه
خاله
زهی خیال باطل رو خوب اومدی :)))
ضربش کن  
مثلا 88 کیلو هم خوبه :)))
یا 54 حداقل 4 هم داره  
44 دیگه خیلی کمه 
تکمله :آخه آدم تو غربت باشه حتی اگه خورد و خوراکش خوب هم باشه فعالیت جسمیش هم محدود باشه بازم وزن کم میکنه :) 


پاسخ:
88 :)))))
من قبل کنکور کارشناسی 39 بودم. سال اول کارشناسی، 52!!!
سال دوم تا امروز 44
اوه اوه ... پس از شریف یکی رو بیابید . بچه ها گناه دارن

کردی ؟ ترکی ؟ 

من الان کردی بلد نیستم ! خیلی کم میفهمم و اصلا نمیتونم حرف بزنم . 

به نظر من فارسی - انگلیسی - فرانسه - آلمانی 

البته بازم دلم براشون میسوزه :دی 

ولی چاره ای ندارن . خواستن بچه ی یه شریفی نشن ! 
پاسخ:
من فرانسوی و آلمانی بلد نیستم. به جای اینا میتونم زبان‌های باستانی یادشون بدم :دی
به جای خداحافظ به زبان هزار سال پیشمون بگن پت رو ته (اگه دقت کنید شبیه بدروده)
باز خوبه اسم هایی که برای بچه هاتون انتخاب کردید ایرانی هستن 

پدربزرگ من چون زمان جوونی هاش به کمونیست و اتحاد جماهیر شوروی علاقه داشته اسم مادرم رو کاملا روسی انتخاب کرده

نمیدونم اون موقع چجوری اجازه داده ثبت احوال ولی خیلی باکلاسه :دی 

اصلا ایرانی نیست :)
پاسخ:
من یه زمانی زیادی وطن پرست بودم، یه سری شرط و شروط برای خواستگارام نوشته بودم، از جمله فارسی بودن اسم و فامیلش
ده دوازده سالم بود
88 عدد خوبیه ها ! 

( آیکون محو شدن در افق ) :دی 
پاسخ:
[آیکونِ بروسلی در حالی که میگه غودااااااااااا]
ان شاالله که یه مراد خوب نصیبتون بشه .ولی ما شیرینی سفارشی میخوایما :دی 


یه تک پا بیایید پست ما هم بخونید :دی 
پاسخ:
ایشالا
 کامنت نذاشتنِ من دلیل نخوندن نیست. پستتون از inoreader خونده شده قبلا. :)
من فقط از والدین عیدی می‌گیرم،  امسال که حسِ همینم نبود و نگرفتم :)
ربطی نداره ولی این اومد تو ذهنم: معشوقِ(شایدم محبوب! یادم نیست.) من ماهی‌ست با چشم‌های معمولی :)
پاسخ:
والدین و دو تا عمه و دو تا خاله
من چشمای معشوق (شایدم محبوب) م رو ندیدم. احتمالا چشاش شبیه چشای جغده :دی
۰۹ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۵۳ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
الان خیلی امیدوار شدم بابت الکترومغناطیس:|
من هنوز تو خم معادلات موندم:|||(خم ایهام داره:1-دسته خم توی درس معادلات ، 2- اندر خم کوچه ای ماندن!)
پاسخ:
صد رحمت به معادلات :))))
الکترومغناطیس یه چیز دیگه است کلا
 یه سوال حالا شما رئیسید یا مراد :دی 
پاسخ:
تو خونه من رئیسم، بیرون خونه اون
اون ی نفر ک منفی داده هدفش چیه؟مشکلش رو بگه گفتمان کنیم
پاسخ:
خدا به سر شاهده نمی‌دونم چرا بعضیا دیس لایک می‌کنن! از عنوان خوششون نمیاد؟! از محتوا؟ از من؟! از مراد؟! مشکلشون چیه دقیقا؟
 از اینجور ادما که الکی دیس لایک میزنن زیاده یعنی میان یه پستهایی رو دیسلایک میزنن که اصلا
دیس لایک توی این پستا معنی نداره راه حلش اینه که دیسلایک رو بردارید تا دماغشون بسوزه والا ...
پاسخ:
من خودمم یه موقع یه سری پستا رو دیس لایک می‌کنم
پستایی که مثلا نویسنده نظرشو راجع به مقوله ای گفته و من باهاش مخالفم
ولی اینکه شما دیشب قرمه سبزی خوردین، نه جای لایک داره نه دیس لایک
مگه اینکه نویسنده آخرش بگه قرمه سبزی بهترین غذای دنیاست
اون وقت باس مخالفت کرد!
 بله این موردا درسته ولی اینکه مثلا من بیام یه پست مناسبتی بذارم مثلا یکی بیاد دیس لایک
بزنه معنی نداره .
پاسخ:
بله درسته.
اگر از دوستان، آشنایان و یا بستگان "نزدیکم" بودی میگرفتم میزدمت که میخوای باز ارشد بدی. 
ولی چون هیچکدوم نیستی از همینجا برات دست تکون میدم و آرزوی موفقیت میکنم :)))
پاسخ:
:)))) بچه که زدن داره ^-^
خدا منو زده
شما دیگه نزن :)))
در راستای بسته شدن وبلاگتون هم میتونید بگید :

اگر مراد شریفی به دست آرد دل ما را

به چشم جغدی اش بخشم تورنادو و nebula را
پاسخ:
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود. عالی :))))
قدیما یه برگ از درخت می افتاد کتاب ها در موردش نوشته میشد

شما همینکارو با خاله ی 80 ساله باباتون کردید!
پاسخ:
هنوزم بلدم طویل بنویسمااااا
 به دلیل زیق، ذیق، ضیق، ظیق، زیغ، ذیغ، ضیغ، یا شایدم ظیغ وقت کوتاه می‌نویسم
خب چه اشکالی داره به جای این zigh بگیم کمبود!!!
والاع
یعنی خاله جان به شیخ یک بلاگستاان گفتن پارچه نخی؟:دی
[آیکون زل زدن به افق]
پاسخ:
می‌بینی تو رو خدا؟!
به من گفت پارچه نخی
حریر و ابریشمم نه هاااا
نخی
سلام.
کامنتاتو خوندم.من رفتم خودکشی.
فقط قبلش یه سوال داشتم فلسفه با فلسفه علم فرق داره؟یعنی یه گرایششه حتما.راجع به علم متافیزیکه فقط؟تو اینترنت زدم ولی نفهمیدم چی نوشته.
دهنت سرویسه بعد از این بخوای اینو توضیح بدی.اقا این همه رشته تو شریف هست چرا رشته به این سختی.یا خود خدا...

پاسخ:
سلام.
خیلی فرق دارن. یه فرقش اینه که فلسفه‌ی علم ریاضی و فیزیک داره و فلسفه‌ی خالی نداره
گرایشِ همدیگه نیستن. توی دفترچه کدهای مختلف و سوالات مختلف دارن.
فلسفه گرایش‌های خودشو داره که من نمی‌دونم و ازشون بدم هم میاد حتی!!!
فلسفه‌ی علم دو تا گرایش داره: تاریخ علم، فلسفه‌ی علم
شریف و امیرکبیر فلسفه‌ی علم دارن، دانشگاه تهران تاریخ علم
یعنی اون درسای سخت و غیر قابل فهم فلسفه ی عادیو نداره؟

پاسخ:
اونا رو داره، ریاضی و فیزیک هم داره :((((
ببین من الان یه ماهه دارم کتابای فلسفی و منطقی می‌خونم. تازه امروز فهمیدم چی دارن میگن :((((
مثلاً همین الان منطق صوری محمد خوانساری جلومه. صفحه‌ی 193 ام. تا تموم نشه هم نمی‌خوابم.
فلسفه‌ی مصباح یزدی هم نصفه نیمه رها کردم و فردا ادامه میدم
بعدشم نوبت فلسفه پاپکین و کلیات فلسفه‌ی شیروانیه
یه ماه بیشترم فرصت ندارم :(
خداییش علاقه داری؟

پاسخ:
خداییش من به پزشکی هم علاقه دارم :)))
به واقع من از هیچ علمی بدم نمیاد. مثل یه غذای جدید که دوست دارم امتحانش کنم.
تاااااااااااااااااازه! من هنوز دفاع نکردم و از اون مهم‌تر هنوز قبول نشدم و با این روندی که پیش میرم مجاز به انتخاب هم نمیشم :)))
۱۰ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۰۶ °• نیلگون •°
سلام سال نو مبارک
هنوزم میشه ارشد ثبت نام کرد؟!.ای وااااای چرا دیر فهمیدم؟؟؟؟
پاسخ:
سلام نه متاسفانه
فکر کنم دی ماه بود ثبت نامش :(
دیماه ثبت نامش بود ولی همین چند وقت پیش هم باز یه فرصت برای اونایی که ثبت نام نکرده بودند
گذاشتند . 
پاسخ:
اواخر بهمن بود فکر کنم
واقعا عجب اراده وحوصله ای دارید که باز میخواید ارشد بخونید . این خودش خیلی خوبه وقابل تحسینه . 
پاسخ:
ممنون
در کل موفق باشی.
ولی تو که به همه ی رشته ها علاقه داریو دوست داری به هرکدوم یه سرکی بکشی، یه رشته ای بگرد پیدا کن که شیرین باشه.مثلا مثل همین ارشدی که داری میخونی.فلسفه خیلی سخته و مبهمه...
پاسخ:
ما اولین ورودیای ارشد زبانشناسی گرایش اصطلاح شناسی هستیم و چهار پنج سال طول میکشه که دکتراشو ارائه بدن. بقیه گرایشای زبانشناسی رو یا دوست ندارم (مثل زبانشناسی محض) یا تخصص و شانس قبولیشو ندارم (مثل زبانشناسی رایانشی که شریف و تهران داره فقط)
کلا دکتری اینجوری نیست که هر چی دلت بخواد شرکت کنی. باید ارشد مرتبط با رشته دلخواهت داشته باشی.
منم حتما قرار نیست برم فلسفه بخونم. نه قبول شدم هنوز، نه با شبانه بودنش کنار اومدم. (چون الان روزانه ام، دومی شبانه میشه)
در کل دارم از فرصتم استفاده می‌کنم که ایام تعطیلات به بطالت نگذره و چهار تا کتاب بخونم.
دو سال پیش برای ارشد، کنکور مهندسی پزشکی هم ثبت نام کرده بودم. با اینکه رتبه ام خوب نشد، ولی حداقل چهار تا کتاب خوندم که هنوز هر از گاهی به دردم میخورن :)
خیلی خوبه که دارید سعی میکنید به ما هیجان بدید :)

ولی ما هیجان ناپذیریم :|

مشخصه شما قبول میشید . 

سوال های ریاضی و فیزیک رو شما حل نکنید اون بدبخت هایی که مهندس نیودن یا شریفی نبودن چطور حل کنن ؟ 

ریاضی و فیزیک و زبان و ادبیات و عربی رو از همه بهتر بلدید .

یه درس فلسفه هست که اونم بخونید حله .

تازه انصافا در مقابل اون برق شریفی که قبول شدید یا حتی در برابر کنکور ارشد برق رقابت توی این رشته شدید نیست . 

قبول میشید دیگه . 

اصن قبول نشید زشته :)) 

الکی استرس نداشته باشید
پاسخ:
شما بیا برو مشاور کنکور شو. استعادشو داری
سوالای عربیش به زبان عربیه، حرکه گذاری نشده و در مورد فلسفه است. تازه مثل انگلیسی ریدینگ!!! هم داره
زبانشم در مورد فلسفه است. ینی تخصصیه
در کل امیدم به ریاضی و فیزیک و منطق و اون تاریخ و تمدنیه که قبلا در موردش گفتم.
الان دارم فلسفه میخونم... هر نیم ساعت یه بار زل می‌زنم به گوشه سقف و میگم به والله که اینا دیوانه ان
بعدشم خطاب به خودم و با صدای همای! میخونم: به خدا از منِ دیوانه تو دیوانه تری...

کامنتاتون بازم بسته است که!!!
ای بابا
ای بابا
ای بابا