پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبا خودنویس» ثبت شده است

۱۲۴۸- پست مهتاب و صبا؛ تفاوت‌ها و شباهت‌ها

دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۰۹ ب.ظ

پیرو پست قبل، تصمیم بر این شد (خودم نشستم با خودم مشورت کردم و این تصمیم رو گرفتم) که فعلاً دو تا از پست‌هایی که تو چالش «من به جای تو» شرکت کرده بودن و جای من نوشته بودن رو نقد و بررسی کنم. کدوم دو تا؟ دو تا بلاگری که کامنت گذاشتن گفتن بنویس. بقیه هم اگه تمایل داشتن خبر بدن بهم که بنویسم. چون نمی‌خوام پستی رو نقد کنم که نویسنده‌ش تمایلی به نقد من نداره.

از پست مهتاب و صبا عکس گرفتم و زیر جملات و کلمات شبیه به سبک خودم خط سبز و زیر جملات و کلماتی که متفاوت با سبک پست‌های منه خط قرمز کشیدم. قبل از هر چیز مهتاب و صبا رو مختصراً توضیح بدم. این دو بزرگوار از آدم حسابی‌های بیان هستن. نه که ما ناحسابی باشیما، ولی خب اینا مثل من خز و خیل و چرت و پرت نمی‌نویسن و محتوای حرفاشون به‌دردبخور و مفیدتر از خزعبلات منه و هر موقع پست می‌ذارن، من حس می‌کنم پای منبر رحیم پورازغدی نشستم و هر چی می‌خونم هیچی نمی‌فهمم و هی می‌خونم و هی نمی‌فهمم و به تلاشم ادامه می‌دم تا بالاخره یه کم می‌فهمم و کامنت می‌ذارم که موافقم :دی. رسم‌الخط پستاشونم همیشه تروتمیز و ویراستاری‌شده هست و حرف نداره. اصن به نظر من بلاگرا دو دسته هستن. اونایی که نیم‌فاصله رو رعایت می‌کنن، اونایی که رعایت نمی‌کنن. اینا رعایت می‌کنن. اینا رو گفتم که بدونید با دو تا بلاگر طرفیم که هر جوری فکر می‌کنم در مخیّله‌م نمی‌گنجه چجوری تونستن خودشونو جای من بذارن و حتی بیشتر که فکر می‌کنم نمی‌دونم با چه رویی به این چالش دعوتشون کردم :|

و اما بعد

[عکس پست صبا]

صبا لحن نوشتاریش رسمیه و نتونسته اون‌طور که من محاوره‌ای می‌نویسم بنویسه.

عنوانشو دوست داشتم. خیلی.

شروع پستش شبیه شروع‌های خودم بود. «پای لپ‌تاپ نشستم و»، شبیه آغاز نوشته‌های منه. 

به جای لپ‌تاپ نوشته پای «سیستم» که من معمولاً می‌گم پای لپ‌تاپ نشسته بودم و لفظ سیستم رو به‌کار نمی‌برم. 

بعد از مفعول، «را» رو به‌کار برده، حال آنکه من «رو» یا مصوت اُ رو استفاده می‌کنم. 

بعد از مضاف، همزه نذاشته. مثلاً نوشته «مصاحبه دکترا» که من «مصاحبۀ» می‌نویسم. 

«با خودم فکر می‌کردم» جزو جملاتیه که زیاد ازشون استفاده می‌کنم و به‌جا استفاده کرده.

نوشته حالا که «شباهنگ» رو تعطیل کردم. من اگه بخوام به تعطیلی وبلاگم اشاره کنم، میگم حالا که وبلاگمو تعطیل کردم.

زیاد از علامت تعجب استفاده کرده. من چند سالی میشه که از این علامت فقط در مواقع ضروری استفاده می‌کنم.

اطلاع‌رسانی یه خبر به ملت همیشه در صحنۀ بلاگستان جزو ویژگی‌های منه و درست به این ویژگی اشاره کرده.

برای قیدهایی مثل دقیقاً تنوین نذاشته. حال آنکه این چیزا برای مهمه.

دو جا گفته «مراد دلش». ولی من هیچ وقت دل رو مضاف‌الیه مراد نمی‌کنم و مراد خالی رو به‌کار می‌برم. مثلاً می‌گم به «مرادش».

«خلسۀ معنوی» و «آوردگاه» و «نوفه» جزو کلمات ثقیل و دشواره و من به‌کار نبردمشون تا حالا. تو عمرم خلسه ننوشته بودم تا امروز.

«جونم براتون بگه» رو به‌جا استفاده کرده. جزو جملات پرکاربرد منه.

من لفظ «بالا اومدن صفحه» رو به‌کار نمی‌برم. الان نمی‌دونم چی میگم به جاش. ولی اینو نمی‌گم.

به جای «خداییش» اغلب «خدایی» می‌گم.

فضای شادی که بعد از دیدن نتایج متصور شده و اونجایی هم که گفته خودمو برای دکترای بعدی آماده می‌کنم اشتباهه. چون من تا چند ساعت بعد از دیدن نتایج بی‌وقفه گریه کردم. بالشمو گرفته بودم جلوی صورتم و بی‌صدا شرشر اشک ریختم و برای آزمون دکترای بعدی هم آماده نمی‌کنم خودمو. البته اعتراضم وارد نیست چون من هیچ اطلاعی راجع به حس اون لحظه‌م در اختیارش قرار نداده بودم.

ولی اونجایی که بحثو برده سمت «سیگنال» و «نویز» و «چهار» شبیه خل‌وضعی‌های خودمه.

آهنگش یه کم شاده و بعیده از من یه همچین آهنگ شادی برای چنین پست ناگواری.

در کل دستش درد نکنه. مچکرم صبا. ایشالا تو شادیات جبران کنم :دی

[عکس پست مهتاب]

عنوان مهتاب رو هم دوست داشتم.

لحنش محاوره‌ای و به‌شدت به سبک نوشتاری من نزدیک بود. مثلاً «رو» رو، «رو» نوشته، نه «را».

شروعش شبیه شروع‌های خودمه. چند بار از لفظ «شاید» استفاده کرده که به‌جا بود. من این کلمه رو زیاد استفاده می‌کنم.

لینک دادناش که عالی بود. یه چیزی گفته بعد لینک داده به پست مرتبطی که پیش از این نوشته بود (نوشته بودم).

من وقتی میرم فلان جا یا فلان جا هستم؛ می‌گم رفتم فلان جا یا فلان جا بودم؛ نه تو فلان جا. «تو» رو نمی‌گم. اونجا که گفته «تو شریف بودم»؛ من می‌گم «شریف بودم».

برای شرکت در کنکور، از فعل «دادن» استفاده نمی‌کنم و تا جایی که بتونم نمی‌گم کنکور دادم.

اون‌قدرا رو چسبیده نوشته. من انقدرو چسبیده می‌نویسم ولی اون‌قدرو نه :دی

یعنی رو ینی می‌نویسم من.

چند فصله وبلاگه با منن؟ یا چند فصل وبلاگه با منن؟ این اشتباه تایپیه فکر کنم.

رتبۀ ارشدشو (ارشدمو) یه دونه کمتر نوشته.

مثل صبا همزه نذاشته. مثلاً «مسئلۀ من» رو «مسئله من» نوشته.

اونجا که نوشته «تو همین حال بدی که الان دارم» و «جای مراد خالیه»، به نکات خوبی اشاره کرده :دی

پست مهتاب خیلی شبیه پستای من بود و خیلی مته روی خشخاش گذاشتم تا عیب و ایرادی نکته‌ای چیزی از توش دربیارم :دی

مهتاب، تو هم مرسی :) دستت درد نکنه ^-^


ادامه بدیم؟ از بین شرکت‌کنندگان کسی هست که بخواد پستشو نقد کنم؟ :دی

۳۲ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)