۱۲۴۷- دربارۀ عنوان و عنوان پستهای «من به جای تو»
یه کم بیشتر از دو ماه پیش در پاسخ به چالش رادیوبلاگیها که به مناسبت روز وبلاگنویسی هر بلاگری جای یه بلاگر دیگه بنویسه، تعدادی از شما رو به این چالش دعوت کردم که خودتونو بذارین جای یکی که دکتری قبول نشده و یه پست با این موضوع بنویسین. از این کارم دو تا هدف داشتم. یک اینکه موضوع برای همه یکسان باشه و بشه عادلانه در مورد پستها نظر داد، و دوم اینکه میخواستم صبح و ظهر و شب و هر موقع که میام وبگردی خبر قبول نشدنمو بشنوم :| همینقدر دیوانه! همینقدر خودآزار :| یه جورایی هم میخواستم باورم بشه هم عادی بشه این موضوع. هنوز عادی نشده البته، ولی باورم شده دیگه. و قول داده بودم پستها رو نقد کنم و یه کم از سبک خودم و شباهت پستها با پستهای خودم بنویسم.
سبک در ادبیات، عبارت است از روش و شیوهای خاص که گوینده یا نویسنده، ادراک و احساس خود را با آن بیان میکند.
از عنوان شروع میکنیم. عنوان پست برای من خیلی مهمه. بارها پیش اومده که انتشار پستو به تعویق انداختم تا یه عنوان مناسب و دلنشین براش پیدا کنم. پیش اومده که بین انتخاب چند عنوان مردد بودم و به اینایی فکر کردم که پست میذارن و مینویسن عنوان ندارد، بدون عنوان. عنوانهای من ویژگیهای خاص و عجیبی دارن! که چند تاشونو میگم و چند تاشونم نمیگم :|. کنارشون یه شماره هست که شمارۀ پسته. مخاطب داره؛ ینی فعلش اغلب دوم شخصه. معمولاً یه بیت شعر یا بخشی از یه آهنگه. و با اینکه ظاهراً مربوط به پسته، ولی خودش مستقلاً یه پیام دیگهای پشتشه. در واقع ایهام داره. نمیتونم از پستهای خودم مثال بزنم چون اینجوری ایهامها لو میره ولی مثلاً فرض کنید عنوانم «ما خود شکستهایم، چه باشد شکست ما» هست و تو اون پست عکس ظرفی که موقع شستن شکسته رو گذاشتم و خاطرات دوران خوابگاهمو راجع به شکستن ظرف بیان کردم و کامنتها هم حول محور جنس کریستالهای فرانسوی و ایرانی پیش رفته. حال آنکه عنوان در رابطه با تجربۀ تلخیه که تکرار شده و خطاب به کسیه که دلمو شکسته مثلاً. ولیکن نه توی کامنتها و نه در متن پست به این موضوع اشاره نمیشه و خودمم که میفهمم اون روز که این عنوانو نوشتم تو دلم چه خبر بوده. همچین عنوانی ندارما. مثال زدم. یا مثلاً فرضاً عنوان، «میدونم تو انتخابت اشتباه نکردم» باشه، لینک آهنگ مربوطه رو هم ته پست بذارم و روز انتخابات ریاست جمهوری هم باشه. بعد بیام راجع به گوشی یا لپتاپ جدیدم بنویسم و کامنتها حول برند و قیمت و کیفیت پیش بره و من اصرار بورزم که از انتخابم راضیام. نکتهٔ انحرافی پست زمان انتشارشه، حال آنکه نه انتخاب رئیس جمهور مد نظر بوده، نه گوشی و لپتاپ.
عنوان اولین چیزیه که شما میبینید و میخونید و مهمترین قسمت پست یا حداقل مهمترین قسمت پستهای منه. من اغلب، حس و حال و منظور اصلیمو غیرمستقیم و در لفافه و با ایهام و ابهام تو عنوان پستم میگم. در واقع درونمایۀ پستم در عنوان پسته. اونجا که میگم «پدرت در خیابان انقلاب کرد تو در دلم»، دارم در لفافه اشاره میکنم به یه تغییر بنیادین و به اینکه چی و کی میتونه اینچنین دگرگونی رو موجب بشه. حال آنکه متن پست رو هم طوری مینویسم که کامنتها حول اجباری بودن راهپیماییها و تفاوت اربعین با راهپیماییهای ملی و حکومتی پیش بره.
ویژگی دیگر اینه که بعد از عنوان، حتی اگه عنوانم یه جملۀ کامل باشه نقطه نمیذارم؛ چون نقطه رو پایان کلامم میدونم و عنوان، تازه آغاز صحبتمه. مگر یک بار برای پستِ «اعتراض وارد نیست.» که اون یکبار این نقطه معنیدار و عمدی بود. سهنقطهها هم معنیدار هستند و هر جایی ازشون استفاده نمیکنم. شمارههای کنار عنوان و هماهنگی عنوان با ساعت و تاریخ انتشار هم گاهی معنیداره. مثل پست ۹۹۹ که پست ۹ سالگی وبلاگم بود. اینکه چرا پست رو تو فلان تاریخ یا ساعت حتماً با فلان شماره منتشر میکنم یه رازیه بین خودم و خودم. میتونه ساعت انتشار، یادآور یه لحظۀ خاصی باشه و شمارۀ عنوان یادآور فرد خاص یا اتفاق خاصی. خدا میدونه چه اسراری پشت عناوین نهفته :)) هیچی اینجا الکی نیست و حکمتی پشتشه :دی
از بین ۲۳ تا پستی که به جای من نوشته شده بود فقط دکتر سین حواسش بود شمارهٔ عنوانش (عنوانش ۱۲۰۹- این نیز بگذرد بود) یه دونه بیشتر از شمارۀ پست قبلم باشه. پست بلوئیش و بوبک که موضوعش فرق داشت و سمیه و بینام و نسرین و سها و مهسا و بانوچه هم پستاشون عنوان نداشت. عنوانهای بقیهٔ دوستان:
۲۰۵- به خدا که مراد ما این نبود. (پرتقال) انتخاب عنوانش عالیه، نقطه داره ته عنوان و شمارهشم شمارهٔ پست خودشه.
- عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم، گرچه جام ما نشد پرمی به دوران شما (حورا) شماره نداشت، ولی حس و حالش شبیه عنوانهای من بود.
- رشتهای بر گردنم افکنده دوست، میکشد هر جا که خاطرخواه اوست (مهتاب) شماره نداشت، ولی حس و حالش شبیه بود.
- قد بلند تو را تا به بر نمیگیرم، درخت کام و مرادم به بر نمیآید (گلی) شماره نداشت، ولی حس و حالش شبیه بود.
- اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست، مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست (هوپ) شماره نداشت، ولی حس و حالش شبیه بود.
- ولله که شهر بی تو مرا حصر میشود (صبا) شماره نداشت، ولی خیلی شبیه بود! از این نظر که مخاطب خاص داشت.
- هی میروم سمت بهار اما، هی آخر پاییز میمانم (آسوکا) با «هی»ش یه کم مشکل دارم. چون اولین بار بود و یه بار جا مونده بودم از قافله، این عنوان مناسب وقتی بود که برای چندمین بار از دکتری رد میشدم. الکی مثلاً من خیلی دقیقم تو انتخاب عنوان :))
- از اونا که همیشه میگم باش ولی نیست؛ حالا من چیو قاب کنم واسه دیوار خونه؟ آخه الان دیگه همه دکترن... اصن به مراد میگم برام یه خوبشو بخره قاب کنه بزنه به دیوار (محمدعلی) این خیلی بامزه بود و جنس طنزش، جنس شوخیای خودم بود. ولی برای امیدواری و طنزی که توش بود یه کم زود بود، با حال و روزی که من اون موقع داشتم.
- برای روزای یه کم دوری که نشستیم منتظریم ۴+۱ نفره شدنمونو جشن بگیریم (پرچنهـهه) یه امید و حال خوبی تو عنوان هست که اون موقع نداشتمش.
- به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست (نیلگون) بیان اینکه حکایت همچنان باقیست برای اون مقطع و حال و روزِ اون روزا زود بود.
- هستم اگر میروم (مهرداد) عبارتِ هستم امیدواری توشه و من اون موقع به این مرحله از پذیرش نرسیده بودم.
- تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی (جولیک) این عنوان به عنوانهای من نزدیکه، ولی پذیرش و بیان اینکه چون اسباب بزرگی رو آماده نکرده بودم به این دلیل نتونستم بر جای بزرگان تکیه بزنم برای اون مقطع زمانی و حال خرابم زود بود.
- چرخ بر هم زنم ار غیر "مراد" م گردد (مطهره۲) این دیگه امید و انرژی و قدرت توش زیادی موج میزنه. حال آنکه من هنوز هم خودمو انقدر قوی نمیبینم که با چرخ گردون دربیفتم و برهم بزنمش و مرادمو بگیرم ازش.
خب این از عنوان. تحلیل پستها از نظر لحن و محتوا و رسمالخط رو دیگه بیخیال شیم. هان؟
این عنوان هم خوبه
لاجرم هرکس که بالاتر نشست/استخوانش سخت تر خواهد شکست