۱۴۲۴- زارت
چند وقتی هست که عضو یه تیمی شدم که دو ساله دارن روی فرهنگ اصطلاحات عامیانۀ آنلاین کار میکنن و تصمیم دارن با این اصطلاحات، بازی درست کنن. من وقتی وارد این تیم شدم، دادههای اولیه رو جمع کرده بودن و وظیفۀ من مرتب کردن اون دادهها بود. دستتنها نمیشد انجامش داد. نیاز داشتم به یکی که تخصص معنیشناسی داشته باشه و باهاش مشورت کنم. از یکی از دوستای ارشدم خواستم بیاد کمکم و دوتایی چندهزار اصطلاحو که خیلیاشو تا حالا نشنیده بودیم مقولهبندی کردیم. مثلاً کجاها باهم مشورت میکردیم؟ مثلاً اونجا که کلی اصطلاح داشتیم که معنی فرسوده و قدیمی و خراب و بیارزش و بیفایده میدادن، ولی باید دستهبندی میکردیم و هر کدوم رو تو مقولۀ مشخصی قرار میدادیم. یه چیزی ممکنه قدیمی باشه، ولی لزوماً بیفایده نباشه، یا فرسوده باشه، ولی بیارزش نباشه، یا خراب باشه، ولی فرسوده نباشه. مثلاً چه اصطلاحهایی؟ مثلاً لکنته، عتیقه، زاقارت، زلمزیمبو، خنزرپنزر، چسمهره، آهنپاره، فکسنی، قراضه، آشولاش، آتآشغال. بیشترین انرژی رو صرف دستهبندی فحشها و حرفای زشت کردیم. چون نه تا حالا شنیده بودیمشون، نه بهکار میبردیم و نه معنیاشونو میدونستیم. ینی من اگه در شرایط فحش دادن قرار بگیرم و خیلی عصبانی بشم، تهش اینه که به طرف بگم خیلی بیشعوری یا خیلی سطح پایین و پَستی. و با اینکه کلی وقت و انرژی صرف این بخش کردیم، ولی هنوز که هنوزه یه سری از دوستان از بخش دشنامهای سایت ایراد میگیرن که مثلاً این دو تا فحشی که مترادف در نظرشون گرفتید باهم فرق دارن. بعدها همکارا کانال و ربات سایتمونم راهاندازی کردن و ادامۀ کار به این صورت بود که مردم خودشون اصطلاح اضافه میکردن و من و دوستم این اصطلاحات رو توی دستههای مشخصی که تعریف کرده بودیم میذاشتیم. الان اصولاً شما هم جزو مردمی و درستش اینه آدرس سایتو بدم برید یه چرخی توش بزنید و اصطلاح اضافه کنید و با اصطلاحات آشنا بشید؛ ولی نمیدم آدرسشو بهتون. دلایلم امنیتیه. یه دلیلم اینه که از اینجا ارجاع بدم، آدرس وبلاگم تو سیستم اونجا نمایش داده میشه و اینجا لو میره، یه دلیلمم اینه که ممکنه همکارا اسممو تو بخش دستاندرکاران سایت بنویسن و خودم لو برم اینجا. حالا یه چند وقت صبر کنید، شاید بعداً نظرم عوض بشه و به بعضیاتون بگم. خلاصه، من هر روز سایتو چک میکردم و اصطلاحاتو مرتب میکردم. مثلاً یه مقوله درست کرده بودم به اسم «ناگهان» و توش یکهو و زارت و زرت و در یک چشم به هم زدن رو گذاشته بودم. یا مثلاً تو بخش «باعجله»، سهسوت و فیالفور و سیمثانیه و جلدی و تختهگازو گذاشته بودم. و هزاران اصطلاح دیگر. تو این مدت انقدر با اینا درگیر بودم که ذهنم از گونۀ ادبی به گونۀ بیادبی تغییر فاز داده بود و نگاهم به جهان و مافیها! عوض شده بود. در واقع این سایت جهانبینی منو دگرگون کرد، بهطوری که یه روز بعد از کلی مقولهبندی اصطلاحات، نشستم پای تلگرام که ذهنم از اون فضای سایت دور بشه و چند ساعتی استراحت کنه. دیدم تو گروه ویراستاران، یه عده صاحبنظر دارن راجع به معادل فارسی کراش صحبت میکنن و نمونههایی از شعرهایی که معنی «نهانی به کسی نظر داشتن» رو توشون داشتن رو معرفی و تبادل نظر میکردن. از وسط بحثشون رسیدم به اون بیت حافظ که گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم، که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود. زارَت بکشم ینی بهحالت زاری تو را بکشم. من این بیتو چند بار خوندم و هر بار متوجه وزنش نشدم. هی میخوندم و متوجه نمیشدم ینی چی و چرا وزنش سکته داره؛ چرا که زارَت بکشم رو زارت (به سکونِ حرف ر) میخوندم و تصور میکردم منظور شاعر اینه که یهو ناغافل طرفو بکشه.
اولین بارم هم نیست البته (nebula.blog.ir/post/1156).