۱۷۰۲- زن
دیشب داشتم مقالههای مرتبط با نامگذاری برندها رو میخوندم. یه مقاله پیدا کردم با عنوان بررسی مفاهیم نشانهشناسی صداها و حروف الفبایی در انتخاب نام برند. از اونجایی که تخصص استاد راهنمام (استاد شمارۀ ۱۷) صرف و ساختواژه (مورفولوژی) هست و گرایش و علاقۀ خودمم به این حوزه بیشتره تا آواشناسی و نحو، همون ابتدای کار وقتی داشتیم موضوع رساله (پایاننامه) رو انتخاب میکردیم، تصمیم گرفتیم که رویکرد آواشناسی و روانشناسی و نحوی نداشته باشیم و ساختواژی و اصطلاحشناختی به قضیه نگاه کنیم. حالا تو این مقالهای که میخوندم طرف اومده بود صداها و حروف رو بررسی کرده بود و با استناد به کلی کتاب و مقالۀ دیگه گفته بود مثلاً وقتی صدای ر رو میشنویم یاد فلان چیز میافتیم و صدای خ فلان و صدای ز بهمان و بعد اومده بود نامهایی که این صداها رو دارن رو تحلیل کرده بود. واقعیتش اینه که نه من نه استادم و نه خیلیای دیگه این چیزا رو قبول نداریم و برای همین هم همون ابتدای کار تصمیم گرفتیم مسائل آوایی و روانشناختی رو وارد رساله نکنیم. ولی خب یه تعداد هستن که این چیزا رو قبول دارن. مثلاً همین حاج آقا و دوستاش که برای پروژۀ آواشناسیشون از استاد شمارۀ ۳ خواسته بودن یکیو معرفی کنه که ازشون مشورت بگیرن و آقای دکتر هم بنده رو معرفی کرده بود بهشون؛ ایشون بر این عقیده هستن. البته منم چون سررشتهای از آواشناسی نداشتم استاد شمارۀ ۲۲ رو معرفی کردم بهشون و الان باهاشون در ارتباط نیستم بدونم پروژهشون به کجا رسیده. گویا میخواستن تأثیر آوایی کتابهای دینی رو بررسی کنن که خب همونطور که گفتم این تأثیرات رو روانشناسها و علوم دینی و معارف و الهیات خوندهها بیشتر قبول دارن تا زبانشناسها. دیدم حالا درسته که این مقالۀ نشانهشناسی صداها و حروف الفبایی در انتخاب نام برند به درد من نمیخوره، ولی مقدمه و مبانی و منابعش شاید به درد حاج آقا و دوستاش بخوره. فایل مقاله رو تو واتساپ برای حجةالاسلام والمسلمین فرستادم و زیرشم نوشتم در مورد نشانهشناسی صداهاست و احتمالاً به دردتون میخوره. صبح دیدم در جواب مقاله تشکر کرده و بعد بهمناسبت روز زن پونزدهتا حدیث در اطاعت از شوهر و رضایت شوهر و شوهرداری فرستاده. یادمه روز دختر هم یه سخنرانی فرستاده بود تحت عنوان آسیبهای اشتغال زنان و اینکه بهتره خانمها خانهدار باشن یا شاغل باشن. نه در جواب اون سخنرانی تشکر کرده بودم نه واکنشی به این احادیث نشون دادم. حدیثا رم درست و حسابی نخوندم و سرسری با دیدن چندتا کلیدواژه محتواشون دستم اومد و هی نفس عمیق میکشیدم و هی به خودم میگفتم هیچی نگو فقط نفس بکش و آروم باش. جواب نده. بحث نکن. آروم باش. یه کم آرومتر که شدم حدیثا رو بادقت خوندم و دیدم حرفای بدی نیستن. مثلاً یکیش این بود که یه لیوان آب دست شوهر بدی ثوابش بیشتر از یه سال نماز شب و روزهست. برداشتی که از این جمله میکنم اینه که در خدمت شوهر بودن خیلی خوبه. ولی اگه یهجوری بیان میشد که زن و شوهر در خدمت همدیگر باشن بهتر نبود؟ قطعاً احادیثی هم خطاب به آقایون و توصیههایی در خدمت به خانوماشون داریم، ولی هیچ وقت اونا رو در کنار اینا نمیارن و تمرکز حاج آقاها و حتی خانوم جلسهایا (از ماست که بر ماست) روی توصیههاییه که خطاب به خانوماست و به سود آقایون. فیالواقع به نام اسلام و به کام خودشون. حالا نمیدونم این حاج آقا هدفش از به اشتراک گذاشتن اون سخنرانی و این احادیث چی بود؛ احتمالاً چندتا گروه و کانال هم داره که اونجا هم منتشر میکنه و به خیال خودش داره تبلیغ دین میکنه، ولی من نوعی با این شیوه زده میشم از دین. دین اینو نمیگه. در واقع دین فقط اینو نمیگه. برام عجیبه که یه مبلّغ که یه عمر درس تبلیغ خونده، راه تبلیغ رو اینجوری اشتباه میره.
+ شش سال پیش، تو این پست، راجع به آرامش زن ممّد که نماد زنان خانهدار و بهلحاظ اقتصادی غیرمستقل بود گفتم. اون شب تحت فشار کاری و درسی خسته بودم یه چیزی گفتم. حالا بعداً هم ممکنه خسته باشم یه چیزی بگم، ولی تفکر غالبم اینه که زن میتونه تو جامعه باشه، میتونه کار کنه و استقلال مالی داشته باشه و در کنارش خونه رو هم مدیریت کنه. والسلام.