پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آذین ح» ثبت شده است

۱۷۳۰- داغی یک عشق قدیمو، اومدی تازه کردی

سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۲۴ ب.ظ

اگر بپرسید واپسین دقایق سال را در شرایطی که موعد تحویل مقاله‌هات هم نزدیکه و آماده نیستن و یه امتحان خوفناک هم در پیش داری و کلی کامنتِ پاسخ‌داده‌نشده هم تلنبار شدن تو پنل وبلاگت چطور می‌گذرانی می‌گم چهارتا کامنت جواب می‌دم و دو خط تحلیل برای مقاله‌م می‌نویسم و یه ساعت کارتونِ داستان‌های شاهنامه می‌بینم. یه کارتون هم هست به اسم داستان‌های تاریخ. کلید کردم روی قسمتِ انقراض زندیه و تأسیس قاجارش. اینا رو اولین بار سال هشتادوپنج‌شش اینا دیدم و دیگه ندیدم. چند وقت پیش از آپارات پیداشون کردم و از وقتی پیداشون کردم صد بار دیدمشون و هی می‌بینم و هی سیر نمی‌شم و هی حرص می‌خورم و هر بارم یه‌جوری می‌بینم که انگار این دفعه قراره یه جور دیگه تموم بشه و قهرمانان قصه نمیرن. دوتا دوست هم دارم از نوادگان این دو سلسله‌ن. یکیشونو چند سال پیش تو مصاحبۀ آزمون دکتری دانشگاه شهید بهشتی پیدا کردم. بعد از مصاحبه تا یه مسیری باهم بودیم. تو خیابون وقتی از جلوی یه رمان تاریخی رد می‌شدیم صحبت علاقه‌م به لطفعلی‌خان شد و گفتم قبر لطفعلی‌خان همین‌جا تو تهرانه. دو بار رفتم اونجا تا حالا. و هم‌مدرسه‌ایام هنوز که هنوزه منو با عشقم به سلسلۀ زندیه یادشونه. ولی نگفتم که آدرس اولین وبلاگم لطفعلی‌خان زند دات بلاگفا بود. اونم با ذوق گفت من نوۀ نوۀ نوۀ فتحعلی‌شاهم. فتحعلی‌شاه برادرزادۀ قاتل لطفعلی‌خان میشه. چون قاتلش که آقامحمدخان باشه بچه نداشت، برادرزاده‌ش جانشینش شد. این فتحعلی‌شاه یه‌جوری شورِ ازدواجو درآورده بود و رکورد تولیدمثلو زده بود که لقبش باباخان بود. بابای خیلیا بود. این یکی دوستم هم که به‌نوعی همکارِ همکارمه خودش عکس کریم‌خانو استوری کرده بود نوشته بود جد پدری. سمت راستی، لطفعلی‌خان زندِ تو کارتونه. سمت چپی هم کریم‌خان، برادرِ پدربزرگِ لطفعلی‌خان، جد پدری دوستم.



+ اینم لینک کارتون‌ها: کارتون لطفعلی‌خان و آقامحمدخان، کارتون رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، رستم و شغاد (شغاد برادر رستمه که رستمو گول می‌زنه می‌ندازه تو چاهِ پر از نیزه و شمشیر و می‌کشه). یه سریال هم بود به اسم چهل سرباز. محصولِ سال هشتادوشش. اونم به اسطوره‌ها و داستان‌های شاهنامه پرداخته بود. اونم دوست داشتم و دارم مقاومت می‌کنم در شرایطی که امتحان از رگ گردن هم بهم نزدیک‌تره نرم سراغش و برای چهلمین بار نبینمش. عنوان‌ها هم اغلب بخشی از یه شعر یا ترانه‌ن که یا از اول خودتون متوجه می‌شید، یا می‌تونید گوگل کنید و متوجه بشید.

۱۴ نظر ۲۴ اسفند ۰۰ ، ۱۲:۲۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)