956- آخرین نقطهی دنیا، تو جهان من همین جاست
+ اونجا هر چی تلاش کردم با اکانت نتِ شریف این پستو بذارم نشد. فکر کنم بالاخره بعد یه سال، اکانتمو غیرفعال کردن. یحتمل خوانندگان وبلاگم رفتن لو دادن منو. ولی خدایی این یه سال چرا نتمو قطع نمیکردن؟
+ خره آخر هفته تولدشه. رشتهش هوافضاست و عشق هواپیما و آسمون [عکس دیوار اتاقمون]. پریشب که شیما اینا اومده بودن برای چایی، قرار شد شیما گوشی نسیمو به یه بهانهای بگیره و حواسشو پرت کنه و گوشیو بده به هماتاقی شمارهی 2 و اونم یواشکی یه چند تا عکسو از گوشی نسیم برداره بفرسته گوشی خودش و بعدش عکسا رو برسونه دست من و یه طرحی بزنم روی لیوان و نسیمو از بیلیوانی نجات بدم. باشد که این یکیو گم نکنه.
+ صبح کیفمو عوض کردم و کارت ملی و دانشجوییم موند تو اون یکی کیفم. ولی کارت مترو همرام بود و اسم و شماره شناسنامهام رو کارت متروم هست. به نگهبان دانشگاه گفتم فارغالتحصیلم و اگه لازمه شماره دانشجوییمو بگم سرچ کنن و با کارت متروم تطبیق بدن. گفت لازم نیست. موقع تحویل سفارشم به مسئولِ عکس پرینت هم کارت مترومو نشون دادم.
+ امروز اون جاهایی که آشنا میدیدم و مسیرمو خم و راست میکردم و حرکات مارپیچی میزدم که برخورد نکنم باهاشون یه طرف، اون جاها که تو چشمای طرف نگاه میکردم و با سکوتی سرد بی هیچ سلام و لبخندی به طی طریقم ادامه میدادم هم یه طرف. رسماً رد دادم!
:))