807- آگهی استخدام نیروی کمکی (یا همون ندای هل من ناصرة تنصرنی)
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب.
از اونجایی که اردیبهشت ماه و خرداد ماه سرم خیلی شلوغه نمیرسم که هم برای درسام وقت بذارم هم برای کارم. لذا امروز طی جلسهای که با رئیس اعظم داشتیم، الهام رو رسماً به عنوان همکار ویرایشی، به گروه معرفی کردم و چون الهام در جریان تصویب پروتکل ویرایشی بود، قرار شد چکیدهها رو باهم ویرایش کنیم... ولی
این متنهای ویرایش شده باید جمله به جمله به سیستم داده بشن و تغییرات، هایلایت بشن. مثل این عکس (کلیک) که جملهی اول ویرایش نشده و جملهی دوم ویرایش شده و هایلایت شده و اون کلمهی تغییر یافته به رنگ قرمز درومده!
تا امروز، خودم هم ویرایش میکردم، هم هایلایت؛ ولی دیگه نمیتونم و تصمیم گرفتم نیروی کمکی بگیرم! ینی من به شما دو تا فایل ورد میدم، یکیش متن ویرایش شده و یکیش متن ویرایش نشده و شما جملات ویرایش شده رو جمله به جمله بعد از هر نقطه میذارید زیر جملهی ویرایش نشده و همه رو هایلایت زرد میکنی و بعدش اون کلمهای که تغییر دادم رنگشو قرمز میکنی.
دلیل اینکه از دوستان حقیقیم کمک نمیگیرم اینه که اونا مثل من دانشجو ان و فصل امتحاناته و فرصت چندانی برای این کار ندارن، ولی اینجا ممکنه کسی که فارغالتحصیل شده و فرصت داره باشه و اصن آیا خوندن پستای طویل من مفیدتره یا کار کردن و دستمزد گرفتن؟ :دی
و تازه امروز فهمیدم این پروژهای که داریم روش کار میکنیم، قبلاً بچههای زبانشناسی رایانشی و مهندسی کامپیوتر و برق دانشگاه سابقم پروژهی مشابهی در این راستا داشتن و نرمافزارشو سالها پیش ارائه دادن و اینی که ما داریم روش کار میکنیم یه چیزی فراتر از کار اوناست و یه جورایی ورژن جدیدِ کارشونه.
کامنتا نشون داده نمیشن.
بعداًنوشت: تاکنون شش نفر دست یاری به سمتم دراز کردن و منم به جز یکیشون، بقیه رو با آغوشی باز پذیرفتم... ظرفیت آغوشم داره تموم میشه :)))
بعداًترنوشت: ظرفیت آغوشم تقریباً تموم شد :(
پ.ن: درسته که گفتم کامنتا نشون داده نمیشن، ولی دلم نمیاد کامنتاتونو تایید نکنم... دلم برای کامنتاتون تنگ شده خب... دلم پکید از تنهایی و بیکسی و سکوت :( ولی خب برای رعایت حریم خصوصی کامنت اونایی که قراره بهم کمک کنن رو تایید نکردم.