پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

هم‌اتاقیم نسیم، یه دوستی داشت از طایفه خزل که یه بار اومده بود نسیمو ببینه و 

اتفاقاً جزو معدود انسان‌هایی بود که تونستم باهاش خوب، ارتباط برقرار کنم و ازش خوشم اومد!

این طایفه معروفن به زیبایی و انصافاً دختر خوش بر و رویی بود و دو فقره داداش هم داشت :دی

داداش کوچیکه‌ش تو فاز دوست دختر و اینا بود و خودش قرار بود زنشو انتخاب کنه

ولی داداش بزرگه از این پسرای سر به زیر و سر به راه و اهل کار و علم و دانش بود و این امر خطیر (=بزرگ و مهم) رو سپرده بود به خواهر و مادرش و با اینکه هم تحصیل‌کرده بود و هم اوضاع مالیش خوب بود، دنبال زن باسواد نبود و این بندگان خدا هم رو هر دختری دست میذاشتن، داداشه یه عیب و ایرادی روش میذاشت و می‌گفت نه، خوشگل نیست! ناگفته نماند که داداش بزرگه خودش از همون طایفه‌ی خوشگلان هست و تنها ملاکش برای ازدواج، زیبایی است و بس!

اون سری که این دوستمون اومده بود خوابگاه، نسیمو ببینه، می‌گفت یه دختر پیدا کردیم شاه نداره و یه تیکه ماهه و کدبانو به تمام معنا و ابعاد و ابرو کمون و کمر باریک و فلان و بهمان و از همه مهم‌تر پاک و ساده و بی شیله پیله و قراره داداشمونو ببریم دختره رو ببینه و دیگه همه چی اوکیه و 
ما هم گفتیم مبارکه!

گذشت تااااااااااااااااااااا همین چند روز پیش که این دوستمون دوباره یه سر اومد خوابگاه و نسیم هم کلی ذوق مرگ بود که عید قراره بره عروسی داداشِ دوستش! که دوستش گفت بی خودی دلتو صابون نزن که داداشم ازش خوشش نیومد!
من که نه سر پیاز باشم نه ته پیاز نه خود پیاز: دقیقاً از چیش خوشش نیومد؟!!!
دوست نسیم: داداشم می‌گه دختره سر و زبون نداره؛ 
همون سری اول که میرن دختره رو ببینن دختره لام تا کام حرف نمی‌زنه!

سری به نشانه‌ی تاسف تکون دادم و پرسیدم تا حالا خودت به قصد ازدواج با یه پسر حرف زدی؟ می‌دونی دخترا هر چه قدرم سر و زبون داشته باشن و بلبل زبون باشن، این جور مواقع لال می‌شن؟! بهش گفتم ببخشیدااااا، به دل نگیری یه وقت، ولی داداشت علی‌رغم تحصیلات و سن و سال و مال و منال بالا خعلی بی‌شعوره!

۹۴/۱۲/۲۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

هم‌اتاقی شماره 1

پروین دوستِ هم‌اتاقیم