پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت


عطر سنبل عطر کاج

روایت خانواده‌ی ایرانی (فیروزه جزایری دوما (نویسنده‌ی کتاب) و خانواده‌اش) که قبل از انقلاب به خارج! مهاجرت می‌کنن و مهاجرتشون به دلیل ماموریت پدر، موقتی بوده ولی دیگه موندگار میشن

عطر سنبل عطر کاج

از سلسله کتاب‌هایی که تو مترو می‌خونمش و خوندنشو از دیروز شروع کردم

از سلسله کتاب‌هایی که از مریم امانت گرفتم (اینو روز تولد وبلاگم بهم داده بود)

از سلسله کتاب‌هایی که معلم زبان فارسی اول دبیرستانمون معرفی می‌کرد بخونیم و فرصت خوندنشو نداشتم

از سلسله کتاب‌هایی که منو ترغیب می‌کنه یه مقاله بنویسم با عنوان زبان و مهاجرت!


۹۴/۱۲/۰۶
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

خانم د. معلم زبان فارسی

مریم

کتاب

نظرات (۲۳)

۰۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۲ محسن رحمانی
مخالفم پسر باید دختر رو پیدا کنه نه دختر .
پاسخ:
پست 403 رو دوباره بخونید:
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۳ سرباز جامانده
جالبه ولی من دیگ عمراا قبل کنکور کتاب بخونم.
پاسخ:
دوره کنکور، دوره اوج کتابخونی من بود :))))))
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۷ محسن رحمانی
خوندن کتاب خیلی خوبه خصوصا در فرصتهای بیکاری یا همون حین رفتن به محل کار و تحصیل
ولی به نظر من خوندن کتابهای علمی خیلی بهتره تا کتابهای داستان و رمان .
پاسخ:
مهم اینه مفید باشه
حالا تو هر حوزه ای
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۲ دختری از دیار فرزانگان
 الان "شوهر" گیر نمیاد ولی تا دلتون بخواد "شیون" گیر میاد!!!!!!!! اینایی هم که کف خیابونا ولو هستن به واقع شیون هستن نه شوهر به واقع !!!!!!! :))))))
پاسخ:
بله به واقع :)))))
برای نوروز یه برنامه کتابخونی واسه خودم در نظر گرفتم که بیشترش رو کتاب های رمان و داستانی که یه متن خوب داشته باشه تشکیل میدن :))
پاسخ:
آفرین آفرین
کنکور مهم تر تر تره
ولی انقدری مهم نیست از زندگیت لذت نبری

+ از سلسله نصایح شیخ به یک بچه مدرسه ای :دی
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۳۸ شن های ساحل
یه کتاب بخون در مورد زمان خودت به واقع..اینایی که این در مورد جامعه نوشته دیدگاه ۶۰ سال پیش...فکر کنم فقط ۵ درصد شایدم کمتر الان از این دیدگاه پیروی کنن..که حتی از تمام هم دوره ای های من هم فقط یک نفرشون به طور سنتی ازدواج کرد بقیه دختر و پسر همدیگرو پیدا کرد ولی بعد از ازدواج به دیگران گفتن که ما همدیگرو نمیشناختیم بیشتر یه نوع پوشش برای اعتبار توی فامیل هاشون ...مثل این موضوع مسخره ای که تازگیا چشم و هم چشمی براش میشه همه میگن بچه میخوایم چون مثلا فامیل میگه یا همسایه ها یا هر بهانه مسخره دیگه ای اونوقت نگاه میکنی طرف خودش ۲ تا مشکل ژنتیکی حاد داره براشم مهم نیست نسل بعدیش بد بخت میشه
پاسخ:
کلاً که حرف در و همسایه و دوست و آشنا و هم مدرسه ای و هم دانشگاهی و همکار و خواننده و فک و فامیل فی نفسه برای من پشیزی نمی ارزد
ینی بخوام کاری کنم رای، رای خودمه به واقع 
این از این
دوم اینکه
آفاق را گردیده ام خوبان فراوان دیده ام
اما هنوز که هنوزه با ازدواج سنتی موافقم

این کتاب از شاهکار های ادبیات معاصر هست به نظرم . طنز زیبایی داره . من خیلی خندیدم موقع خوندن این کتاب . تفاوت فرهنگی ایرانی ها و امریکایی ها رو هم به خوبی نشون میده . البته تفاوت فرهنگی ایرنی ها و امریکایی های 50 سال پیش رو نشون میده . به نظرم الان ما با امریکایی ها چندان تفاوت فرهنگی نداریم .
پاسخ:
اوهوم
دقیقاً موقع خوندن به همین داشتم فکر میکردم 
به اینکه فرهنگ ایرانی عوض شده آیا؟!!!
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۱ محسن رحمانی
خوب درسته بوده وحتی همین امروزه هم بوده و خواهد بود اما کم .من نگفتم نیست گفتم
با این موضوع مخالفم چون واقعا درست نیست چون اگه چنین اتفاقب رسم بشه وهمه گیر
چه اتفاقاتی که ممکنه دامنگیر دختر بشه مثلا  اگه پسر به دختر جواب رد بده چه آسیب روحی که به اون دختر وارد میشه یا اگه پسر ازعلاقه دختر سواستفاده کنه واون دختر رو اذیت کنه بازهم چه آسیب روحی که به اون دختر وارد میشه یا اگه به هم رسیدنو دعواشون شد پسر
میکوبه تو سر دختر که من ترو نمیخواستم واز سر دلسوزی با تو ازدواج کردمو از این سری موضوعات.

پاسخ:
ینی یه جوری رفتین رو منبر که انگار من همین الان میخوام برم یقه مرادو بگیرم بگم بیا منو بگیر :))))))
آقاااااااااااااااااااااا! من خودم تو تیم ازدواج سنتی ام
والاع!!!


+ از چت روم شدن کامنتدونیم خوشحال نمیشم و شما (آقای رحمانی) زیاد کامنت میذارید و این پدیده رو اعصاب منه! به نظرم یه دونه کامنت و نهایتش دو تا و دیگه 3 برای هر پست کافیه (خانوما محدودیتی ندارن البته) درسته که شما برای کامنت گذاشتن آزادید و هر تعدادی میتونید کامنت بذارید ولی من به سه تای اول جواب میدم.

++ کامنت خصوصی هم نذارید! چون هر کامنت خصوصی که لزومی نداشت خصوصی باشه (این لزوم رو خودم تشخیص میدم) یک امتیاز منفی محسوب شده و موجبات عقوبت میشه به واقع (خانوما محدودیتی ندارن البته)

+++ من امروز از دنده ی چپ بلند شدم (کلاً با خانوما نیستم الان!!!)
باعنوان که بشدت مخالفمD:(الکی مثلا من خیلی فمینیستم)
و خب همینجا یه ارادت خاصی به عمونعمت الله پیدا کردم  :)))
به نظر من ادبیات معاصر بعد مشروطه فوق العاده است
پاسخ:
:)))) تنها ژنی که به عنوان یه زن و یه ترک باید می داشتم و ندارم این ژن فمینیستی و پان ترکیه به واقع

این عمونعمت الله در ادامه ی داستان، به شدت اضافه وزن میاره و یه فصل از کتاب اختصاص داره به نحوه رژیم گرفتن عمو!!!
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۶ محسن رحمانی
بله فرهنگ ایرانی خیلی عوض شده اینو میشه از نوع لباس پوشیدنا وحتی مجالس  پی برد.
الان شما مجالس شادی الان رو نگاه کن نوع پوششهارو نگاه کن  نوع پذیرایی ها رو نگاه کن
همه و همه با قدیم زمین تا آسمون فرق میکنه.
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۰ محسن رحمانی
من همچین جسارتی رو نکروم من خوب میدونم که شما با ازدواج سنتی موافقید وبا این نوع ازداج مخالفید چون بارها توی پست هاتون به این موضوع اشاره نمودبد.من کلی گفتم .
جناب " محسن رحمانی " لطفا کامنت های بقیه رو اشتباه منتقل نکید ! من منظورم اصلا مذهبی نبود و به نوع پوشش کاری نداشتم .

نویسنده ی این کتاب هم مذهبی نیست . تفاوت فرهنگی که تو کتاب نوشته شده در مورد موضوعات دیگه ای هست . به طور خلاصه " ساده " بودن و همرنگ جماعت نبودن  ما ایرانی ها . برید کتاب ر و بخونید .

من در مورد کتابی که خونده ام یک کامنت گذاشتم و اگه کامنت من رو تحریف نمیکردید دومی رو نمیذاشتم ! بعد شما در مورد کتابی که نخوندید 5 تا کامنت گذاشتید !!!!!!!!
پاسخ:
:))))) تایید میکنم حرفاتونو به واقع. مخصوصاً خط آخرو
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۷ محسن رحمانی

جناب موشک من اصلا کاری به کتاب نداشتم وحرفم هم در مورد کتاب نبود  این 5تا کامنت هم اصلا ربطی به کتاب نداشت . وربطی هم به کامنت شما نداشت لطفا قضاوت بیجا نکنید . کامنت من درمورد

تیتر پست بود نه خود کتاب من اصلا اسمی از این کتاب اوردم ؟ یا اسمی از شما که قضاوت میکنید؟

۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۵ شن های ساحل
اخ جون خانوما محدودیت ندارن :))))))))))) خبیث شدم :))))
پاسخ:
البته اگه پسر بودم آقایون محدودیت نداشتن و تو تلف میشدی به واقع!!!
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۵ محسن رحمانی

من عذر میخوام که شمارو ناراحت کردم  ولی نظراتی رو که گذاشتم همه در مورد مطلبتون بوده ولا غیر و چت روم هم وقتی میگن که حرفهای عادی باشه نه درمورد مطلب نظرات هم وقتی بازه یعنی

هرکسی هر تعداد که دوست داره ونظری در این مورد داره بذاره نه محدود اگه اینطوری باشه

بی احترامی به خوانندست . وشما که کامنت گذاشتن برای آقایون رو بیشتر از خانمها منع کردید

باید برای خانمها هم  همینطور باشه نه تبعیض قائل بشید. درمورد نظر آقای موشک هم

باید بگم من اصلا منظورم به داستان  نبود  که شما وایشون بد برداشت کردید من منظورم تیتر

بود که گفتم بااین موضوع مخالفم و درمورد فرهنگ هم در پاسخ به سوالی که در پاسخ کامنت

ایشون بود که گفتید نمیدونم فرهنگ تغییری کرده یا نه نه درمورد نظر ایشون ونه در مورد کتاب

مورد نظر.

حالا لطفا کامنتهای منرو پاک کنید سپاسگذارم. دیگه هم وبلاگ شما نمیام. خدا نگهدار.

عجججججججججججججججججب
پاسخ:
والا!
سلام
روز مهندس گذشته بر تو و من مباررررررک
شفاف سازی:
من ریاضی خوندم، مث خودت😊 با این تفاوت که من رشته کارشناسیمو ادامه دادم! فیزیک☺
بعد دیگه الانم ک در خدمت استادای گرام تبریزی هستیم
برای این مراد اقا هم 😁😁 (اقا مراد) کلییییی حرف دارم هااااا ،اما الان حرفم نمیاد، حالا میام میگم
بعضی هام ک کامنت میذارن ادم نمیتونه هیچی نگه: خو چرااااا قهر میکنین حالا ؟؟
اها در مورد کتاب هم خیلی ممنون میرم میابمش میخونم
فعلا روزت بخیر
پاسخ:
هییییییییچ تصوری از قیافه الانت ندارم!!!

میدونی چند ساله ندیدمت؟!؟!؟
10 ساااااااال!
من هنوز یه دو سالی تا کنکور فاصله دارم :)
پاسخ:
دو سااااااال!!!
طیف سنی خواننده هام منو کشته
عکس دومی،متن از اونجا به بعدش خیلی خوبه:)) درست از همونجا که دیگه ننداختی:دی
پاسخ:
مثل اینایی که فیلم تبلیغ میکنن، الان ملت ترغیب میشن برن تیکه بعدیشو پیدا کنن بخونن
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۴۵ دختر حــَوا :)
الان کافیه آلما عنوان این پستو ببینه 
خون به پا میکنه :))
#زنان_علیه_زنان ِش :))
پاسخ:
یکی از هم کلاسیای ارشدم همکار آلماست :))))

سلام نسرین جان

خوندن سلسله کتاب ها کار خوبی است

و حقیقت واضحی هم بیان کردی

موفق باشی رفیق

پاسخ:
:) سلام. ممنون ^_^
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۳۰ اَسی بولیده
واقعا که :)))))))
پاسخ:
:)))
من این کتاب رو خوندم :دی
پاسخ:
آفرین!
معلومه دختر با معلوماتی هستی به واقع