پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

719- یه شب از همه چی به خدا گله کرد

پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ب.ظ

یه دوستی داشتم (دارم) که چون خانواده‌اش به دلایل ناهم‌کفو بودن به خواستگارش جواب رد داده بودن،

یارو تهدیدش می‌کرد (می‌کنه) که یا جواب مثبت بدین

یا تلگرامتو حذف کن و با هم‌کلاسیات (تو گروه درسی) حرف نزن

یا به خانواده‌ات میگم که قبل و در حین فرایند خواستگاری (چند سال پیش) با من رابطه‌ی sms ای داشتی


به دوستم گفتم خب بگه! اصن قبل از اینکه اون بگه خودت به خانواده‌ات بگو

گفت نمیشه! تو شهر ما همچین روابطی تعریف نشده و درست نیست

گفتم خب به تحصیل‌کرده‌ترین فرد فامیل بگو و کمک بگیر ازشون!

آخه رابطه‌ی sms ای هم ترس داره مگه؟!!! اصن بگو این پسره داره اذیتم می‌کنه


گفت اگه بگم اذیتم می‌کنه پدر و برادرم تفنگشونو برمی‌دارن میرن پسره رو سر به نیست می‌کنن

(ظاهراً تفنگ داشتن تو شهر اینا طبیعیه و دوستم می‌گفت تفنگمونو تو اتاق خودم قایم کردیم)

و تهدیدات این بشرِ لایعقل! نه تنها رو اعصاب دوستم، بلکه رو اعصاب منم بود!


خب این بنده خدا مجبور شد یکی از پیشنهادات پسره که حذف تلگرام بود رو انجام بده

و از اینایی هم نبود که بره یه خط دیگه بگیره و دوباره تلگرام داشته باشه

اصن این دوستم سالانه یک ساعت هم پای نت نیست و فضای مجازی نمی‌دونه چیه به واقع

علی ایُ حال! تلگرامشو حذف کرد و منو ادد کرد تو گروه درسی‌شون و

حالا من بیشتر از این دوستم در جریان اتفاقات کلاسشونم و

یه عضوی از کلاسشونم به واقع!

نشون به این نشون که یه بار استادشون سر کلاس می‌پرسه چند تا ترک تو کلاسه و 

یکی از بچه‌ها میگه دو تا و

اون یکی میگه نه استاد سه تا! خانم شباهنگم هست و

کلاس میره رو هوا و استاد نمی‌فهمه چی به چیه

بگذریم...

نمیدونم باید خوشحال باشم از اینکه پدرم اینارو می‌خونه یا نه

وقتی زنگ می‌زنه و 

از لحنش می‌فهمم این "خوبی؟"، کامنتِ کدوم پستم بود...


نگران منی که نگیره دلم

واسه دیدن تو داره میره دلم

نگران منی مثل بچگیام


بعد از سهیلا و اون انجیر و شونه‌ای که فرستاد خوابگاه و

بعد از حرکت انتحاری شن‌های ساحل و اون هدیه‌ی جغدولانه‌اش

این بار نوبت مگهان بود که کامنت بذاره و آدرس خوابگاهو بگیره و

از وی به یک اشارت و از من به سر دویدن!

آدرس خوابگاه سابق رو بهش دادم که هدیه‌شو بفرسته اونجا که نرگس تحویل بگیره

هدیه تولد 8 سالگی وبلاگم به واقع!


امروز بعد از شرکت رفتم خوابگاه سابق و شرکت که چه عرض کنم! 

شرکت که نمیرم، میرم سیزده بدر، میرم پیک نیک :دی

والا!

روی میز، کنار کامپیوتر، شرکت!


رفتم خوابگاه سابق و با دیدن کادوهای جغدولانه از شدت ذوق نزدیک بود جان به جان آفرین تسلیم کنم

با ذوق زایدالوصفی برگشتم خوابگاه فعلی و

گردنبند ساعتی رو انداختم گردنم و جامدادی و دفترچه و ساک دستی رو گرفتم دستم و

گوشیمو دادم دست نسیم که عکسمو بگیره

یهو جیغ زد گفت نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! منم برات گردنبند جغدی گرفته بودم...


و بدینسان من اکنون صاحب دو عدد گردنبند جغدولانه ام

و شما تو این تصویر منو می‌بینید که دو تا گردنبند جغدولانه گردنمه



در راستای هدایای تکراری؛

دو سال پیش طی یک هفته سه تا ساعت هدیه گرفتم و 

با ساعت فعلی و سابق خودم شد پنج تا!

اطلاعیه زده بودم رو در و دیوار که هر کی زین پس برام ساعت بخره ساعتو می‌کنم تو حلقش!

۹۴/۱۱/۲۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

بابا

سهیلا

شن های ساحل

مگهان

نرگس

هم‌اتاقی شماره 1

نظرات (۱۲)

۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۳ مستر نیمــا .
من از این سوسول بازیا بلد نیستم
خواستم یه جغد واقعی برات بفرستم بعد دیدم ممکنه تو بار پرتش کنن اینور انور زنده به دستت نرسه! وگرنه جغده رو گرفته بودماااا (من آبادانم درس خوندم :دی)
خلاصه این شد که هدیه نمیدم :دی :))))

پاسخ:
ولک من از این جوجه رنگیا میترسم اون وقت جغدو کجا دلم بذارم؟


از یه آبادانی می پرسندجمعیت آبادان چندنفره؟
میگه ولله بادهاتهای اطرافش ۶۰-۷۰میلیونی میشه


ضمن عرض ادب و احترام خدمت ابوی محترم(جدی)

به نظرم باید به فکر رزرو سالن اجلاس سران واسه مراسم عروسیت باشیم، همه کادو بده ئن آخه:دی
پاسخ:
:دی همه تونم لابد جغد میارید برامون!

ماشالا خدا به جغدات برکت بده ‌:دی
پاسخ:
^-^
یادم بنداز حتتتما یه عکسی رو بهت نشون بدم :دی

پاسخ:
هر روز صبح ساعت 7 یادت میندازم
۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۰ دفترچه زندگی
یعنی تهدیدش منو کشته
تلگرامتو حذف کن:)))
بعد نگفته مثلا اینستا بریز رو گوشیت:)))
پاسخ:
دوستم از این چیزا نداره
فقط همین یه تلگرامو داشت و اون یارو هم از شدت حسودی این تهدیدو کرد

۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۵ سرباز جامانده
الان تلگرامشو حذف کرد دردی ازاون پسره دوا شد؟!! خخخخ موفق باشی.خودتونو تقویت کنید.چاقم ک نمیشید.دوستان یدون وان یکاد بخونید کدوم گردنبندا مال مگهانه؟
پاسخ:
بعضیا کرم دارن! مریضن!!!

اون کوچولو که ساعتم هست به واقع هدیه مگهانه
بزرگه رو نسیم گرفته برام

چرا جغد دوست داری؟ 
پاسخ:
چون خودم جغدم و یادم نمیاد طی 24 ساعت بیشتر از 5 ساعت خوابیده باشم

۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۷ محسن رحمانی
نخور شباهنگ نخور شباهنگ اینقدر شیرینی نخور  . قندت میره بالا  اون وقت نمیتونی شیرینی بخوری ما هم با شکلات میایم دلتو آب میکنیم :دی خخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
هوا را از من بگیر
شکلات را نه
۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۸ محسن رحمانی

خخخخخخخ کادوی عروسی که جغد نمیشه .

 

پاسخ:
سرویس طلا، طرح جغد!
خودم دیدم :دی


کادوهامو دوس ندارم تکراری هم که بود دیگه اصصصصصصلااااس دوسش ندارم:|||
درهرحال مبارکه به خوشی استفاده کنی و این حرفها! که بلد نیستمشون
مواظب صابونت باش:|
پاسخ:
:))) عه آره یادم رفت از اون اشانتیونه عکس بگیرم

کادو باید به دهن بزی شیرین باشه که الان داره ذوق مرگ میشه و گذاشتدشون زیر بالشش و انداختدشون به گردن
من اصن به ماهیت کادو فکر نمی کنم
مهم اون حس و انرژی نهفته تو کادوئه

+ امروز ابری بودی...

مبارکه کادوهای جغدولانه ت :)
مگه نگفتی نسیم نمی دونه وبلاگ داری؟
پاسخ:
مرسی

نمیدونه که نه!
عالم و آدم میدونن وبلاگ دارم
حتی هم کلاسیای ارشدم و حتی ملتِ خوابگاه جدید
فقط آدرسشو ندارن
ولی خب من شفاهاً در جریان قرارشون میدم که کی چی کامنت گذاشت و چی نوشتم

هم اتاقیام کیک وبلاگمم خوردن
ولی چه هم اتاقیام چه هم کلاسیام،
کلاً دوستای جدیدم نمیدونن وبلاگ چیه و چه جوری میشه توش نوشت و خوند و اینا
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۲ اَسی بولیده
منو چی میگی که تو یه روز دو تا ساعت هدیه گرفتم و با دو تا ساعتی که خودم داشتم شد 4 تا!!!
پاسخ:
خیلی سخته
درکت میکنم