پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

دیروز بعد از امتحانی که چنان‌که گویی روح الکترومغناطیس درش حلول کرده باشه، رفتم بانک و از زیر پل چهارراه ولیعصر تا خوابگاهو پیاده برگشتم و همه‌ی اون یه ساعت، آهنگ بی‌کلام بهار دلنشین تو گوشم بود و جلوی حداقل ده تا بستنی و ذرت مکزیکی وایستادم و یاد ذرت و بستنیای شریف افتادم و یاد مژده و یاد اینکه هر بار بعد کلاس یه بار اون منو مهمون می‌کرد و یه بار من اونو و ذرت و بستنی به دست برمی‌گشتیم خوابگاه و تا کیف پولمو درآوردم و تا طرف اومد بگه بفرمایید، منصرف شدم و به راهم ادامه دادم... 
دیروز از یه دکّه‌ی روزنامه‌فروشی تقویم نود و پنجو خریدم... از 94 خسته شدم... مزخرف؛ به هر دلیلی که نمی‌خوام توضیح بدم و حالا من یه سررسید کوچیک دارم که هر روزش یه صفحه جا داره... تقویم، انقدری برام مهم بوده و هست که هر سال ساعت‌ها وقت می‌ذارم برای پیدا کردن اونی که به دلم بشینه و برای اونی که یه سال قراره باهام باشه و باهاش باشم و هر سال، آخر سال که میرسه راجع به تقویمم پست میذارم و حالا من یه سررسید کوچیک دارم که هر روزش یه صفحه جا داره و برای خریدنش نه پاساژا و مغازه‌هارو گشتم که از یه دکّه‌ی روزنامه‌فروشی معمولی گرفتم... یه سررسید با جلد چرم قهوه‌ای روشن که نمی‌دونم منو یاد چی و کی می‌اندازه و کجا دیدمش قبلاً... یه سررسید که از دیشب دستمه و منتظر شروع شدنشم.

داشتم تاریخ تولد بعضی از دوستان و فامیل و بعضی از هم‌مدرسه‌ایام و بعضی از هم‌دانشگاهیام و بعضی از هم‌رشته‌ایام و بعضی از هم‌اتاقیام و حتی بعضی از خواننده‌های وبلاگمو توش یادداشت می‌کردم و یاد سررسید سال 80 افتادم و 



* عنوان: همون دو تا جمله ترکی مکالمه‌ی بالا

۹۴/۱۰/۲۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

امید