632- امشب اینجا مراسم احیا داریم... ای صبح، لطفاً طلوع نکن! آخه من فقط 3 فصل از 8 فصل کتابو خوندم! ای صبح!!! پلییییز!!!
جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ
این اولین امتحانِ پایانترمِ ارشده
اولین امتحان نیست
آخرین هم نخواهد بود
این یه لیوان نسکافهای هم که الان کنارمه اولی نیست،
آخری هم نخواهد بود...
و با تقریب خوبی الان به جای خون، نسکافه تو رگام جریان داره
و شاعر در همین راستا میفرماید بیا تا رگامو تو خونت بریزم :))))
و روی سنگ قبر آن بانو بنویسید اخوی آن بانو نیز آن شب بیدار بود، امتحان داشت و
هر نیم ساعت یک بار زنگ میزد و سوالاتی در باب مشتق آرکتانژانت ایکس و اِل اِن مطرح مینمود...
۹۴/۱۰/۱۸