573- یه چیزی میخوام بهتون بگم سه ماه دیگه بهش میرسین
ضمن اهدای تندیس تاثیرگذارترین کامنت فصل جدید وبلاگم به اونی که کامنت گذاشته:
"یه بخشایی از وبلاگ قبلیتون رو دیدم انگار نه انگار نویسنده اینجا نویسنده همونجا هم هست."
عرضم به حضور انور همهتون که سر صبی به این نتیجه رسیدم که:
ارتباط با جنس مخالف به هررررررررررررر بهانهای با هررررررررررررر ضرورت و لزومی، خطرناکه
این الان فتوای جدید شیخ شباهنگه :دی
البته اینارو شباهنگ فصل سه نمیگه ها
اینا تجربههای تورنادوی فصل دومه
دقت کنید نمیگم خوبه یا بد، نمیگم مضره یا مفید، نمیگم حلال و مجازه یا حرام و مکروه
میگم خطرناکه
مثل دویدن با یه لیوان هیدروکلریک اسید :دی
تصور کنید چه کار هیجان انگیزی میتونه باشه، آدم با یه لیوان چایم نمیتونه بدوئه حتی!
بقیه همکارانم از لفظ پنبه و آتیش استفاده کردن تو کتاباشون،
ولی من همون دویدن با یه لیوان هیدروکلریک اسید رو ترجیح میدم که مهندسی تره :دی
البته من مریدانم رو میشناسم و پیشاپیش میخوام بگم لیوانش سر بسته نیست
دستکش و مواد خنثی کننده با خاصیت قلیایی هم دم دست نیست
حالا دختره یه جوری میگه دوره کارشناسی با پسرا ارتباط نداشتم
که میخواستم بگم مگه الزهرا پسر هم داشت که ارتباط داشته باشی!!!
بیا دانشکده ما که از دویست تا ورودی فقط 30 تاش دختر بودن
یادی از گذشتهها deathofstars.blogfa.com/post/423
هر موقع یاد این پست میافتم میخوام برم تو افق محو شم :دی
و شاعر در همین راستا میفرماید:
لکنت میاندازد نگاهت در زبانم / دردت به جا ... دردت به جا ... دردت به جانم!
+ صدیف کارگر
اون چیزی که میخواستم بگم و سه ماه دیگه بهش میرسین اینه که
سال نو مبارک :دی
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز