پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

429- از سلسله اعترافات منتشر نشده

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ب.ظ

تابستون قبل از اینکه بریم مسافرت، یه سر رفتیم عیادت از بزرگان فامیل و عمه و خاله بابا و مامان و

عمه‌ی بابا یه نوه‌ی 4 سال از من کوچکتر داره که یه همچین گل پسری داره!

اسم گل پسرشم یادم نیست...

وقتی ما رسیدیم، این بچه خواب بود

یه کم نشستیم و حرف زدیم و این بچه کماکان خواب بود

اینکه انقدر نازش کردم و ازش عکس گرفتم که بیدار شد بماند

اینکه بیدار شد و جیغ و داد و گریه‌اش گرفت و مامانش این پستونکی که در تصویر ملاحظه می‌کنیدو آورد گذاشت تو دهن بچه و من با دیدن سنسورهای تب سنج موجود در سیستم پستونک به وجد اومدم و از دهن بچه‌ی بدبخت بینوا درش آوردم و به تحلیل و تشریحش پرداختم و بچه هه از شدت شوک حاصل از رفتار بی‌رحمانه‌ی من گریه‌اش کلاً قطع شد هم بماند، منظورم اینه که بین خودمان بماند!

ببین چه مظلومانه داره نگام می‌کنه...

لابد داره فکر می‌کنه این خل وضع کی میخواد بره که من راحت بگیرم بخوابم :دی

خب ندیده بودم همچین چیزی تا حالا!!! :دی

فکر کنم از این مقاومتایی که با حرارت کار می‌کنن توشه


۹۴/۰۸/۱۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

عمه‌ی 80 ساله‌ی بابا