پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آنچه گذشت

425- خیلی بی‌شعوری که نیستی

۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ق.ظ

صبونه‌ امروزمو بدون عسل خوردم

خامه‌ی خالی!

پس از نیم ساعت کشتی گرفتن با شیشه‌ی عسل،

من: خیلی بی‌شعوری مراد که نیستی

هم‌اتاقیم جلوی آینه در حال نقاشی کردن صورتش، به لهجه کُردی: مراد کیه؟

من: بابای بچه‌هام! تو نمی‌شناسیش، همون که اگه بود، می‌دادم این وامونده رو برام باز کنه


+ حواسم پرتِ تمرین و آماده کردن اسلایدای امروز شد ناهارم درست نکردم

امروز ناهار بی ناهار

تا شبم نمایشگاهم :(

+ هم‌اتاقیمم نتونست بازش کنه

درِ اون شیشه عسل وامونده رو عرض می‌کنم

+ از سلسله پستایی که دم در موقع پوشیدن کفش منتشر میشه...

دیرم شد...

۹۴/۰۸/۱۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

مراد

هم‌اتاقی شماره 1