340- شباهنگِ سحر خیز هم اکنون در حال درست کردن کیک بدون فره
جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۱ ق.ظ
دیشب یهویی به سرم زد دل و روده هندزفریمو دربیارم ببینم سیستمش چه جوریه
گفتم حالا که سوخته و کار نمیکنه حداقل توشو ببینم و توی هندزفری ندیده از دنیا نرم
پیچ و اینا نداشت و یه جوری آکبند بود که با کارد و چاقوی آشپزخونه افتاده بودم به جونش
با قیچی و چنگال و سایر امکانات موجود توشو باز کردم و
با ذوق داشتم توشو (ینی گوشیاشو) تحلیل میکردم که دیدم انگشت اشارهام میسوزه
بعد دیدم خون هم میاد و من متوجه نشدم اصن کی و چه جوری دستمو بریدم!!!
ولی بدجوری میسوزه, مثل نبض و ضربان قلب تیک میزنه, نبضشو حس میکنم :(
یه چیزی تو مایهی صحنهی بریدن دست و کارد و ترنج و یوسف و از این صوبتا
و هر یک را در آن دیدار دیدن / تمنا شد ترنج خود بریدن،
ندانسته ترنج از دست خود باز / ز دست خود بریدن کرد آغاز
+ هفت اورنگ نظامی (یوسف و زلیخا)
۹۴/۰۷/۱۷