294- یاد ایامی که یخچال خوابگاه تا خرخره پر غذا بود و دعوا سر این که تو یخچال جا برای آب نیست به خیر
تا حالا سابقه نداشت من دو روز سوپ و آش و مایعات نخورم و خبری از سالاد و سبزی و ترشی کنار غذام نباشه؛
خوش خوراک نیستماااااا, ولی خب به کیفیت غذا خیلی اهمیت میدم (و کمیتش اصن برام مهم نیست)
به قول مامانم, من از گشنگی بمیرم هم حاضر نیستم به نون و ماست و پنیر و نیمرو اکتفا کنم
الانم به طرز فجیعی دلم آش رشته میخواد و به معنای واقعی کلمه هیچی ندارم
چون دو روزه خرید نکردم و الان فقط هفت هشت ده تا کنسرو دارم و دیگر هیچ
البته دقیقتر که فکر میکنم میبینم سه تا تخم مرغ و سس هزار جزیره و پنیر و نون و نمک هم دارم
و چند تا سیبزمینی
این آش آشخونه ولیعصر و آش نیکو صفت انقلاب خوبه هااااااا ولی هیچی دستپخت مامان نمیشه
برم یه کم سبزی و حبوبات بگیرم برای شام آش درست کنم
حالا ببینم چی از آب درمیاد
بخندیم: به مامانم میگم گشنمه؛
میگه: عزیزم نون هس، تخم مرغ هس، روغنم هس،
برو هر چى دوس دارى و دلت میخواد درست کن بخور!
به نظر شما پیتزا درست کنم یا قرمه سبزی؟ :))))