پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

279- آن کتابدار به روح اعتقاد نداشت

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ب.ظ

هر چی سرچ کردم عکس یا نقشه‌ای از فرهنگستان پیدا کنم, بذارم اینجا ناکام موندم :|

حالا نمی‌دونم گذرتون به این فرهنگستان افتاده یا نه, که خب مطمئنم نه!

ولی ساختمونش یه جوریه که آدم توش گم میشه!!!

یه همچین چیزیه حتی پیچیده‌تر!

اون ستاره آبی محل تشکیل کلاسا و بخش آموزشیه, اون ستاره سبزم آقای نگهبانه!

این قرمزا هم مثلاً راهرو ان! حیاطشم یه جای بیست متر در بیست متر در نظر بگیرید


این نقشه!!! تصویر از بالارو نشون میده که اگه چند بار روی هم کپی پیست بشه چند طبقه رو تشکیل میده

زیر زمین ینی زیر همکف هم پارکینگ و فضای سبز و چمنه!

و داستان اینه که من صُبا زیاد چایی می‌خورم آن‌چنان که تا شب مایعات بدنم تامین میشه :دی

اگه کلاسم تا بعد از ظهر باشه, علاوه بر چای, قهوه و نسکافه و از این چیزای کافئین دارم می‌خورم

حالا اگه کلاسم 8 باشه مجبورم 5 و نیم بیدار شم و نماز و صبونه و کم کم راه بیافتم برم سمت دانشگاه!

اینایی هم که منو می‌شناسن می‌دونن که تا سه ساعت بعد از برخیزیدن از خوابگاه کلیه هام کار نمی‌کنن

ینی 9 اینا تازه یادشون می‌افته من شش هفت لیوان چای و قهوه خوردم!!!


حالا این مسیر پیچ در پیچ فرهنگستانو که براتون رسم کردم در نظر بگیرید 

و منِ تازه واردو که هیچ جاشو نمی‌شناسم و هی هر بار توش گم میشم و

همیشه دنبالِ گلاب به روتون سرویس بهداشتی ام!!!

همین جوری که دارید منو تصور می‌کنید و اون چند لیوان چایو, کتابدار کتابخونه فرهنگستانم تصور کنید 

که یه لیوان چای دستشه و توی یکی از همین راهروها خفتم می‌کنه که خانوم کجا؟

منم که انتظار ندارید بگم دنبال چی می‌گردم!

با اعتماد به نفس و خونسردی میگم دنبال کتابخونه می‌گردم چند تا کتاب بگیرم!!!

اینم دستمو گرفت برد کتابخونه :|

و منو به همکارش معرفی کرد که ایشون از دانشجویان جدید ترمینولوژی ان و اومدن کتابخونه رو ببینن

همین جوری که دارید من و چند لیوان چای صُبو تصور می‌کنید, یه کتابخونه پر از کتاب رو هم تصور کنید

و هزاران هزار کتاب کوفتولوژی و دردولوژی و اون کتابدار محترمی که به روح اعتقاد نداشت!


 لامصبا همه جور کتابم داشتن که خداروشکر نپرسیدن دنبال چه کتابی ام؛ منم الکی یه چرخی زدم و

با یه حالتی که مثلاً اون کتابی که می‌خوام اینجا نیست, صحنه رو به مقصد سرویس بهداشتی ترک گفتم :|

دوباره اون مسیر پر پیچ و خم رو تصور کنید :((((((

۹۴/۰۷/۰۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۱۱)

۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۶ فریال میم
اتاق آهنگر دادگ کوجاست؟
پاسخ:
بین دو تا حیاط در راستای کلاسا :دی
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۸ نگــ ❤ـار
پوکرفیس خالص :|
+ قدت چقدره؟ :دی
پاسخ:
قدم؟ یه چیزی بین یک تا دو متر :دی

چهره ام کجاش بی حالته؟!
ژست به اون قشنگی!!!
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۳ فاطمه (خودکار بیک)
دردولوژی :دیییییییییییییییییییییییییییییی
یعنی نابودم کرد این پست :))))))))))))))))))))))))
پاسخ:
:))))
واقعاً که!!!
به شما هم میگن خواننده!!!
این بود آیین رفاقت؟
۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۶ نگــ ❤ـار
چه کار قیافه ات دارم !!!!!!
منظورم اینه که بعد از خوندن این پست پوکرفیس خالص شدم !
نه دقیق بگو :دی
+ من استاد سوالای چرت و پرتم :|
پاسخ:
:دی فکر کردم برای پست پروفایلم کامنت گذاشتی و میگی من پوکرفیسم!


منم استاد جواب ندادن به همچین سوالاتی :))))
به عنوان راهنمایی گزینه 1 تا 1.5 رو حذف میکنم 
کوفتولوژی :دی
پاسخ:
:)))
کوچولو بودی چقد کلوچه و گرد و قلمبه بودی! :)))
الان دیدم عکستو ...
شبیه بچه کوچولوهایی قیافه گرفتی که یکی دیگه شیشه شیرشونو برداشته!
پاسخ:
این عکس دقیقاً یه سالگیمه
یه سوال تخصصی داشتم؛ روم به دیوار البته!
همه ی اون چند لیوان توی یه بار گلاب به روی همه حله؟ یا باید چند بار رفت؟!
هنوز روم به دیواره :|
پاسخ:
:دی
نه دیگه باید در چند مرحله به فاصله یه ساعت صورت بگیره :)))))))
اصن عاااالی!😂😂😂😂
دختر تمرین امروزت اینه که جمله ' ببخشید سرویس بهداشتی کجاست' رو به هرکسی دیدی بین راه- از مذکر و مؤنث- بپرسی و اینکارو تا ١٠نفر آدم ادامه بدی:-)))
پاسخ:
:دی
این تمرینا نمره امتیازی داره یا جزو 20 نمره است؟
۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۴ شن های ساحل
:))))))....چه کتابخونه باحالی!
پاسخ:
:)))) ولی کتابدارش به روح اعتقاد نداشت
۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۰ شیمیست خط خطی
وااای یعنی من از بس قبل و بعد هر کلاس رفتم دستشویی دیگه هر وقت می خوام از سر جام بلند شم یکی از بچه ها می گه میری دستشویی؟ صبر کن منم بیام :)
جدیدا دیگه صبح ها مایعات نمی خورم :|
پاسخ:
:)))))
درکت میکنم کااااااااااااامل!

پاسخ:
:)))))
خوشحالم