206- خیال کن که غزالم؛ بیا و ضامن من شو
دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ
دیشب مهمان پدرت و پسرت بودیم
یا سادَتی وَ مَوالِیَّ اِنی تَوَجَّهتُ بِکُم اَئِمَّتی وَ عُدَّتی لِیَومِ فَقری وَ حاجَتی اِلَی اللّهِ
وَتَوَسَّلتُ بِکُم اِلیَ اللّهِ
وَاستَشفَعتُ بِکُم اِلَی اللّهِ
فَاشفَعُوا لی عِندَاللّهِ
وَاستَنقِذُنی مِن ذُنُوبی عِنداللّهِ
فَاِنَّکُم وَسیلِتی اِلَی اللّهِ
وَ بِحُبِّکُم وَ بِقُربِکُم اَرجوُ نَجاةً مِنَ اللّهِ
عکس: کاظمین, حوالی بغداد, آرامگاه امام موسی کاظم (ع) و امام محمد جواد (ع)
تو اتاقم نشستم و
امید: بگم هاشم و زنش بیان برای مصاحبه؟
من: هاشم و زنش؟
امید: دست اندرکاران و مدیران تولید برنامه از لاک جیغ تا خدا, دو نقطه دی
پ.ن: به نظرتون گلدونو سمتش پرتاب کنم یا لنگه کفش یا کتاب یا بالش یا چی؟
دقیقاً چی کار کنم علت مرگش طبیعی جلوه کنه و پلیس بهم شک نکنه؟ :))))))
۹۴/۰۶/۰۲
من به عنوان دانشمند نیمه هسته ای قول میدم امید با خودم توسط موساد ترور شه :)))