۱۹۹۴- پودمان (قسمت ۴) و ماجراهای مدرسه (قسمت ۱۴)
برای پودمان اول باید ۱۱تا درس بگذرونیم. بعدشم پودمان دوم و بعد از اونم آزمون جامع یا اصلح. این ۱۱تا درس اینا هستن: آشنایی با بیانیهٔ گام دوم انقلاب، تابآوری اجتماعی، فن بیان و سخنوری، مخاطرات محیطی، مفاهیم قرآنی، برنامهریزی فرهنگی، هنرهای تجسمی، مدیریت کلاس و یادگیری، معلم تحولآفرین و کتابهای درسی ۱ و ۲ (کتابهای ادبیات و نگارش). این پردیسی که میرم (و حتی اون پردیس شهر ری) فقط چهارتا از این کلاسها رو تشکیل دادن و گفتن چون برای بقیهٔ درسها استاد و زمان و کلاس نداریم نمرهشو همینجوری میذاریم براتون. وقتی تو کلاس این خبرو اعلام کردن همه خوشحال شدن و تشکر کردن! حالا تنها کسی که نسبت به این تصمیم معترضه منم. امروز تو گروه معلمهای آینده پیام گذاشتم که شما رو نمیدونم، ولی من تو این دوره شرکت نکردم که صرفاً نمره بگیرم. اومدم که یاد بگیرم نه نمره. اگر قراره بدون تشکیل کلاس نمره بدن، پس یا شهریهها رو (۵میلیون و ۴۰۰ گرفتن برای این سه چهار جلسه) پس بدن یا نمرهها رو برگردونن بریم یه جای دیگه که استاد داره دوره ببینیم. بقیه رو نمیدونم ولی من در اولین فرصت نسبت به این موضوع اعتراض خواهم کرد و موضوع رو به گوش مسئولان ردهبالا که یکیش رئیس خودمون باشه خواهم رساند.
استاد شمارهٔ ۲ (همونی که جلسات پایانی باهاش یه کم بحثم شد) بدون گرفتن امتحان نوزده داده بهم. در واقع گفته بود امتحان نمیگیرم و به جزوههاتون نمره میدم. الان به جزوهٔ من نوزده داده!
بعد از اینکه منطقهٔ ۳ روی فرمم عدم نیاز زد و درخواستمو برگشت داد به اداره، ازم خواست به رئیس ادارهشون نامه بنویسم و انصرافمو از اون منطقه اعلام کنم که بعدش یا برگردم ۴ یا برم یه جای دیگه. من اون روز نامه رو نوشتم، ولی ننوشتم انصراف میدم. نوشتم شما اعلام عدم نیاز کردید و با اشارهٔ غیرمسقیم به رزومهم در لفافه گفتم خودتون نیرو به این خوبی رو از دست دادید و نپذیرفتید. هفتهٔ آخر شهریور فقط مناطق پایینشهرن که هنوز کمبود نیرو دارن. با این حال دلو زدم به دریا و رفتم سراغ منطقهٔ ۷ که پایینشهر نبود و بعید بود نیرو بخواد. خوششانس بودم که دوتا از بهترین مدرسههای این منطقه معلمهای ادبیاتشون بازنشسته شده بودن و نیرو لازم داشتن. دبیرستان فرهنگ و فرزانگان. اولش فکر میکردم برای منی که انسانی نخوندم، تدریس برای انسانیها سخت و سنگین باشه و مردد بودم بپذیرم، ولی وقتی کتاباشونو دیدم یادم اومد که خودم وقتی راهنمایی بودم کتابهای انسانیها رو میخوندم و مسلطم به محتواشون. اداره گفت دو روز این مدرسه تدریس کن و دو روز اون مدرسه. با هر دو مدیر مدرسه صحبت کردم و هر دو مدیر بیشتر از دو روز لازمم داشتن. تا همین امروز هم به توافق نرسیده بودن و کوتاه نمیومدن. امروز نرفتم مدرسه و اومدم فرهنگستان تا اداره تکلیفمو با این دوتا مدرسه مشخص کنه. خودم هم تو رودروایستی نمیتونستم یکیشونو انتخاب کنم. از اونجایی که مدرسههای قبلیم از این انتقالی بیاطلاع بودند، اونها هم امروز منتظرم بودن. صبح زنگ زدم و عذرخواهی و دلجویی کردم که از اونجا انتقالی گرفتم و کلاسهاشون الان بدون معلم مونده.
تا ظهر چند بار با ادارهٔ منطقهٔ ۷ تماس گرفتم تا خودشون بگن چند ساعت کجا برم. ولی جواب تلفنمو ندادن و منم نمیخواستم حضوری برم. تمایلم به فرهنگ بیشتر بود تا فرزانگان، ولی تصمیم رو گذاشتم بر عهدهٔ خودشون. ظهر از منطقهٔ ۳ (همون منطقهای که اعلام عدم نیاز کرده بود و اشکمو درآورده بود) تماس گرفتن گفتن یکی از معلمای ادبیاتشون استاد دانشگاه شده و الان یهو جاش خالیه و نیرو ندارن. با اینکه من همهٔ مدارکمو ازشون پس گرفته بودم نمیدونم از کجا شمارهمو پیدا کرده بودن و با چه رویی زنگ زده بودن. جا داشت اون غزل وحشی بافقی رو براشون بخونم که ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم، امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم. دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند، از گوشهٔ بامی که پریدیم پریدیم. رم دادن صید خود از آغاز غلط بود، حالا که رَماندی و رمیدیم، رمیدیم. ولیکن هنوز دلم با ۳ بود و گفتم باشه مجدداً درخواست میدم میام، فقط قبلش اجازه بدید به اون دوتا مدیر منطقهٔ ۷ که منو میخوان اطلاع بدم که دنبال نیروی جایگزین باشن. اول به مدیرها پیام دادم و قضیه رو گفتم بعدش از فرهنگستان مرخصی ساعتی گرفتم و رفتم ادارهٔ کل که درخواست انتقالی بدم به ۳. ولی مسئول مربوط مرخصی بود و گفتن فردا بیا. موضوع رو به همکار مسئول مربوطه گفتم که راهنماییم کنه. گفت منطقهٔ ۷ باید با انصراف و خروجت موافقت کنه بعد بیای اینجا مجدداً درخواست بدی برای جای دیگه. الان نه روم میشه برم انصراف بدم نه جرئت انصراف دارم. میترسم فردا بعد از انصراف از ۷، برم ۳ و مثل هفتهٔ پیش بگن دیر اومدی یکی دیگه رو جایگزین کردیم. اون وقت با چه رویی دوباره برگردم ۷؟ برگردم هم دیگه جای خالی نیست برام. چون همین الان دوتا نیروی مازاد دارن و من برم جایگزین من میشن.
بچههای دوره به پیامت واکنش ندادن؟